آیا قدرت افسانهایِ چین رو به افول است؟
حقیقت آن است که چین در تخمین مخاطرات قدری دستبالا گرفته شده است زیرا بر اساس بسیاری از شواهد و معیارها قدرت افسانهایِ چین در حال افول است.
عصر ایران: عموماً سیاستمدارانِ قطبینگرِ واشنگتندیسی روی مقولات نادری توافق دارند، اما همیشه اجماع بالایی در قبال تهدیدی بزرگ و فرضی وجود داشته است. این تهدید بزرگ چین است؛ کشوری عظیم، پیشرونده و در حال ظهور، با برنامۀ اقتصادی قابلقبولی که به نظر میرسید میتواند در آیندۀ نزدیک جایگزین ایالات متحده در قالب ابرقدرتِ مسلط باشد.
استراتژی امنیت ملیِ دولت بایدن در سال ۲۰۲۲ چین را بهمثابۀ تنها رقیب ایالات متحده توصیف کرده که چشماندازِش تغییر نظم بینالمللی است و از قدرت فزایندۀ اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناوری برای تحقق این چشمانداز برخوردار است.
دولت ترامپ نیز با مواضعی مشابه در سال ۲۰۲۰ اعلام کرد که ایالات متحده در حال انجام اقداماتی برای محافظت از خود و شرکایش در برابر چین است، چراکه این کشور به طور فزاینده ای مدعیِ تصاحب قدرت جهانی است.
اما حقیقت آن است که چین در تخمین مخاطرات قدری دستبالا گرفته شده است زیرا بر اساس بسیاری از شواهد و معیارها قدرت افسانهایِ چین در حال افول است.
دست بالاگرفتنِ قدرت دیگران خطایی است که رهبران آمریکایی بهشدت مستعد ارتکاب آن هستند. ایالات متحده پس از یازدهم سپتامبر مخاطرۀ ناشی از دولت عراق به رهبری صدام حسین را بیش از حد ارزیابی کرد و بر مبنای فرضیات نادرست درخصوص برنامۀ صدام برای تسلیحات کشتار جمعی و روابط او با القاعده، جنگی خونین و پرهزینه در عراق به راه انداخت. یک سال و نیمِ قبل نیز برخی از تحلیلگران آمریکایی توان روسیه برای تصرف و تسخیر شتابانِ اوکراین را بیش از حد تخمین زدند.
بر اثر تهدیدات محسوسِ چینِ در حال رشد، ایالات متحده و برخی از متحدانش در حال حاضر تقریباً همۀ بخشهای دولتی - از ارتش گرفته تا آژانسهای اطلاعاتی و امنیتی، دیپلماسی و روابط اقتصادی، مقررات تجاری، بودجۀ آموزش عالی، نظارت بر رسانههای اجتماعی و موارد دیگر- را بازنگری کردهاند.
به گفته لوید آستین وزیر دفاع ایالات متحده، درخواست بودجۀ ۸۴۲ میلیارد دلاریِ دولت بایدن برای تجهیز پنتاگون در سال مالی ۲۰۲۴ "به دلیل جدیت رقابت استراتژیک با جمهوری خلق چین است."
اما آیا این سوگیری و آمادهباشِ گسترده برای رویارویی با تهدیدات احتمالی از جانب کشوری درنظر گرفته شده که امکان دارد در دهههای آینده دیگر تا اینحد پیشرونده نباشد؟
بررسی روندهای حاد جمعیتی چین، تشدید مشکلات اقتصادیاش و نظرسنجیهای صورتگرفته همگی از تنزل جایگاه بینالمللی چین حکایت دارند.
