سرقت مسلحانه به روش کلیپهای اینستاگرامی!
گفتگوی روزنامه همشهری با سارقی که با کلت کمری در خیابانهای تهران زورگیری میکرد را بخوانید.
برترینها: گفتگوی روزنامه همشهری با سارقی که با کلت کمری در خیابانهای تهران زورگیری میکرد را بخوانید.
ماموران اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت در تازهترین عملیات خود، مردی جوان را دستگیر کردند که دست به سرقتهای مسلحانه در خیابانهای تهران میزد.
این سارق جوان و تازهکار، ساعت 7 تا 8.30صبح به خیابان های مرکز پایتخت میرفت، طعمههایش را غافلگیر میکرد، لوله سلاح خود را روی سر آنها میگذاشت و نقشهاش را عملی میکرد. حالا اما دستبند به دست، گوشه دیوار اداره آگاهی ایستاده و میگوید بهشدت پشیمان است و اشتباه کرده. او در گفتوگو با همشهری از جزئیات سرقتهایش میگوید و اینکه چطور تبدیل به یک دزد سریالی شده است.
خودت را معرفی کن.
من بهنام هستم و بهتازگی وارد 38سالگی شدهام.
پروندهات نشان میدهد، این نخستینبار است که دستگیر میشوی و سابقهای نداری؟
درست است. من تابهحال در زندگیام مرتکب کوچکترین خلافی نشدهام؛ یعنی حالا که فکر میکنم حتی در رانندگی هم خلاف نکردهام.
پس چه شد که پایت به دنیای تبهکاران باز شد؟
حماقت کردم. اول بهخاطر بیپولی، دوم بهخاطر هیجان و سوم بهخاطر فیلمهایی که در اینستاگرام و یوتیوب میدیدم. اعتیادم به شبکههای اجتماعی و دیدن شبانهروزی این فیلمها موجب شد که پایم به این ماجرا باز شود.
یعنی با دیدن فیلمها تصمیم گرفتی تبدیل به سارق مسلح شوی؟
شاید برایتان خندهدار باشد اما دقیقا دیدن این فیلمها مرا وسوسه کرد. صبح تا شب گوشی بهدست مینشستم پای کلیپهای دزدی و سرقت مسلحانه. وقتی میدیدم مردم با دیدن اسلحه یا چاقوی دزدان وحشت میکنند و از ترس جانشان تسلیم میشوند، وسوسه افتاد به جانم که با این شیوه و شگرد سرقت کنم. البته دلیل اولم مشکلات مالی بود. من حتی نمیتوانستم خرج مدرسه فرزندم را بدهم. تنها فرزندم در مدرسه غیرانتفاعی درس میخواند و باید هزینه آن را میدادم. علاوه بر این، زندگی خیلی خرج داشت که از پس آن برنمیآمدم.
مگر کار نمیکردی؟
کار که قبلا یک جورهایی دلال بودم. خرید و فروش کالا میکردم. سود میکردم اما خب باز دخل و خرجم جور نبود. این اواخر با موتور هم کار میکردم و پیک موتوری بودم. اما با این گرانیها که مشکلات مالی حل نمیشود.
سرقتهایت را از چه زمانی شروع کردی؟
از یکماه پیش. صبح زود از خانه میزدم بیرون. من خیلی سحرخیزم و صبح زود بیدار میشوم. بعد میرفتم خیابانهای مرکز پایتخت. صورتم را میپوشاندم و در خیابان یا کوچههای خلوت بهدنبال طعمه میگشتم. به محض شناسایی طعمه به سمتش میرفتم و اسلحه را میگذاشتم روی شقیقهاش. طرف که اسلحه را میدید، وحشت میکرد و گوشی موبایلش را دودستی تقدیم من میکرد. اصلا به همین دلیل از کلت استفاده میکردم. چون وحشت طعمهها از اسلحه بیشتر است.
