ماجرای مرگ مشکوک زن جوان در پی یک تصادف
در پی شکایت خانواده زن جوانی که پس از مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شده است، متهمی در رابطه با مرگ او بازداشت شد.
روزنامه اعتماد: در پی شکایت خانواده زن جوانی که پس از مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شده است، متهمی در رابطه با مرگ او بازداشت شد.
مرگ این زن ۳۴ساله اوایل خرداد امسال اتفاق افتاد. مسوولان یکی از بیمارستانهای پایتخت فوت این زن را که دچار مرگ مغزی شده بود و هیچ امیدی به زنده ماندن او نبود، به خانوادهاش اعلام کردند. پس از آن خانواده زن جوان با شنیدن صحبتهای کادر پزشکی بیمارستان با اهدای اعضای قابل اهدای فرزند خود موافقت کردند.
پس از آن خانواده زن فوت شده برای طرح شکایت در مورد کشف راز ماجرایی که منجر به مرگ مغزی و در نهایت فوت او شده بود به دادسرای جنایی تهران مراجعه کردند. آنها در توضیح ماجرا گفتند: «دخترمان دو سال پیش از شوهرش جدا شد و تنها زندگی میکرد. ما هم هر چند وقت یکبار به او سر میزدیم یا تلفنی جویای احوال هم بودیم اما چند روزی بود که از او خبر نداشتیم و تماسی هم با ما نگرفته بود برای همین به موبایلش زنگ زدیم. در کمال تعجب شنیدیم که یک مرد تلفن او را جواب داد. بعد از چند دقیقه هم گفت دخترمان تصادف کرده است و باید به بیمارستان برویم. آنجا بود که متوجه شدیم او در یکی از اتوبانهای تهران تصادف کرده و بعد هم پیکر نیمه جانش به بیمارستان برده شده است.
وقتی ما بالای سر او رسیدیم، گفتند مرگ مغزی شده و ما هم وقتی دیدیم کاری از دست کسی برنمیآید با اهدای اعضای بدنش موافقت کردیم. چیزی که برای ما مهم است این است که چه اتفاقی باعث مرگ او شده است. ما به این موضوع مشکوک هستیم و میخواهیم رسیدگی شود که او چطور تصادف کرده است؟ چرا پیکر نیمه جان او از بزرگراه سردرآورده و کامیون به او زده، در حالی که خودش ماشین داشته و ماشینش کجا است؟» با طرح این شکایت تحقیقات در مورد ماجرای منجر به مرگ زن 34ساله آغاز شد. بررسیها حکایت از آن داشت که زن فوت شده اخیرا با گروهی از دوستانش معاشرت میکرد و گاهی با هم به گردش یا رستوران میرفتند. بررسیها نشان داد متوفی در آخرین روز با همان دوستانش در کافه قرار داشت.
با شناسایی تعدادی از اعضای گروه، آنها مورد بازجویی قرار گرفتند. آنها گفتند: «آن روز ما به کافه رستورانی رفتیم و ضمن صحبت غذا خوردیم و بعد از هم جدا شدیم.» ماموران در این شاخه از تحقیقات پی بردند زن فوت شده پس از ترک کافه با خودروی پژوی خودش از آنجا نرفته بلکه سوار موتورسیکلت مردی شده که او هم از اعضای گروه دوستان است . به این ترتیب شناسایی این مرد در دستور کار ماموران قرار گرفت و در ادامه مشخص شد آن دو پس از ترک کافه با موتورسیکلت مرد جوان چه مسیری را رفتهاند.
با به دست آمدن این نتایج تصاویر دوربینهای حوالی محل حادثه بررسی و معلوم شد زن فوت شده سوار موتورسیکلت این مرد بوده که به طرز مشکوکی تعادل خود را از دست داده و در اتوبان شیخ فضلالله نقش بر زمین شده و بعد هم کامیونی به او برخورد کرده که در نهایت باعث مرگ او شده است. تحقیقات برای بازجویی از این مرد ادامه داشت اما هیچ یک از اعضای گروه دوستان، از این مرد خبری نداشتند.
این در حالی بود که در فیلمهای دوربین مداربسته که لحظه وقوع حادثه را نشان میداد نیز خبری از این مرد نبود که بخواهد توقف یا کمک کند. همچنین راننده کامیون هم بعد از تصادف به مسیر خود ادامه داده بود. از این رو شناسایی و دستگیری این مرد و همینطور راننده کامیونی که با زن فوت شده برخورد کرده است در دستور کار ماموران قرار گرفت. سرانجام این مرد جوان دو روز قبل شناسایی و بازداشت شد. این مرد که 43سال دارد در مورد آشنایی خود با متوفی گفت: «من همسر دارم و یکسال پیش ازدواج کردهام.
زن فوت شده را هم از قبل نمیشناختم و در همین دورهمی با او آشنا شدم. آن روز متوفی از من خواست او را به خانه برسانم. من هم موافقت کردم در راه با هم صحبت میکردیم که یک دفعه متوجه شدم صدا نمیآید و دیدم او نیست. اصلا نفهمیدم کجای مسیر تعادلش را از دست داده و افتاده بود. ترسیدم و دنبالش رفتم و دیدم کامیونی به او زده و احتمالا مرده است. من مقصر نبودم، اما نگران بودم کسی حرفم را باور نکند به همین دلیل فرار کردم. وقتی به خانه رفتم، با همسرم شهرستان رفتیم. بعد هم که فکر کردم آبها از آسیاب افتاده برگشتم که دستگیر شدم.»
این مرد همچنین در مورد خودروی پژوی زن فوت شده، گفت: «ماشین دست من نیست.» بررسیهای پلیسی خلاف ادعای متهم را نشان میداد و حکایت از آن داشت که حتی بعد از تاریخ حادثه هم ماشین پژوی زن فوت شده در اختیار این مرد بوده و دوربینهای شهری تخلفاتی را ثبت کردهاند.
در حال حاضر بررسی نقش این مرد در خصوص عمدی یا غیر عمدی بودن حادثه ادامه دارد. همچنین دستور توقیف خودروی پژو و پیدا شدن هویت راننده کامیون صادر شده است.
نظر کاربران
مشخصه فقط اعدام کنید طمع ماشین
الله اکبر
چ داستان پیچیده ای..