در این نوشتار برآنیم تا تضعیف قدرت جهانی چین را در چهار بخش تشریح کنیم:
1- فاجعۀ جمعیتی چین
۲- بحران اقتصادی چین
3- جایگاه بینالمللیِ مخدوش و تحریمشدۀ چین
۴- مراد از چینِ تضعیفشده چیست؟
1- فاجعۀ جمعیتی چین
بحران جمعیت احتمالاً روندی بلندمدت دارد و طبیعی است که مقامات چینی را نگران کند. سیاست "تکفرزندیِ" چین، که یکی از جسورانهترین تدابیر تاریخی از منظر مهندسی اجتماعی است و در سال ۱۹۸۰ روی کار آمد و در سال ۲۰۱۶ به پایان رسید، اکنون سبب بحرانی دیگر شده که عبارت است از انقباض شدید و غیرقابل جبرانِ جمعیت کشور.
بنا به گزارش مرکز تحقیقات جمعیت و توسعه این کشور، نرخ باروری چین در سال گذشته به پایینترین میزان یعنی ۱.۰۹ کاهش یافته و به پایینترین سطح در میان کشورهایی با جمعیت بیش از ۱۰۰ میلیون نفر رسیده است.
سالخوردگیِ جمعیت مشکلات مهمی را برای قدرت نظامی چین ایجاد خواهد کرد. چین اکنون میتواند از منبع عظیم نیروی انسانیاش برای خدمت در سازمان نیروهای مسلح که رئیسجمهور شیجینپینگ احداث کرده، استفاده کند، اما این ذخیرۀ نیروی انسانی به سرعت در حال کاهش است.
ادارۀ سرشماری ایالات متحده تخمین زده است که چینِ کنونی حدود ۳۵۰ میلیون فرد ۱۵ تا ۴۹ ساله داشته باشد که بخش عمدۀ ارتش این کشور را به خود اختصاص میدهد. این رقم حکایت از افت شدید جمعیت نسبت به اوج جمعیت چین در سال ۲۰۱۲ دارد. در آن سال چین حدود ۴۰۰ میلیون نفر جمعیت در همین رده داشت و تا سال ۲۰۴۰ این تعداد به کمی بیش از ۲۹۹ میلیون نفر کاهش خواهد یافت.
در مقابل هند که رقیب اصلی چین محسوب میشود، در حال حاضر حدود ۴۰۲ میلیون فرد ۱۵ تا ۴۹ ساله دارد و طبق آمار ادارۀ سرشماری ایالات متحده، این رقم تا سال ۲۰۴۰ به ۴۲۴ میلیون نفر خواهد رسید.
البته نیروی انسانی تنها معیار مهم در سنجش پتانسیل نظامی هر کشور نیست. به عنوان مثال، ایالات متحده فقط حدود یک چهارم از جمعیت مردان نظامی چین را دارد. (هرچند پیشبینی میشود که برخلاف چین، بازۀ ۱۵ تا ۴۹ ساله در دهههای آینده بهطور پیوسته افزایش یابد.)
اما در مورد چین، انقباض فزایندۀ گروه جمعیتی ۱۵ تا ۴۹ ساله بحرانی بیسابقه است که نه فقط در بخش نظامی بلکه در کل نیروی کار چین صدق میکند. ادارۀ سرشماری ایالات متحده تخمین میزند که تا سال ۲۰۵۰، تقریباً ۳۸ درصد از جمعیت چین به بالای ۶۰ سال برسند و جمعیت سالمند این کشور در آن مقطع از جمعیت نظامیاش بیشتر خواهد شد.
دشوار بتوان تصور کرد که مدل اقتصادی چین -که مستلزم رشد مداوم جمعیت است- بتواند خود را با وجود افت شدیدِ جمعیتِ مولد حفظ کند.
2- بحران اقتصادی چین
چین مشکلات اقتصادی بیشماری دارد که بسیاری از آنها حاصل سیاست سختگیرانۀ موسوم به «کووید صفر» رئیسجمهور شی است. (اقتصاد چین با ازسرگیریِ فعالیت ها پس از لغو قرنطینههای کووید۱۹ در اوایل سال جاری اکنون جان تازهای به خود گرفته است.)
چنین مشکلاتی به ویژه در میان جوانان، حاد و رایج است. بیکاری در بین جوانان ۱۶ تا ۲۴ سالۀ چینی در مناطق شهری به رکورد ۲۱.۳ درصد در ماه ژوئن رسید. پس از آن، ادارۀ ملی آمار چین اعلام کرد که انتشار داده های بیکاری جوانان را در آینده متوقف خواهد کرد.
به نظر میرسد حوزۀ املاک و مستغلات نیز با افت شدیدی مواجه شده است. اورگراند، یکی از بزرگترین توسعه دهندگان املاک و مستغلات چین، در سال ۲۰۲۱ شروع به فروپاشی کرد. طبق گزارش فایننشال تایمز، این شرکت بدهکارترین توسعهدهندۀ جهان است که بیش از ۳۴۰ میلیارد دلار بدهی دارد. هفتۀ گذشته سهام اورگراند بیش از ۷۰ درصد سقوط کرد.
این شکستهای مالی حائز اهمیتند زیرا املاک و مستغلات نقش بزرگی در اقتصاد چین ایفا میکند. حتی برخی سالها، املاک و مستغلات یک چهارم تولید ناخالص داخلی چین را تشکیل دادهاند. با این حال آخرین آمار موجود از سال ۲۰۱۸ نشان میدهد که طبق بررسی دانشگاه مالی و اقتصادِ جنوب غرب چین، حدود یک پنجم آپارتمانهای چینی و به عبارتی بیش از ۱۳۰ میلیون واحد خالی بوده است.
3- جایگاه بینالمللیِ مخدوش و تحریمشدۀ چین
طبق گزارش سازمان ملل متحد و با استناد به گزارشهای معتبر، زندانیشدنِ بیش از یک میلیون اویغور و سایر اقلیتهای قومی به فرمان حکومت چین، هزینههای اقتصادی و سیاسی زیادی برای پکن به همراه داشته است. ایالات متحده بر آندسته شرکتهای چینی که با این سیاستها مرتبطند، محدودیتهای تجاری اعمال کرده است. این در حالی است که چین اتهامات مربوط به حبس دستهجمعی را نمیپذیرد.
در همین حال، سیاستهای گستردۀ سرمایهگذاریِ چین موسوم به «کمربند و جاده» (پروژۀ ابتکاری کمربند و جاده چین (Belt and Road Initiative) که با عنوان"راه ابریشم جدید و مدرن" نیز شناخته می شود، از ابتکارات شی جین پینگ است و به دنبال اتصال آسیا با آفریقا و اروپا از طریق شبکههای زمینی و دریایی با هدف بهبود یکپارچگی منطقه، بازگشت تجارت از دریا و هوا به خشکی و همچنین افزایش رشد اقتصادی پدید آمده است) در سراسر جهان به دلیل عدم بازپرداخت میلیاردها دلار وام به چین به بحران مالی بدل گشته است.
چین بسیارکوشیده تا جامۀ مصلح بینالمللی را به تن کند، مانند زمانی که در اوایل سال جاری میانجیگرِ توافق عربستان سعودی و ایران شد. اما در حال از دست دادن دوستان و جایگاه بینالمللیاش است. سال گذشته، مرکز تحقیقاتی پیو دریافت که «دیدگاههای منفی نسبت به چین در ۱۹ کشوری که این سازمان در آنها نظرسنجی کرده، به بالاترین سطح و به اوج تاریخیاش رسیده است.»
4- مراد از چینِ تضعیفشده چیست؟
آیا بررسیها نشان میدهند که قدرت عظیم و افسانهایِ چین در آینده رو به افول خواهد بود؟ آیا پکن با بستن پلهای ارتباطی، نابودکردنِ فرصتهای تجاری و تلاش برای نیل به هدف تنها به مدد ابزار نظامی میتواند در آیندۀ نزدیک تهاجمیتر عمل کند.
هرچند قدرتهای رو به زوال در مقاطعی از تاریخ - به ویژه اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهۀ ۱۹۷۰ و روسیۀ معاصر - ، عملکردی تهاجمی داشتهاند، اما تهاجم روسیه به اوکراین هشداری برای چین و سایر کشورها است تا متکبرانه خطر نکنند و از ورود به جنگ - با دراختیار داشتنِ ارتشی که اخیراً تجربهای از جدال بزرگ نداشته - بر حذر باشند.
