عجیبترین شگردهای سارقان در ایران
زندگی یک تبهکار همانقدر که میتواند پر از استرس و ترس باشد، به همان اندازه سرشار از نقشههایی است که گاهی وقتها پیچیده و حساب شدهاند و بعضی وقتها هم عجیب و بامزه.
همشهری: زندگی یک تبهکار همانقدر که میتواند پر از استرس و ترس باشد، به همان اندازه سرشار از نقشههایی است که گاهی وقتها پیچیده و حساب شدهاند و بعضی وقتها هم عجیب و بامزه.
تا حالا درباره نقشههای پیچیده و باورنکردنی مجرمان برای رسیدن به اهدافشان گزارشها و اخبار زیادی خوانده و شنیدهاید. برای همین در این پرونده میخواهیم از نقشههای خندهدار و بامزه بعضی از مجرمانی که در ماههای گذشته توسط پلیس دستگیر شدهاند، حرف بزنیم تا همان قدر که از خواندن نقشههای پیچیده آنها شگفتزده میشوید، از مطالعه شگردهای بچهگانه و بامزه آنها، بخندید.
نقشه عجیب
سرقت ماشین، معمولترین نوع سرقتهاست. نه نیاز به هوش زیاد دارد و نه نقشههای آنچنانی. برای همین دزدان تازهکار بعد از کیفقاپی و زورگیری که پیش پا افتادهترین سرقتها به حساب میروند، به سراغ سرقت ماشین میروند. با این حال بعضی از دزدان که میخواهند در این کار حسابی فسفر بسوزانند، برای سرقت ماشین نقشههای عجیب و غریبی میکشند.
شاید بامزهترین نقشهای که سارقها برای دزدیدن ماشین کشیدهاند، مربوط به دو سارق حرفهای است که با ترفندی ویژه از رانندگان خودروهای مدل بالا سرقت میکردند. این دو سارق حرفهای بعد از اینکه خودروی مورد نظرشان را شناسایی میکردند، سر اولین پیچ منتظر میماندند تا راننده از همهجا بیخبر از راه برسد.
وقتی سر و کله ماشین پیدا میشد، نوبت یکی از آنها به نام محمود بود که با بتادین و مواد آزمایشگاهی، خودش را به شکل یک مجروح درآورده و وانمود کند تصادف کرده است. محمود بعد از مالیدن کلی ماده قرمز رنگ به خودش، کنار خیابان و درست مقابل همدستش روی زمین دراز میکشید و همین سناریوی ساده برای گول زدن رانندهها کافی بود. راننده که حس انسان دوستیاش کاملا برانگیخته شده بود و دوست داشت هر چه زودتر فرد مجروح را به بیمارستان منتقل کند، مقابل دو سارق حرفهای توقف میکرد و آنها سوار ماشین میشدند.
اما همین که ماشین شروع به حرکت میکرد، فرد مصدوم یک باره به هوش میآمد و حالا نوبت تهدید راننده با چاقو و قمه بود. محمود و محمد بعد از تهدید رانندهها و سرقت ماشین و همه اموال به درد بخورشان، آنها را از ماشین به بیرون پرت میکردند و پا به فرار میگذاشتند.
شکایت مالباختهها و مشخصات خودروی آنها، بهترین سرنخی بود که پلیس برای به دام انداختن سارقان حرفهای داشت. ماموران با حضور در محل اجرای نقشهها بدون هیچ دردسری موفق شدند محمود و محمد را دستگیر کنند. سارقان حرفهای که با استفاده از همین نقشه ساده و نخنما شده موفق شده بودند ۲۳ خودرو را به همین راحتی سرقت کنند، بعد از اینکه به اداره آگاهی تهران منتقل شدند، به سرقتها اعتراف کردند و پرده از نقشه ساده و پیشپاافتادهشان برای دزدیدن ماشینها برداشتند.
زورگیری با گربه
زورگیرهایی که تا حالا در اخبار حوادث درباره آنها خواندهاید، معمولا افرادی هستند که یا با پشتوانه قدرت بدنیشان دست به سرقت میزنند یا در سایه تهدید چاقو و اسلحه. اما روشهای دیگری هم برای زورگیری و خفتگیری وجود دارد.
اگر مشتریهای پولدار بانکها تا الان طعمههای چرب و چیل زورگیری بودند، در پروندهای که میخواهیم به آن اشاره کنیم، با یک چرخش ۱۸۰ درجهای، هم جنس زورگیریها متفاوت شده و هم آمار سنی زورگیرها و طعمهها پایین آمده. موضوع از این قرار است که دو دوست نوجوان که تابستان گذشته از تعطیلات خسته شده بودند، با همدیگر نقشهای کشیدند تا با انجام آن پولدار شوند. آنها در کوچه و پسکوچههای محل زندگیشان پرسه میزدند و با شکار بچه گربههای ولگرد، از آنها برای انجام نقشه زورگیریهایشان استفاده میکردند.
