تعجب شاه ایران از قبرستانهای فرنگ!
ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمیکرد. خود او نام یادداشتهایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامهها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما میگذارند. در اینجا گزیدهای از خاطرات یک روز از سفر سوم شاه به فرنگستان را میخوانید.
فرادید: سومین سفر ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین سال ۱۲۶۸ شمسی آغاز شد؛ او در این سفر ابتدا به روسیه رفت و سپس عازم کشورهای آلمان، هلند، بلژیک و انگلستان شد.
در اینجا گزیدهای از روزنامۀ خاطرات او در روز دوشنبه سی و یکم تیرماه سال 1268 شمسی (ذیالقعده سال 1306 قمری) را میخوانید که مربوط است به سفر شاه به شهر ادینبورگ در اسکاتلند:
امروز باید برویم به خانه لرد هوبتن که نزدیک شهر ادنبورگ است . . . پسر ولیعهد از اینجا به لندن میرود، وداع کردیم، الحمدلله امروز از دود سیگارش خلاص شدم . . . سوار کالسکه شده راه افتادیم . . . از آبادی زیادی گذشتیم، خانهها دیدیم، دهات کوچک کوچک . . . همه جا زن و دختر خوشگل میدیدیم و از هر پنجره یک زن خوشگل سر بیرون آورده، به قدری خوشگل دیده میشود که آدم جِر میآید . . .
دهات این جا خیلی پاکیزه و باصفا است، کوچههای آن را مثل این است که هر ساعت جاروب میکنند، مردمان دهات هم خوشلباس و پاکیزه هستند و شاداب و خوشحال، در بین راه که میآمدیم زن و مرد زیاد و دخترها از اهل دهات اطراف میدیدیم که کنار دریا گردش میکنند، دو نفر، سه نفر، ده نفر باهم هستند. بعضی در گردش، بعضی مشغول بازی هستند، بعضی کنار دریا روی چمنها دراز کشیدهاند، بسیار عالم خوبی داشت.
قبرستانهای اینجا طور غریبی است مثل یک باغچۀ باصفا میماند، ابداً از دیدن اینها به شخص واهمه و تنفر عارض نمیشود، درختها و گلکاری دارد و بسیار پاکیزه نگاه میدارند، رسم است در سر هر قبر بعد از دفن صاحب قبر یک درخت کاج میکارند و شاخ و برگ آن را تراش میکنند که زیاد بزرگ نمیشود . . .
ارسال نظر