قیاس پزشکیان با چهره مطرح تاریخ روسیه، تیتر یک شد!
حدود دو سال پیش بود که رسانه ها خبر از مرگ گورباچف دادند. چهره ای سیاسی که نقشی اساسی در شکل گیری جهان نوین داشت و با تصمیمات سرنوشت ساز خود سرنوشت میلیون ها انسان را تغییر داد.
آرمان امروز: حدود دو سال پیش بود که رسانه ها خبر از مرگ گورباچف دادند. چهره ای سیاسی که نقشی اساسی در شکل گیری جهان نوین داشت و با تصمیمات سرنوشت ساز خود سرنوشت میلیون ها انسان را تغییر داد.
میخائیل گورباچف متولد ۱۹۳۱، عضو سیاسی حزب کمونیست شوروی و جوانترین رهبر اتحاد جماهیر بود که بعد از مرگ برژنف، چرننکو و اندروپوف، براساس سلسلهمراتب حزبی و رسم معمول آن زمان، بر سکان قدرت سیاسی تکیه زد و خواست با تطبیق سیاستهای گلاسنوست (بازسازی) و پروسترویکا (اصلاحات اقتصادی)، شوروی در حال نزاع را نجات دهد. البته نظریات گوناگونی پیرامون شخصیت و کارکرد گورباچف وجود دارد.
در درون جامعه روسیه، وی را مقصر اصلی سقوط اتحاد شوروی و در بیرون، قهرمان تنشزدایی غرب و شرق میدانند. به هر حال، آنچه میراث گورباچف است، بهعنوان «ژیوپلیتیک نوین» شناخته میشود که صحفه جدیدی در سیاست بینالملل باز کرده و تحولات جدی را برای دنیای پس از خودش به ارمغان آورده است.
با این وجود در آستانه دومین سالگرد میخائیل گورباچف، مسعود پزشکیان در ایران روی کار آمد. چهره ای سیاسی که بسیاری او را گورباچف ایران می دانند.
هرچند در این میان برخی بر این باورند که مادر طبیعت در هر زمانی و دوره ای ، شخصیت ها و انسان های موثر را می زاید و کسی شبیه کسی نیست. و بر همین اساس پزشکیان نه پیشه وریست ، نه مصدق ، نه بازرگان نه میرحسین موسوی نه یک رهبر ملی و نه گورباچف. او پزشکیان است. همانطور که استالین، لنین نبود، پوتین هم استالین نیست. اوباما، کلینتون نبود، بایدن، اوباما و ترامپ هم جرج بوش نیست. پزشکیان نه رهبر سیاسی است و نه حتی سیاستمدار، او یکی از مردم عادی است ولی جزو شهروندان نخبه که امور را به دست گرفته است.
فارغ از این نظر برخی نظیر دکتر صلاح الدین هرسنی نگاه متفاوتی دارند. این تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل در این رابطه در گفت و گوی اختصاصی با روزنامه «آرمان امروز« می گوید: هنگامی که میخائیل گورباچف از ۱۱ مارس ۱۹۸۵ به جای کنستانتین چرنینکو عهده دار دبیرکلی کمیته مرکزی حزب کمونیست در اتحاد جماهیر سوسیالستی شد، او با رونمایی از دو مانیفست خود یعنی گلاسنوست (فضای باز و شفافیت سیاسی) و پرسترویکا (باز سازی اقتصادی) تلاش داشت تا به خرابی ها و کاستی های اسلاف خود یعنی ولادیمیر الیانف (لنین)، ژوزف استالین، گئورک مالنکوف، نیکیتا خروشچف، لئونید برژنف، یوری آندروپوف و کنستانتین چرنینکو پایان دهد و به سیاق خود فضاهای سیاسی و اقتصادی شوروی روزگاران خود را بازسازی و ترمیم کند.
وی افزود: گورباچف در مانیفست (گلاسنوست) می خواست قدرت را از حیطه مرکزی حزب کمونیست خارج و آن را مردمی کند. به عبارت دیگر، هدف گورباچف برقراری نظم تازه ای از دموکراتیک و فرایند های گذار دموکراتیک مسالمت آمیز قدرت بود.