دو نوجوان که فقط برای هیجان دست به سرقت میزدند، بعد از شناسایی دختربچههایی که در کوچههای خلوت مشغول قدم زدن بودند، سد راه شان میشدند و به جای استفاده از چاقو و قمه، از بچهگربهها برای زورگیری استفاده میکردند. دختربچهها همین که بچهگربه را در دستان نوجوانهای زورگیر میدیدند، میخکوب میشدند و این، بهترین فرصت برای سرقت گوشواره، النگو یا دستبندها و طلایشان بود. اما این دزدان نوجوان چطور دستگیر شدند؟
ماجرا از این قرار است که ماموران کلانتری وقتی در تحقیق از دختربچهها فهمیدند که سارقان بعد از هر سرقت با دوچرخه از محل فرار میکنند، گشتزنی در کوچههای محله نظامآباد را شروع کردند تا ردی از دزدان پیدا کنند. آنها چند روز بعد به دو پسر دوچرخهسوار که کیسه مشکوکی را با خودشان حمل میکردند، مشکوک شدند. ماموران به مظنونان نوجوان دستور ایست دادند اما آنها رکابزنان وارد اتوبان رسالت شدند و در جهت خلاف اتوبان به فرار ادامه دادند. ماموران کلانتری با هماهنگی ماموران راهنمایی و رانندگی تعقیب دزدان دوچرخهسوار را شروع کردند و لحظاتی بعد موفق شدند هر دوی آنها را دستگیر کنند.
در بازرسی از گونی سفید رنگی که متهمان هنگام فرار آن را به حاشیه اتوبان پرتاب کرده بودند، چهار بچه گربه پیدا شد که سارقان برای اجرای نقشههایشان از آنها استفاده میکردند. دو نوجوان که بعد از دستگیری به شدت ترسیده بودند، خیلی زود اعتراف کردند که برای هیجان دست به سرقت طلاهای دختربچهها میزدهاند. بعد از اعترافات هر دو نوجوان سارق، پرونده متهمان به دادسرای اطفال ارسال شد.
سارق پیژامهپوش
خیلی از سارقان میگویند که سرقت مثل اعتیاد است. اگر یک بار انجامش بدهی تا آخر عمر مثل خوره به جانت میافتد و دست از سرت بر نمیدارد. شاید به خاطر همین است که درصد زیادی از سارقانی که دستگیر میشوند، سابقهدارند و پیش از آن هم چندینبار توسط پلیس دستگیر شدهاند.
موضوع پروندهای که میخواهیم در اینجا به آن اشاره کنیم هم مربوط به یک دزد سابقهدار به نام فرهاد است که انگار اعتیاد به سرقت دارد. او بعد از آزادی از زندان تصمیم گرفت دست از دزدی بردارد و برای همین در یک رستوران مشغول به کار شد.
وظیفهاش هم این بود که سفارشها را به دست مشتریها برساند و پول را به صاحب رستوران برگرداند. دو ماه از همکاری فرهاد با رستوران گذشته بود که بالاخره شیطان بار دیگر به جلد فرهاد رفت و او را گول زد. به این ترتیب مرد جوان وسوسه شد که سرقتهایش را از سر بگیرد. اوایل شهریور ماه بود که فرهاد خیلی شتابزده با مدیر رستورانی که در آن مشغول به کار شده بود، تسویهحساب کرد تا نقشه عجیبی را که در سر داشت، اجرا کند.
نقشهای که طی دو ماه کارکردن در رستوران به ذهنش رسیده بود. ترفند فرهاد برای شروع سرقتهایش اینگونه بود که او بعد از دادن سفارش غذا به رستوران یا پیتزا فروشیها، درخواست میکرد که غذا را به وسیله پیکهای موتوری به آدرسی که داده بود، ارسال کنند و در آنجا پول آن را بگیرند. البته قبل از قطع کردن تماس هم به اپراتور میگفت که پولش به صورت تراول ۱۰۰ هزار تومانی است و از او میخواست که بقیه پول را به پیک بدهد تا هنگام تسویهحساب، مشکلی پیش نیاید.
وقتی تا اینجای نقشه درست پیش میرفت، فرهاد پیژامه میپوشید و با حضور در آدرسی که به رستوران داده بود، یک آبپاش دستش میگرفت و وانمود میکرد در حال آبپاشی فضای سبز جلوی خانهاش است. وقتی پیک رستوران میرسید، فرهاد غذاها و بقیه پول را از او میگرفت و با نشان دادن در ورودی ساختمان، به او میگفت: «همسرم در خانه است. زنگ در را بزن تا تراول چک ۱۰۰ هزار تومانی را به شما بدهد.»
