۱۴۷۷۵۱
۸ نظر
۵۰۱۳
۸ نظر
۵۰۱۳
پ

ماجرای ازدواج موقت پسر جوان با زن ۴۵ ساله

مرد ۵۵ ساله که براي حل مشکل خود به دايره مشاوره و مددکاري کلانتري مشهد مراجعه کرده بود، گفت: ۳ دختر داشتم که ۲ تن از آن ها ازدواج کردند و زندگي خوبي دارند در اين ميان تنها پسرم را که ۲۳ سال دارد نزد خودم نگه داشتم تا در مغازه قصابي به من کمک کند.

روزنامه خراسان: مرد ۵۵ ساله که براي حل مشکل خود به دايره مشاوره و مددکاري کلانتري مشهد مراجعه کرده بود، گفت: ۳ دختر داشتم که ۲ تن از آن ها ازدواج کردند و زندگي خوبي دارند در اين ميان تنها پسرم را که ۲۳ سال دارد نزد خودم نگه داشتم تا در مغازه قصابي به من کمک کند.

او پس از آن که ديپلمش را گرفت نتوانست ادامه تحصيل بدهد و بنا به دلايلي نيز از خدمت سربازي معاف شد. همواره اطرافيان و دوستانم از من مي خواستند که او را داماد کنم، اما هر بار که موضوع ازدواج را پيش مي کشيدم پسرم سکوت مي کرد و من سکوت او را به پاي حجب و حيايش مي گذاشتم چرا که حتي يک بار نديده بودم به دختراني که براي خريد مي آيند نگاه کند، به همين خاطر تصورم بر اين بود که او هنوز قصد ازدواج ندارد.

از سوي ديگر و با اصرارهاي همسرم در پي شناسايي دختر محجبه و مناسبي بودم تا او را به پسرم معرفي کنم. در همين روزها بود که يکي از دوستان قديمي ام به همراه دختري زيبا و محجبه وارد مغازه ام شد. از ديدن او خيلي خوشحال شده بودم چرا که انساني شريف و بامعرفت بود. وقتي دخترش را به من معرفي کرد ديگر تأمل را جايز ندانستم و به نوعي دخترش را براي پسرم خواستگاري کردم. او که متوجه منظورم شده بود اجازه خواست تا رفت و آمد بيشتري پس از سال ها دوري با هم داشته باشيم.

هنوز يک هفته از اين ماجرا نگذشته بود که دوستم با چهره برافروخته و ناراحت وارد مغازه ام شد و پس از سرزنش هاي مکرر که هيچ وقت انتظارش را نداشتم گفت: مگر من چه بدي در حق تو کرده بودم که اين گونه قصد داشتي با آبروي من بازي کني؟ وقتي تعجب مرا ديد ادامه داد: يعني تو نمي دانستي که پسرت از يک سال قبل با زني ۴۵ ساله ازدواج کرده است و با او زندگي مي کند... با شنيدن اين حرف ها حيرت زده فقط به او نگاه مي کردم و چيزي از سخنانش نمي فهميدم. در همين حال دوست قديمي ام آدرس و شماره تلفن آن زن را روي ميز کارم گذاشت و با دلخوري از مغازه بيرون رفت.

لحظاتي بعد و در حالي که حال خودم را نمي فهميدم به همان آدرس رفتم. همه چيز حقيقت داشت و پسرم با زني ازدواج کرده بود که دخترهايش دانشجو بودند. او وقتي فهميد من پدر همسرش هستم با تمسخر گفت: تا به حال چند بار پسرت را با لگد از خانه بيرون انداختم، اما نمي دانم از جان من چه مي خواهد که برايم ايجاد مزاحمت مي کند تا مدت عقد موقت را تمديد کنم... حالا نمي دانم با اين مشکل چگونه کنار بيايم در حالي که فرزندم رودرروي من ايستاده است و اصراردارد که بايد با همان زن زندگي کند...
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • Malek

    اثر ماهواره است خخخخ

  • هتی

    خاک ب سرم...لابد مامانه واسش مادری نکرده دنبال مامان میگرده...

  • بدون نام

    کی از دل آدما خبر داره؟؟؟؟؟؟
    خدا به اون پسر صبر بده و کمکش کنه،فقط همین!

  • آتيش پاره

    وااااااااااااااااااا!!!!!!!
    ادم چه چيزايي كه نميشنوه!
    خدا شانس بده خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ:))))))))))))

  • بدون نام

    چرا اینطوری فکر می کنین مگه ارزش ادم به سن و سالشه . تنها مشکل از نظر من اینجا عشق یک طرفست و نه سن.

  • بدون نام

    لابد خوب چيزيه!!؟

  • بدون نام

    از ان نترس که های وهو دارد
    از ان بترس که سر به تودارد.

  • محمدهادی

    سلام بعلت مشکلات مالی تا الان نتوانستم ازدواج کنم.آیا خانمی هست با من ازدواج کنم شرایط مالی من درک کن.من ۳۰سالمه.لیسانس حسابداری دارم.فعلا بیکار شدم درآمدی ندارم. س

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج