اشکهای خشکیده برای ۴ دخترک بیگناه
زهرا هاشمی شاخ و برگ درختان را کنار میزدیم و گریه میکردیم. بیرون کشیدن آن پیکر بیجان، فقط برای خانواده غمانگیز نبود
ایران: زهرا هاشمی شاخ و برگ درختان را کنار میزدیم و گریه میکردیم. بیرون کشیدن آن پیکر بیجان، فقط برای خانواده غمانگیز نبود. نیروهای هلالاحمر با دستهایی پر از غصه و صورتی گریان، نوزادی را از میان گلولای بیرون کشیدند که جریان آب همچنان سعی داشت او را دورتر ببرد. ۶ نفر دیگر از کسانی که در آخرین لحظات زندگیاش در آن ارابه مرگ دیده بود، در خودرویی که همچون قایقی بدون هدایت میان سیل بود، جملگی میان آبهای خروشان و بیرحم، جان باخته بودند. هفت نفری که سوار بر این پراید بودند، از مراسم ختم یکی از اقوام که در روستای «میکائیل آباد» برگزار میشد باز میگشتند. آنها هیچ وقت فکرش را هم نمیکردند که حضورشان در آن مراسم، به غمانگیزترین داستان این روزها تبدیل شود.
آنها به محض اینکه باران شروع به باریدن میکند، در مسیر میایستند تا بارندگی قطع شود و بعد به راهشان ادامه دهند در حالی که آن تصمیم، مرگبارترین ایدهای بود که به ذهنشان رسید و در عرض چند دقیقه موجب شد تا رخدادی تلخ به وقوع بپیوندد. علاوه بر این جسد یک مرد دیگر نیز در پایین دست رودخانه پیدا می شود. فتاحزاده میگوید: «هلالاحمر استان، هشدار سطح نارنجی هواشناسی را ارائه کرده بود. این سیل در بستر رودخانهای خشک رخ داد و وارد مناطق شهری و روستایی نشد. سیل باعث شد تا پرایدی که در مسیر رودخانه در حرکت بوده، تبدیل به قایق مرگباری شود که هیچ کس فکرش را هم نمیکرد چنین فاجعهای رقم بخورد.» مجید فتاحزاده، رئیس اداره عملیات امداد و نجات هلال احمر استان اردبیل در گفتوگو با خبرنگار «ایران»، اینگونه از دقیقه به دقیقه تلاش امدادگران سرخپوش برای یافتن هفت نفر از کسانی که در سیل مرگبار روز چهارشنبه در شهرستان گرمی اردبیل مفقود شده بودند سخن میگوید که وقتی در جریان گرفتار شدن سرنشینان خودرو در سیل قرار گرفتیم، بیدرنگ خود را به محل رساندیم.
نجات جان 2 زن در ابتدای سیل
فتاحزاده میافزاید: «مردم محلی با شماره هلال احمر تماس گرفتند و گزارش این حادثه را دادند. نیروهای هلالاحمر با سرعت زیادی در محل حادثه حضور پیدا کردند. این سیل، پراید را حدوداً 200 متر پایینتر کشانده بود. یک نفر از اهالی محلی توانسته بود جان دو زن را که سرنشین این خودروی مرگبار بودند نجات دهد. وقتی نیروهای هلال احمر به آن محل رسیدند، آن دو زن را به بیمارستان انتقال دادند.»
کشف 3 جسد در روز نخست جستوجو
او در خصوص عملیات جستوجو و یافتن سایر سرنشینان خودرو میگوید: «اولین قربانی، زنی بود که جسدش دقیقاً کنار خودرو و در میان گلولای بود. تعدادی از اعضای خانواده نیز همراه ما آمده بودند و از آن لحظه تا پیدا شدن هر کدام از مفقودیها آنچه در گوشهایمان میپیچید، صدای مویه، گریه و فریادهای خانواده بود. آنها میگریستند، بر سر و صورت میکوبیدند، خود را به دل گلولای میزدند تا آنها هم سهمی در یافتن مفقودیها داشته باشند و ما در حالی که این تصاویر را میدیدیم، وجب به وجب، به جستوجوی خود ادامه میدادیم. در نهایت در روز اول، فقط توانستیم سه زن که یکی از آنها جانباخته و 2 زن دیگر توسط یکی از محلیها نجات یافته بودند را بیابیم و این برای ما بسیار غم انگیز بود و احتمال زنده بودن سایر سرنشینان، برای ما با گذر زمان، کمتر و کمتر میشد.»
100 کیلومتر وسعت سیل
رئیس اداره عملیات امداد و نجات هلال احمر استان اردبیل میگوید: «این سیل عظیم و وحشتناک، تا 100 کیلومتر ادامه پیدا کرده و منطقه جست وجو را بسیار وسیع کرده بود؛ لذا در این رابطه گروههای جست وجوی زیادی درگیر یافتن افراد مفقود شده بودند. همچنین اهالی روستاهای جوار سیل نیز در این عملیات کمکهای بسیاری کردند.»
تلخترین روز زندگی
او میگوید که پنجشنبه، از ساعت 6 صبح، عملیات جست وجوی مجدد را شروع کرده بودیم تا بتوانیم اثری از جگرگوشههای خانوادهای داغدار پیدا کنیم.
مجید فتاحزاده میافزاید: «روزی بسیار سخت برای ما شروع شد. از این جهت که میدانستیم دیگر باید دنبال اجساد بگردیم و زنده بودن هر کدام از سرنشینان، شبیه به یک معجزهای دور از انتظار بود که امید داشتیم رخ دهد. ما بهدنبال یک زن مفقود شده دیگر بودیم. همچنین تلخترین قسمت حادثه این بود که چهار نفر از کسانی که در این سیل سهمگین و غمانگیز جان خود را از دست داده، کودکان بودند؛ نوزاد، کودک حدوداً چهار ساله، کودک حدوداً 6 ساله و کودک حدوداً 12 ساله. هر چهار کودک، دخترکانی معصوم بودند که در جریان سیل، مفقود شده و ما سراسیمه بهدنبال آنها میگشتیم. در گل ولای غلت میزدیم و دست میکشیدیم شاید اثری از پیکر آنها بیابیم.»
مرگ تکاندهنده 4 دخترک
او در ادامه میگوید: «رفتهرفته توانستیم این کودکان را بیابیم. پیکر بیجان یکی از کودکان را 15 کیلومتر بعد از محلی که ماشین افتاده بود پیدا کردیم. بیجان میان آن همه گلولای دفن شده و معصومانه خوابیده بود. گریه امان ما را بریده بود. به فاصله 100 متر آن طرفتر، جسد یکی دیگر از کودکان را پیدا کردیم. قدمهایمان سست شده بود و توانی برای ادامه دادن این مسیر سخت نداشتیم. نمیدانید چقدر دشوار است تصور اینکه چه بر سر این کودکان در آن شرایط وحشتناک آمده بود، همه ما را به شدت میرنجاند.»
فتاحزاده میافزاید: «بین سنگها و درختان را میگشتیم. یکی دیگر از کودکان را 20 کلیومتر بعد از محلی که ماشین را پیدا کرده بودیم یافتیم. یکی دیگر از مردانی را که مفقود شده بود نیز در همان محل 20 کیلومتری پیدا کردیم. نوزادی که در جست و جویش بودیم نیز50 کیلومتر پایین تر، در حالی که مابین درختان گیر افتاده بود یافتیم و چه صحنه دردناکی بود. تصور آنچه بر این خانواده گذشته است را حتی نمیتوان برای لحظهای از ذهن گذراند. زنان و مردان و کودکانی که در سختترین شرایط زندگیشان گیر افتاده بودند و هیچ دستی، توانایی دراز شدن برای کمک به آنها را نداشت. تحویل دادن پیکر بیجان این افراد به اعضای خانوادهشان، سختترین کاری بود که تا آن موقع انجام داده بودیم.»
خاطرهای پر از اشک و ماتم
او در پایان میگوید: «این عملیات غمانگیز تمام شد ولی خاطره آن هیچ وقت از ذهنمان پاک نمیشود. در نهایت لازم به ذکر است دو زنی که در این حادثه جان سالم به در برده بودند، وضع عمومیشان خوب گزارش شده است ولی یکی از آنها نمیتواند بهدرستی صحبت کند ولی حالش رو به بهبود است.»
ارسال نظر