این تصویر، یک فریم از آزادی است
خیلی وقتها غریبه و آشنا میپرسند چه اتفاقی میافتد که بعضی از عکسها به دل مینشیند
هم میهن-امیرجدیدی: خیلی وقتها غریبه و آشنا میپرسند چه اتفاقی میافتد که بعضی از عکسها به دل مینشیند. وقتی در این موقعیت قرار میگیرم بالای منبر میروم و شروع میکنم به توضیح اینکه برای ثبت یک عکس خوب موارد زیادی باید دست به دست هم بدهند تا یک فریم دلنشین ثبت شود؛ انتخاب لنز، زاویه دید درست، کمپوزیسیون معقول، نور دقیق، سرعت شاتر، دیافراگم، لحظه قطعی و انتخاب بکگراند مناسب، همه و همه باید دست به دست هم بدهند تا عکس زیبایی ثبت شود. در عکاسی پرتره لباس و حس و حال سوژه هم بسیار اهمیت دارد. همه این حرفها را به شکل یک پکیج تحویل میدهم و بعد هم چند نمونه عکس از عکاسهای مهم تاریخ را سرچ میکردم و به ضمیمه حرفهایم نشان میدادم تا حرف و نکتهای باقی نماند. دیروز اما اتفاقی افتاد و با دیدن عکسی این سوال را از خودم پرسیدم.
در تحریریه نشسته بودم و اخبار را دنبال میکردم. یکی از بچهها گفت مهدی یراحی آزاد شد. چند دقیقه بعد عکسی از آزادیاش روی خط خبرگزاریها آمد. عکس را دیدم و خیلی بیدلیل حالم خوش شد. به خودم آمدم و به این فکر کردم این عکس چه چیزی دارد که اینقدر دلنشین است. دقیق نگاه کردم و متوجه شدم زیر پل اوین گرفته شده است. یراحی همان پیراهن و شلواری را به تن دارد که موقع دستگیریاش داشت. بکگراند عکس خیلی چرک و زشت است. یک منبع آب و یک ماشین که از جای درستی کات نشده هم دیده میشود. نوری هم زیر پل چشم را میدزدد. نکته آخر اینکه سوژه اصلا به دوربین نگاه نمیکند. همه ایرادها را یکییکی میشمارم و به این فکر میکنم که حقیقتاً برای ثبت این عکس دلنشین چه اتفاقی افتاده است؟ میدانم که ممکن است جامعه عکاسی بر من خرده بگیرد اما بعد از دیدن عکسهای آزادی به این نتیجه میرسم که فارغ از اصول عکاسی همه فریمهای آزادی قشنگ و دلنشین است.
ارسال نظر