شوهرم را دوست دارم اما طلاق میخواهم
زن جوان میگوید تصمیم شوهرش برای مهاجرت باعث شد تصمیم به طلاق بگیرند.
اعتمادآنلاین: زن جوان میگوید تصمیم شوهرش برای مهاجرت باعث شد تصمیم به طلاق بگیرند.
بهاره زنی 35 ساله است که با شوهرش تصمیم گرفتهاند از هم جدا شوند. بهاره میگوید 12 سال با شوهرش خیلی خوب زندگی کرده و حالا هم میخواهد این رابطه با احترام تمام شود، چون علیرضا پدر دو فرزند اوست. زندگی عجیب این زوج با تصمیم علیرضا برای مهاجرت دچار دگرگونی شد.
زن جوان از جزئیات زندگیاش میگوید:
*چند سال با همسرت زندگی کردی؟
ما 12 سال با هم زندگی کردیم و دو فرزند هم داریم.
*با هم چه مشکلی دارید؟
من و همسرم هیچ مشکلی با هم نداریم. اتفاقاً خیلی او را دوست داشتم. ما همیشه با احترام با هم زندگی کردیم.
*چرا میخواهید جدا شوید؟
چون علیرضا تصمیم قطعی خودش را برای مهاجرت گرفته است و من اصلاً دوست ندارم مهاجرت کنم. او فکر میکند اگر مهاجرت کند مشکلاتش برطرف میشود. من حاضر نیستم سختی مهاجرت را قبول کنم.
*چطور شد شوهرت تصمیم گرفت مهاجرت کند؟
چند سال قبل خواهر و برادرش از ایران به کانادا مهاجرت کردند. آنها گفتهاند زندگی در کانادا راحت است. علیرضا را هوایی کردهاند. او هم فکر میکند اگر برود خوشبخت میشود.
*تو چرا نمیخواهی بروی؟
چون میدانم مهاجرت با دو بچه کار سختی است. بچههای من 8 و 10 ساله هستند، خواهر و برادر علیرضا وقتی رفتند مجرد بودند. آنها هنوز هم در یک خانه بسیار کوچک زندگی میکنند. من در اینجا زندگی خوبی دارم.
*تکلیف بچهها چه میشود؟
علیرضا گفته خودش میرود و بعد بچهها را هم میبرد؛ اما نظر بچهها این است که با من زندگی کنند.
*نمیتوانی شوهرت را پشیمان کنی؟
او 12 سال زندگی عالی و آرام را رها کرده و میخواهد برود. اگر ارزشی برای زندگی قائل بود میماند. هرچند به او گفتهام وقتی از زندگی هم بیرون رفتیم دیگر برگشتی نیست و فقط بچههای مشترک هستند که باید از آنها مراقبت کنیم.
*توان مالی داری که تنهایی زندگی کنی؟
من معلم هستم. درآمد دارم. خانهای هم داریم که نیمی از آن متعلق به من است. علیرضا گفته نیم دیگر را هم به بچهها میدهد. بقیه چیزهایی را که دارد میفروشد و میرود. من نمیگذارم به بچههایم سخت بگذرد.
نظر کاربران
خدایی دلیلت خیلی بیخوده
الکی حرف نزن اگه دوسش داشتی باهاش میرفتی مخصوصا اینکه دو تا بچه هم داری
بنظر من اگه زن زندگی بود با وجود مخالفت باش میرفت اینجا نمیشه دلایلم بگم ولی باید با شوهرش همکاری میکرد و میرفت نهایت کار بعد از دو سال نمیتونست بمونن و برمیگشت ولی تجربه خوبی کسب میکرون ضمنن شوهره حتما کلی مسائل سنجیده که حاضر شده همه چی بفروشه و بره پس باید زنه بهش اعتماد کنه