ناقوس مرگ برای سینمای ایران به صدا درآمد!
چند سال دیگر از تاثیرگذاری سینمای ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور، جز خاطرهای محو چیز دیگری باقی نماند.
نهال موسوی طی یادداشتی در عصر ایران نوشت: در آخرین روزهای مهرماه ۲ مستر کلاس از برنامهای با عنوان «شکوه سینما» برگزار شد و ۲ فیلمساز مطرح ترکیه نوری بیلگه جیلان - برنده نخل طلا جشنواره کن - و سلیم اِوجی درآن حضور داشتند و درباره سینمای ترکیه و تجربیات فیلمسازی خود حرف زدند.
نوری بیگه جیلان در بخشی از این مستر کلاس درباره تاثیر سینمای کیارستمی بر خودش گفت: «کیارستمی کارگردان محبوب من است و از او خیلی یاد گرفتم. سالها قبل در جشنواره استانبول فیلم "خانه دوست کجاست" را دیدم و فکر نمیکردم فیلم خاصی هم از ایران ببینم بنابراین موقع تماشا با انتظار کوچکی شروع کردم و هر چه گذشت فیلم برایم تعجبآور میشد. این فیلم شبیه فیلمهایی که من و حتی دیگران دیده بودند، نبود.
وقتی چنین فیلمهایی را تماشا میکنید دریچهای به روی شما باز میشود که کلی ایده جدید میدهد.بعد از آن همیشه کارهای کیارستمی را دنبال میکردم. البته ما فرهنگ مشترکی داریم و از آن منظر نیز سینمای کیارستمی را دوست دارم که شاید اتفاقا این بخش در اروپا خیلی درک نشده باشد.
کیارستمی نفَس جدید در سینما خلق کرده و همچنین روش فیلمسازی را دگرگون کرده و راههای جدید فیلمسازی پیشنهاد داده است.»
جیلان همچنین در پاسخ به پرسشی درباره اینکه چقدر از سینمای ایران بجز سینمای کیارستمی و فرهادی و سختیهای فیلمسازی در ایران اطلاعی دارد؟ گفت: «سینمای ایران را دنبال میکنم و کارگردانهایی را میشناسم که رفاقت هم داریم اما درباره فیلمسازی فکر میکنم این کار در هر جایی سختیهای خود را دارد. مهم این است که چطور فیلم خود را به سرانجام برسانیم. من فیلم اولم را خودم تنهایی و بدون سرمایه ساختم. نکته این است که فیلم خوب ساختن واقعا سخت است و مهم این است که فیلم خوب بسازی یا معمولی.»
سلیم اِوجی در برنامه خودش درباره سینمای ایران اشاره کرد: «سینمای ایران بسیار عمیق است و در ترکیه همیشه آن را دیدهایم. ایران یکی از کشورهایی است که در تاریخ سینما تغییر ایجاد کرده و تاثیر داشته است. اصلیترین دلیلی که به این دوره آمدهام، این است که یک پل ارتباطی بین سینمای ایران و ترکیه شکل بگیرد.»
اوجی هم درباره سینمای کیارستمی گفت: « وقتی که در سینما بر اساس چیدمان پیش میرفتند، عباس کیارستمی ریسک کرد و کاراکترهای واقعی را جلوی دوربین برد. پس از او راه جدیدی در سینما باز شد. نوری بیلگه جیلان نیز در سینمای ترکیه این جریان را ایجاد کرده است.»
حال نکته قابل توجه این است که این سینمای ایران که برای همه سینماگران خارجی هم شناخته شده و هم بسیار قابل احترام است به دلیل فیلمهای طیف فرهنگی است که هیچ ربطی به سینمای امروز و کنونی سینمای ایران ندارد.
فیلمهای ساخته شده فیلمسازانی چون عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، علیرضا داوودنژاد، اصغر فرهادی، رضا میرکریمی، مجید مجیدی و ... را مقایسه کنید با آنچه در این 3 سال در سینمای ایران تولید شده و به اکران رسیده است.
در حال حاضر اسکلت بندی اصلی سینمای ایران از دو طیف فیلم تشکیل شده است که یا فیلمهای کمدی هستند و یا فیلمهای موسوم به ارگانی.
واقعیت این است که در این چند سال اخیر یک جریانی شکل گرفت که فقط یا فیلم باید بفروشد و یا اینکه یک فیلم پیام دار در جهت اهداف و موضوعات خاصی قرار بگیرد و همین اتفاق باعث شد که بدنه اصلی سینمای ایران از تولیدات سینمای درام اجتماعی کاملا خالی شود در صورتی که اگر فیلم قابل قبولی در این زمینه هم تولید شود از آن استقبال صورت میگیرد.
حال که فیلمهای درام اجتماعی تقریبا دیگر کاملا بساطشان برچیده شده است همزمان شاهد رشد یک جریان دیگری از فیلمسازی هستیم که به عنوان سینمای زیرزمینی شناخته میشود که به شکلی مخفیانه و با شرایط متفاوتی از تولیدات مرسوم سینمای ایران ساخته میشوند و اتفاقا جشنوارههای جهانی هم به آنها اقبال نشان دادهاند.
اتفاقا در همین مراسم «شکوه سینما» پرویز شهبازی اشارهای به این قضیه کرد و گفت: تصورم این است که بدون مجوز فیلم نمیسازم و از نظر سنی نیز حوصله ساختن فیلم آندرگراند (زیرزمینی) ندارم همچنین از اینکه برای خارج از کشور فیلم بسازم تا به من بگویند «تنکیو» را هم دوست ندارم پس سعی میکنم اینجا بمانم و بازخورد تماشاگر را بببینم.
اما واقعیت این است که این رویکرد جدید سینمای ایران اگر تغییر نکند طبیعتا هم سینمای ایران ضرر خواهد کرد و هم آسیبهای اجتماعی آن متوجه مخاطبان سینمای ایران و در نهایت جامعه خواهد شد.
الان که رئیس سازمان سینمایی عوض شده است مهمترین وظیفه او نگاه باز و نگرش همه جانبه به سینمای ایران است والا ادامه این وضعیت منتج به این میشود که چند سال دیگر از تاثیرگذاری سینمای ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور جز خاطرهای چیز دیگر باقی نماند.
بدون تعارف باید گفت زنگ خطر برای مرگ سینمای ایران به صدا درامده است باید به فکر احیای آن بود.
ارسال نظر