هرسنی ادامه داد: در مانیفست (پرسترویکا) نیز تلاش گورباچف آن بود که ضمن تمرکز زدایی اقتصاد دولتی و اقتصاد دستوری و تشویق بخش خصوصی، اقتصاد اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی منطبق با اقتصاد کشورهای سرمایهداری قرن بیستم شود اما کودتای ۱۹ اوت ۱۹۹۱ توسط نیروی تندرو و رادیکال به رهبری (گنادی یانایف) معاون گورباچف، دولت او را مستعجل کرد.
این استاد دانشگاه توضیح داد: این کودتا هر چند به دستگیری هشت عضو از عاملان کودتا از سوی گورباچف شد اما منجر به فروپاشی حزب کمونیست و سر انجام فروپاشی شوروی و قدرت یابی بوریس یلتسین شد.
هرسنی تصریح کرد: در ایران نیز با پیروزی دکتر مسعود پزشکیان و راهیابی او به پاستور در انتخابات پانزدهم تیر ماه، بیشتر جنبه های فکری و عملی او مشخص شد.
وی افزود: برنامه های او را بی شباهت به گلاسنوست و پرسترویکای گورباچف نمی توان دانست و به این نتیجه می توان رسید که او نه در نتیجه و غایت یعنی فروپاشی نظام سیاسی بلکه در برنامه هایی که دارد همان گورباچف ایران است.
هرسنی ادامه داد: در گلاسنوست ایرانی، پزشکیان را باید عهده دار افزایش مشارکت آمیز و مسالمت آمیز مردم در قدرت دانست. معنا و مفهوم گلاسنوست ایرانی آن است که جامعه مدنی، احزاب سیاسی و نهاد های مردم نهاد بتوانند با ایفای نقش موثر خود از بافت و سرشت متصلب و هسته سخت قدرت آمرانه، تمرکز زدایی کنند.
این تحلیلگر ارشد مسائل بین الملل خاطرنشان کرد: اما نیک پیداست که نیرو های رادیکال و تندرو به ویژه بازندگان به پزشکیان هرگز راضی به این قاعده بازی نیستند و به انجام چنین ماموریتی از سوی پزشکیان نخواهند شد.
هرسنی توضیح داد: در این ارتباط، اعضای جبهه پایداری و اصول گرایان جدید، مانع اجرای گلاسنوستی خواهند شد که قرار است پزشکیان آن را اجرا کند.
وی افزود: در پرسترویکای ایرانی نیز پزشکیان باید با نقش آفرینی و بهره گیری از آموزه های اقتصاد دانان (مکتب شیکاگو) و حتی اقتصاد دانان منتسب به (حلقه نیویورک) یعنی دوری از اقتصاد دستوری دولتی و عبور از اقتصاد کینزیانیسم و نئوکینزیانیسم و با اتکا و بهره گیری از الگوی اقتصادی (نئولیبرال) یعنی اقتصاد بازار آزاد بدون محدودیت، ضرورت کاهش دخالت دولت در سازو کار های اقتصادی و رقابت در تخصیص منابع یعنی اقتصاد، به انسداد های اقتصادی امروز پایان دهد و مُمِد حیات اقتصاد کشور باشد.
هرسنی اظهارکرد: البته تحقق پرسترویکای ایرانی مستلزم رفع و بر چیدن نظام تحریم ها از رهگذر مذاکره و احیای برجام، روابط خارجی پایدار و تعامل با همسایگان، سیاست خارجی متوازن با غرب و شرق و پیوستن ایران به Fatf است.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: اما نکته آن است که پزشکیان در اجرای پرسترویکای ایرانی نیز با همان محدودیت ها، موانع و انسداد های گلاسنوست روبروست.
وی افزود: به این ترتیب پزشکیان در صورتی گورباچف نیست که با موانع اپوزیسیون و کارشکنی های (دولت های در سایه) و آمریت گروه های موازی در اجرای گلاسنوست و پروسترویکای ایرانی مواجه نباشد.
هرسنی اذعان کرد: بنابراین وقتی این موانع وجود دارد و آزار روحی و روانی دولت های در سایه و آمریت گروه های موازی و از همه مهم تر، رفتار های کار افزار و تزاحمی بازندگان به او که همچون استخوان لای زخم برنامه های اقتصادی دکتر پزشکیان خواهند بود، باید او را گورباچف ایران دانست به شرطی که موجب روی کارآمدن یلتسین ایرانی نشود.
نظر کاربران
تحلیل منطقی و تا حدود زیادی درست بود .
مواظب اقای ظریف باش ایشان دوتا سه نقش بازی میکنند .