متن تازه و البته غمگینی که مسعود کیمیایی منتشر کرد
یادداشت مسعود کیمیایی در سوگ دوست قدیمی اش احمدرضا احمدی را میخوانید.
برترینها: یادداشت مسعود کیمیایی در سوگ دوست قدیمی اش احمدرضا احمدی را میخوانید.
مسعود کیمیایی: دنیا بعد تو مهری ندارد. با گلاب سنگم را شستشو کن. تنها بیا. برایم شعر بخوان اما حتما «پسر شرقی» میانشان باشد. اصلا حواسم پی مرثیهخوانی نیست. باید رفتن را یاد گرفت. ما تا آخرین چکه عمر زنده هستیم و تو شعرت را مینویسی و من، اگر توانی باشد فیلم میسازم. اما احمدرضا شوخیها تمام شده. وقت جمع کردن جل و پلاس است. نه شعرها را میتوان برد و نه فیلمها را. تا قضاوتها از بیرحمی دور شود. از بالا دیدن چه کیفی دارد. من فقط نگران ماهور و پولاد هستم.
در تلویزیون شکل قبل از تلویزیون بودی؛ دو چشم پنهان شده پشت شعله گرم و گر گرفته و یک قیام بیحوصله. یکتنه در مقابل نقد و نقاد. تو اصلا از جوانی سیم آخر نداشتی. از همان کتاب شعر اولت به سیم آخر زده بودی که از سازت ترسید، رفت. میدانم وقت رفتن بعد من، دوتایی هیچ رخت چرکی نداریم. پشت ما همهچیز تمیز است.
چه کار کنم شعری از تو بخوانم؟ تو را یاد ابر بیاندازم که از نوجوانی بر ما باریده است و ما فقط تعریف آفتاب راشنیدهایم؟ چرا ما ریاضی یاد نگرفتیم. برای اینکه من هنوز یک سقف و اطاق از خودم نداشته باشم؟ برای اینکه چشمهای تو را یواشکی ویراستاری کردن، پیش پرده فیلم گفتن به این زیبایی کم سو کرده است؟
حتی یاد نگرفتند به ما احترام بگذارند. البته کم هستند. چهل کتاب برای بزرگ و کودک کافی نیست این همه موسیقی را این همه ساز و صدا از بهترینهایش را نوار کردی. از کویر تا سالهای سی آمدی. شعرها نوشتی و نثرها. هیچکدام هم نه شهرستانی بود نه کویری. شیش دانگ مال خودت بود.
نمیدانم برایت چه بنویسم. از این حرفهای ما گذشته است. چقدر در تلویزیون شاعر بودی و جنگنده و خسته. اما پیر نبودی. آن کس که نداند شعرهای تو شبیه شعرهای هیچ شاعری نیست تقصیری ندارد. تقصیر با همان ریاضی است. من استعداد سینما دارم اما استعداد زندگی ندارم. بلدی میخواهد. در جوانی جامی به جامت زدم و تا پیری مست ماندم. من بلد نیستم برای تو «زیبا» بنویسم. آفتاب لب بام است و ما هنوز سردمان نیست
نظر کاربران
آفرین
👏👏👏👏👏👏
چه متن قشنگی بود !
شما خودتان همدیگر را تحویل میگیرید
روحش شاد آمین
رحمت خدا بر هنرمندان مردمی
سوگنامه ای درخور استاد احمدرضا احمدی و چه بی پیرایه غبار غم آلود ابرهای نوجوانی را تصویر میکند ....چرا !! ما خیلی وقته که سردمان شده