رسانه شهرداری تهران با بولدوزر از روی فراستی رد شد
روزنامه همشهری، ارگان رسانهای شهرداری تهران در مطلبی به صحبتهای مسعود فراستی (منتقد سینما) درباره مارتین اسکورسیزی (کارگردان مشهور آمریکایی) واکنش نشان داد.
برترینها: روزنامه همشهری، ارگان رسانهای شهرداری تهران در مطلبی به صحبتهای مسعود فراستی (منتقد سینما) درباره مارتین اسکورسیزی (کارگردان مشهور آمریکایی) واکنش نشان داد:
حرفهای مسعود فراستی درباره فیلم جدید مارتین اسکورسیزی باز سروصدا راه انداخته و نام این منتقد توجهطلب را که بعد از «هفت» دیگر کمتر خبری از او شنیده میشود، بار دیگر مطرح کرده است. اما این نخستین بار نیست که فراستی با لحنی تند و آتشین، درحالیکه سعی میکند خود را خیلی شکیبا نشان دهد، به فیلمی یا کارگردانی حمله میکند. اول فلشبکی بزنیم به بیش از یک دهه پیش.
یورش به «همشهری کین»
اسفند1391 مجله «24» در شماره42 خود پروندهای با عنوان «فیلمهایی که دیگر بزرگ نیستند» درآورد درباره فیلمهایی که زمانی جزو شاهکارهای مسلم تاریخ سینما فرض میشدند، اما در گذر ایام و در بازبینیهای بعدی، به هر دلیلی، دیگر آن شکوه و صلابت سابق را ندارند و بهنظر میرسد در ارزیابیهای انتقادی بیش از حد جدی گرفته شدهاند.
در این پرونده، فراستی در متنی با تیتر «بادکنک» درباره دوست نداشتن که نه، نفرتش از «همشهری کین» نوشته. یورش فراستی به «همشهری کین» و بهطور ضمنی دوستداران فیلم اینطور شروع میشود: «هیچوقت همشهری کین را دوست نداشتم اما آخرینباری که در کلاس برای تحلیل آن را دیدم از فیلم بدم آمد و در پس فرمگرایی متظاهر، پیچیدهنما و مرعوبکنندهاش جز شعبدهبازی فرمی روشنفکرانه ندیدم.
آزاردهندهترین چیز فیلم این است که هم درون اثر و هم بیرون آن - خبرنگار فیلم و تماشاگر - درپی یافتن نمادی هستند که شاید بشود در پس آن کین را توضیح داد: رزباد. در عجبم که طی دههها، فیلمساز توانسته منتقدان جهان را به سخره بگیرد و به جای فیلم ساختن درباره یک آدم خیالی اما در واقع جعلی، نماد نوستالژیک تحویل ما بدهد و نه حتی خود نوستالژی. آیا منتقدان، نوستالژیبازند یا نمادباز؟» اصلا چرا «همشهری کین»؟ چون از 1962 تا 2002 بهمدت 40سال درنظرسنجی مشهور مجله «سایت اند ساوند» در رتبه نخست برترین فیلم تاریخ سینما قرار داشت تا اینکه در سال2012 به «سرگیجه» هیچکاک، کارگردان محبوب فراستی، باخت و به رده دوم رفت.
نقد برای فراستی نوعی زورآزمایی است و او دوست دارد به مصاف حریفان قدر برود. ابراز انزجار از فیلمی کوچک یا کارگردانی معمولی، نام و اشتهاری ندارد، ولی حمله به بزرگان است که شهرت میآورد. پس، سر وقت نام بزرگی مثل «همشهری کین» و ارسن ولز رفتن سرمایهگذاری بزرگی بهحساب جیب دیگران است.
شاهکار فراستی در بد فهمیدن!
شاهکار فراستی در بد فهمیدن «همشهری کین» اینجا تمام نمیشود. او در پایان متنش گافی عجیب میدهد و مینویسد: «فیلم به نتیجه نمیرسد و خبرنگار پس از جستوجوی بسیار درنمییابد رزباد چیست. به ناچار با جملهای شعاری که «هیچ واژهای نمیتواند زندگی کسی را توضیح دهد» به پایان میرسد؛ اما با یک نریشن الصاقی روی تصویر لژ در حال سوختن، که رزباد این است، اعترافی به شکست فیلم میکند و فیلمساز. اما متأسفانه ما همگی بسیار دیر به آن پیمیبریم.» واقعیت این است که این جمله فقط، توجه کنید فقط، در نسخه دوبله فارسی وجود دارد نه در نسخه اصلی.
برای شیرفهم کردن مخاطب عام این جمله در دوبله فارسی اضافه شده که فراستی هم همان نسخه را دیده و تحلیلش را هم براساس آن نوشته. تأسفآور نیست که منتقدی که مدعی است دارد دست ارسن ولز خطاکار را رو میکند، حتی نسخه اصلی فیلمش را ندیده؟ باید پرسید ایشان نسخههای فیلمهایش را از کجا تهیه میکند که چنین گافهایی میدهد؟ همین چندماه پیش هم در نقد فیلم «جنگ جهانی سوم» ساخته هومن سیدی گفت: «خیلی زور داره که زیر تمام پلانهای فیلم نوشته میشه به نام ایران. نه ایران میفهمه. برای جشنوارههای درب و داغون اونوری ساخته شده. نخستین بار هم اونجا نمایش داده شد. به نام ایران!» البته مسلم است که زیر پلانهای فیلم سیدی چیزی نوشته نشده بود و «به نام ایران» گویا نام یکی از سایتهایی بوده که نسخه قاچاق فیلم را منتشر کرده و لوگوی خودش را پایین تصویر گذاشته.
مردی که نمی خواهد منتقد سینما باشد
فراستی نمیخواهد منتقد سینما باشد، او از نظر روانشناسی عاشق «شو» اجرا کردن و دیده شدن است. او بیش از هر چیز معرکهگیری است که به حضور تماشاگر محتاج است. کسی باید او را حین گلاویز شدن با بزرگان ببیند و احیانا برایش هورا بکشد. حمله به اسکورسیزی را هم باید در لوای همین استراتژی فراستی دید. اسکورسیزی که فیلمش در اغلب فهرستهای برترین فیلمهای سال حضور دارد، فرصت خوبی برای فرو نشاندن عطش توجهطلبی فراستی است.
نظر کاربران
اکثرا روانی هستند