۱۴۴۱۰۳۲
۴ نظر
۱۲۰۶
۴ نظر
۱۲۰۶
پ

این سکانس بغض متولدین دهه ۶۰ را به اشک تبدیل کرد

گفتگوی بین گلزار و علی سرابی در فیلم «خشکسالی و دروغ» درباره «امنیت جنسی» دیالوگ بین دو آدم دهه پنجاه و شصتی است

رضا صائمی در یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: گفتگوی بین گلزار و علی سرابی در فیلم «خشکسالی و دروغ» درباره «امنیت جنسی» دیالوگ بین دو آدم دهه پنجاه و شصتی است......نسلی که نه فقط امنیت جنسی که اساسا رابطه جنسی را، جنس مخالف را، رابطه و رمز و رازهایش را جز به میانجی ازدواج نمی توانست تجربه کند....به استثناها کاری ندارم، سخن از شرایط تاریخی و اجتماعی و فرهنگی نسلی است که هرگونه کنشمندی جنسی و حتی عاطفی و حسی در جوانی آنها تابو بود....نسلی که وقتی عاشق هم می شد و پنهانی دست یار را می گرفت در درونش به جز حس شیرین عشق با تلخی احساس گناه هم کلنجار می رفت....نسلی که لذت عشق را با طعم احساس گناه چشید....نسلی که اساسا واژه نگاه برایش به گناه تفسیر می شد!

دوست همکاری داشتم که می گفت عاشق خانمی در اداره شان شده بود اما جرات ابرازش را نداشت، بعد از یکی دو هفته از طریق همکار دیگرش متوجه شد که آن خانم نامزد دارد و او تا مدت ها احساس گناه می کرد که چرا به دختری که نامزد دارد علاقمند شده!...فقط به صرف احساسی که درونش شکل گرفت بی انکه بداند طرف نامزد داشته یا حتی علاقه اش را به او بگوید از احساس گناه رنج می برد....همین دوست همکار می گفت بعد از اینکه ازدواج کردم با خودم گفتم این بود؟ خیالش که جذاب تر از خودش بود!....

واقعیت این است بسیاری از ازدواج های نسل پیشین که در یک تاریخ اجتماعی و فرهنگی مسدود و پر از تابوها و تابلوهای ممنوعه زیسته اند، حاصل فشار تنهایی و جنسی بوده....بی هیچ شناخت و تجربه ای از جنس مخالف...فشاری که در ضمیرناخودآگاه آنها به یک نیاز سرکوب شده بدل شده بود که تنها مجاری مجاز برای رهایی از آن ازدواج بود....رهایی ای که بعد به اسارت در زندگی مشترک می‌رسید...همان که علی سرابی می‌گوید این امنیتی که میگی به دردسرهای بعدی اش نمی ارزد.....

نسل هایی که در زمانه ای زیسته اند که دهانشان را می بویدند تا مبادا گفته باشند دوستت دارم....زمانه ای که به قول شاملو عشق را کنارِ تیرکِ راهبند تازیانه می‌زدند....نسلی که باید عشق را در پستوی خانه نهان می کرد، وقتی به خانه بخت هم می رفت نمی توانست آن را عیان کند....نسلی که جفت هایی بد نبودند اما فرصت نیافتند تا عاشقی را بلد شوند...نسلی که زن و مردش را از هم جدا کردند، رازهای با هم بودن را نیاموختند....آنها تخت بند نیاز خود شدند و راز تخت مشترک را درک نکردند....نسلی که زتدگی را نزیست، زخمی آن شد.....آنها بیشتر قربانی تاریخ خویشند نه تاریکی های خود!

این سکانس بغض متولدین دهه ۶۰ را به اشک تبدیل کرد

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتی ۹/۸ ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت برترین ها هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نظر کاربران

    • م.زارع

      الان خیلی خوب شده؟.

    • تک درخت تنها

      اتفاقا خوش به حال همون دهه ۶۰ خوش به حال همون موقع که این قدر بی بندو باری و فساد و خیانت نبود ارزش‌ها رعایت می شد حرمت ها حفظ میشد و مشکلات کمتر بود...

    • اصلان

      عجب متنی

    • ناشناس

      احسنت

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج