حاشیههای گفته نشده درباره جنگ ایران و عراق
علل شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق، ادامه و پایان یافتناش، موضوعی بود که با حضور حسین اللهکرم، از فرماندهان جنگ ۸ساله ایران و عراق و حسین علایی، یکی دیگر از فرماندهان سپاه ایران در جنگ، در برنامه کلابهاوس کافه خبر مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
هم میهن: حاشیههای جنگ تحمیلی ایران از زبان حسین علایی و حسین اللهکرم از فرماندهان جنگ.
علل شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق، ادامه و پایان یافتناش، موضوعی بود که با حضور حسین اللهکرم، از فرماندهان جنگ ۸ساله ایران و عراق و حسین علایی، یکی دیگر از فرماندهان سپاه ایران در جنگ، در برنامه کلابهاوس کافه خبر مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
نقش صدام و کشورهای ابرقدرت دنیا در شکلگیری جنگ، اختلاف بین امام و فرماندهان ارتش در خاتمه جنگ و ماجرای پذیرش قطعنامه 598، موارد مهمی بود که در این نشست مجازی مطرح شد که در ادامه آن را میخوانید.
بخشی از صحبتهای سردار علایی در این جلسه:
شوروی پشتوانه اصلی تصمیمات جنگ صدام با ایران بود. این مورد نیز مطرح است که شوروی در تحریک صدام نقش داشته است چراکه افغانستان را اشغال کرد اما انتظار داشت ایران از آنها حمایت کند اما امام خمینی در دیدار با سفیر شوروی گفت:«شما میتوانید کشور را اشغال کنید، اما نمیتوانید آنجا بمانید» و ایران نهتنها از اشغال افغانستان استقبال نکرد، بلکه تنها کشوری بود که به صورت علنی و محکم در برابر شوروی که افغانستان را اشغال کرده بود، ایستاد و برخی معتقدند این هم از دلایلی بود که صدام با قدرت و با خیال راحت وارد جنگ شد
یک جلسه بدون حضور امام بود که در 6 خرداد 1361 برگزار شد و بعد از آن اعضای شورای دفاع پشت سر امام نماز خواندند و نتیجه جلسه را به امام میگویند مبنی بر اینکه تصمیم گرفتیم نیروهای ما از مرز عبور کنند و وارد خاک عراق شوند. امام مخالفت میکنند.
در جلسه دوم که دو هفته بعد تشکیل میشود تنها کسی که مخالف عبور قوای ایران از مرز بوده، امام خمینی بودهاند. هم آقای ظهیرنژاد، رئیس ستاد ارتش با نظر امام مخالفت میکند و هم محسن رضایی که فرماندهی ستاد بودند. بقیه اعضای شورایعالی دفاع نیز با نظر امام موافقت نمیکنند و همه معتقد بودند که نمیشود در مرز ایستاد و باید به داخل خاک عراق برویم. مفهوم درخواست امام این بود که از مرز عراق عبور نکنیم و از ظرفیت دیپلماسی برای خاتمه دادن به جنگ استفاده کنیم. حتی امام احمدآقا را به دفتر مرکزی شورای حزب جمهوری اسلامی میفرستند و میگویند نظر آنها را نیز دریافت کنید. احمد آقا تصمیم امام را در حزب مطرح میکنند و نظر میخواهند و همه میگویند از مرز عبور کنیم. جالب است که تا چند سال بعد از این تصمیم هیچیک از مقامات عالی کشور و احزاب سیاسی با این نظر مخالفت نمیکنند و بعد از اینکه جنگ به بنبست رسید گفتند باید در مقطع آزادسازی خرمشهر به جنگ خاتمه میدادیم. بنابراین امام به دنبال خاتمه دادن به جنگ بودند و علت تداوم جنگ حاضر نشدن صدام به پذیرش شرایط ایران مبنی بر عقبنشینی از تمام خاک ایران و پذیرش معاهده 1975، پذیرش متجاوز بودن عراق و تعیین خسارات و غرامت جنگ بود.
طبیعتاً ظرفیت شکست نظامی عراق از سوی ما وجود نداشت. آقای هاشمی زودتر از بقیه به این نتیجه رسید. بقیه ایستادند و شکستها را خوردند و بعد به نتیجه رسیدند. وقتی قطعنامه 598 در تیرماه 1366 تصویب شد، همان موقع به امام میگفتند که منحنی موازنه قوا را رسم کنیم و الان بهترین فرصت است که با همین قطعنامه به جنگ خاتمه دهیم، نه اینکه منتظر بمانیم و شکست نظامی بخوریم و امام بگویند شکست نظامی خوردیم و بعد بگویید که چه کسی جام زهر را به امام داد؟ فرض کنید امام این کار را نمیکردند، باید میایستادند تا عراق دوباره خرمشهر را تصرف کند، به بقیه جاها نیز نفوذ کند و بعد میگفتیم تسلیم؟ در چند ماه پایانی جنگ، چندهزار رزمنده اسیر شدند؟ برخی از نیروها تا خرمآباد فرار کردند! میخواستید این اتفاقات دوباره تکرار شود؟
ارسال نظر