اسلحه را چطور تهیه کردی؟
رفتم شهرستان و از فردی خریدم. من عاشق اسلحه هستم. وقتی به شهرستان میرفتم با خودم میبردم. گاهی با بچههای روستا میرفتیم بیابان و تیراندازی میکردیم.
شده بود که هنگام سرقت تیراندازی کنی؟
گاهی اگر مالباخته مقاومت میکرد یا مثلا شاهدان تصمیم میگرفتند تعقیبم کنند، برای ترساندنشان تیرهوایی شلیک میکردم.
میدانی یکی از طعمههایت دوبلوری معروف بوده؟
من که نمیدانستم دوبلور است. اتفاقی شناساییاش کردم. هنگام سرقت خیلی التماسم کرد که گوشیاش را نبرم. میگفت تمام اطلاعات کاریاش در گوشی است اما من در آن لحظه فقط فکر سرقت بودم.
در صحبتهایت گفتی صبحها میرفتی سرقت. چرا صبح؟
چون خیلیها در آن ساعت از صبح هنوز منگ خواب هستند. هنوز هوشیاری کامل ندارند و چون سرحال نیستند، بهراحتی آبخوردن و ظرف چند ثانیه میتوانی خفتگیری را انجام بدهی و فرار کنی.
از زنان هم سرقت میکردی؟
نه، فقط مردان.
چرا از زنان سرقت نمیکردی؟
دو دلیل داشت؛ نخست اینکه من خودم زن و بچه، مادر و خواهر دارم. نمیتوانم تصور کنم که کسی بخواهد از آنها سرقت کند. حس بدی به من میدهد. دلیل بعدیام این بود که فکر میکردم اگر زنی باردار باشد و وحشت موجب سقط جنینش شود، من تا آخر عمرم خودم را نمیبخشم.
چند مورد سرقت انجام دادی؟
در کمتر از یکماه از حداقل 12نفر سرقت کردم. راستش میخواستم کمی پولدار شوم و سرقت را رها کنم که گیر افتادم.
همسرت از سرقتها خبر داشت؟
نه. ما با هم مشکل داشتیم. او همه پولهایم را گرفته بود و یکی از دلایلی که دزد شدم همین بود.
چرا سرقت گوشی را انتخاب کردی و سراغ سرقت دیگری نرفتی؟
یک روز که در خیابان بودم و فکر میکردم که چطور ایده خفتگیری مسلحانه را پیاده کنم، چشمم افتاد به یک گوشی موبایل. درست کنار خیابان افتاده بود. انگار صاحبش از ماشین پیاده شده و متوجه نشده بود گوشیاش افتاده است. آن را برداشتم و رفتم یکی از خیابانهای جنوب تهران. در آنجا با همین مالخر(اشاره به متهمی که کنارش ایستاده میکند) آشنا شدم و گوشی را به او فروختم. با هم رفیق شدیم و گفت اگر باز هم گوشی داشتم از من میخرد. پولش زیر زبانم مزه کرد و همین شد که تصمیم به سرقت گوشی گرفتم.
گوشیها را چقدر میفروختی؟
بستگی به مدلش داشت. اما هیچ گوشیای را کمتر از 2میلیون تومان! نفروختم. البته من گوشی مدل بالا سرقت نمیکنم. مثلا اصلا سمت آیفون نمیروم.
چرا؟
خب صاحبش گناه دارد. با هزار بدبختی گوشی مدل بالا خریده بعد من آن را بدزدم؟
تو که دم از وجدان میزنی، چطور حاضر میشدی اسلحهروی شقیقه طعمههایت بگذاری و آنها را تا مرز سکته ببری؟ فکر نمیکردی اگر گلولهای شلیک میکردی، جان فردی بیگناه را میگرفتی؟
متهم بغض میکند و پاسخ میدهد: بنویسید اشتباه کردم و خیلی پشیمانم. خیلی...
ارسال نظر