لازم به ذکر است که گذشته از درگیریهای کوتاهمدت با ویتنام در سال ۱۹۷۹ و هند در سال ۱۹۶۲، آخرین باری که چین درگیر جنگ طولانی و بزرگ شده، هفت دهۀ پیش در کره بوده است.
این تصور بههیچوجه دور از ذهن نیست که چین در سالهای ۲۰۳۵ یا ۲۰۴۰ متأثر از بحرانهای اجتماعی-اقتصادی فراوان باشد و دیگر نتواند در خارج از کشور قدرتنمایی کند.
تا چند سال دیگر بار کمرشکنِ جمعیت سالمند چین هم بر دوش جامعه، اقتصاد و حکومت این کشور خواهد بود.
باهمۀ اینها پکن هنوز برنامۀ واقعبینانه و قابل اجرایی برای فاصلهگرفتن از پرتگاه جمعیتی یا پایان دادن به مدل رشد اقتصادیِ حزب کمونیست ندارد.
در تاریخ مدرن، جوامع دیگری نظیر ایتالیا و ژاپن نیز به اندازۀ جمعیت چین پیر شدهاند، اما این رخداد هرگز در این مقیاس گسترده و در نتیجۀ تصمیم عامدانۀ مردم برای کاهش جمعیت نبوده است.
چین در حال حاضر مشوقهایی مثل حذف مالیات برای خانوادهها و طولانیکردنِ مرخصی زایمان برای بچهدارشدن ارائه میدهد، اما به نظر میرسد تاکنون تأثیر چندانی نداشته است.
اگر شی و استراتژیستهایش برنامهای جامع و عملی برای جلوگیری سریع از نابودی جمعیتیِ چین داشته باشند، قطعاً سکوت را جایز نمیدانند. پس محتملتر آن است که اساساً چنین طرحی وجود نداشته باشد یا نمیتواند وجود داشته باشد.
این توضیح ما را به مسئلۀ راهبردهای امنیت ملی برای ایالات متحده و متحدانش بازمیگرداند. چین خواه در اهتزاز یا رو به افول خطرات راهبردی روشنی را در کوتاهمدت پدید میآورد.
چپاول مستمرِ مالکیت معنوی آمریکا، تجاوزات گستردۀ سایبری به نهادهای دولتی ایالات متحده، تلاشهای تهاجمی برای تغییر مالکیت دریای چین جنوبی از آبهای بینالمللی به دریاچۀ چینی، غوغای چین بر فراز تایوان، سرکوب دموکراسی در هنگکنگ و تشکیل ارتش نظامی در مقیاس بزرگ از جمله مخاطرات مهم و قابل توجهند.
استراتژی امنیت ملی دولت ترامپ در پاسخ به برخی از این روندها و مخاطرات ثابت کرده که چین "فعالانه با ایالات متحده رقابت میکند" و "قدرتی تجدیدنظر طلب" است. درنتیجه ترامپ بر طیف وسیعی از کالاهای چینی تعرفه وضع کرده است.
دولت بایدن نیز تا حد زیادی تعرفههای دوران ترامپ بر کالاهای چینی را حفظ کرده و ماه گذشته طیف وسیعی از سرمایهگذاریهای آمریکایی در فناوریهای پیشرفتۀ چینی از جمله هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی را ممنوع یا محدود کرده است.
درمجموع منصفانه است که از ایالات متحده و متحدانش به دلیل دستکمگرفتنِ مخاطرات چین در بیش از ربع قرن گذشته انتقاد کنیم و بجا و منطقی است که بر متوقفشدنِ هجمههای چین در کوتاه مدت تأمل کنیم، اما پس از این بازۀ کوتاه چه خواهد شد؟
درست است که دستکمگرفتنِ حریف خطایی استراتژیک است، اما دستبالاگرفتنِ دشمن نیز به همان اندازه خطای بزرگی محسوب میشود.
ارسال نظر