پیک موتوری هم با دیدن مرد جوان که پیژامه به تن داشت و مشغول آبیاری چمنها بود، حرفهای او را باور میکرد و به طرف در ورودی ساختمان راه میافتاد و همین که دور میشد، فرهاد آبپاش را رها میکرد و دواندوان خودش را به ماشینش که در همان نزدیکی پارک شده بود، میرساند و سوار بر آن، پا به فرار میگذاشت. پیک موتوری از همه جا بیخبر هم وقتی متوجه نقشه سارق جوان میشد که او ناپدید شده و اثری از او نبودند.
ماموران کلانتری ۱۴۱ شهرک غرب، وقتی در جریان سرقتهای فرهاد قرار گرفتند، تحقیقات برای دستگیری او را شروع کردند. آنها با پیگیری سرنخهایی که از دزد سابقهدار به جا مانده بود، او را دستگیر کردند و به این ترتیب راز سرقتهای عجیب فرهاد فاش شد.
سرقت با نردبان
نقشهها و شگردهای عجیب و بامزه مجرمان برای اجرای نقشههایشان تمامی ندارد. رحمت و قربان هم از آن متهمهایی هستند که برای سرقت از خانه دست به ابتکار عجیبی زده بودند. آنها که سن و سالی داشتند و به مواد مخدر هم اعتیاد داشتند، به خاطر اینکه توان بالا رفتن از دیوار را نداشتند، یک نقشه تابلو و عجیب برای سرقت از خانههای ویلایی کشیدند. برای همین با یک نردبان، سرقتهایشان را شروع کردند. این دو سارق حرفهای بعد از شناسایی خانههای مورد نظرشان، نیمه شب نردبان را به دوش میگرفتند و راهی آنجا میشدند.
یکی از دزدان با استفاده از نردبان خود را به بالای دیوار میرساند و بعد از پریدن به حیاط خانه مورد نظر، در را به روی دیگری باز میکرد تا نقشه سرقت را عملی کنند. اما آخرین باری که آنها برای سرقت به منطقه یوسفآباد رفته بودند، وقتی رحمت ۴۵ ساله از نردبان تاشو بالا رفت و خود را روی دیوار رساند، ناگهان دختر صاحبخانه که هنوز بیدار بود و مشغول مطالعه، او را دید و فریاد زد: «بالای دیوار چه کار میکنی؟» رحمت که دستپاچه شده بود، جواب داد: «مش رحمت هستم و آمدهام برای نظافت.» اما سر و صداهای دختر جوان باعث شد که پدر و همسایهها از خواب بیدار شوند و به این ترتیب هر دو سارق حرفهای به دام بیفتند. متهمان بعد از انتقال به اداره آگاهی در بازجوییها به سرقت از ۱۲ خانه با این روش اعتراف کردند و با قرار قانونی راهی زندان شدند.
سرقت صندوق صدقات
بسیاری از مجرمان و دزدها، افراد معتادی هستند که برای به دست آوردن پول مواد دست به سرقت میزنند. تحقیقات علمی هم نشان میدهد که مواد مخدر، مخصوصا از نوع صنعتیاش، در درازمدت تاثیر بدی روی فکر و ذهن مصرفکنندهها میگذارد. حالا خودتان حدس بزنید، یک دزد معتاد که سالها مواد مصرف میکرده ممکن است برای سرقت چه نقشههای عجیبی طراحی کند.
اگر ماجرای سرقت صندوقصدقات توسط یک دزد معتاد را بخوانید، متوجه میشوید که منظور ما از این مقدمه چه بود. ماجرا از این قرار بود که ماموران کلانتری ۱۱۷ جوادیه از مدتها قبل در جریان سرقت صندوقهای صدقات در این منطقه قرار گرفتند و تحقیقات برای دستگیری دزدان را شروع کردند. بررسیها نشان میداد که سارقان با استفاده از دیلم و اهرم در صندوقها را باز میکردند پولهای داخل آن را به سرقت میبردند. به همین دلیل ماموران با راهاندازی گشتهای نامحسوس، به کمین دزدان نشستند تا آنها را دستگیر کنند.
ساعت سه بامداد یکی از آخرین روزهای مهرماه امسال، ماموران مرد معتادی را دیدند که بعد از کندن یک صندوق صدقات از زمین، آن را به دوشش گرفته و پا به فرار گذاشت. آنها با تعقیب این مرد او را دستگیر کردند اما مرد سارق که اصلا خودش را نباخته بود ادعا کرد که مامور تخلیه صندوقصدقات است و چون فردا کار دارد، این وقت شب را برای تخلیه صندوقها انتخاب کرده است. مامورها که از ادعای سعید با آن لباسهای پاره و مندرسش خندهشان گرفته بود، او را دستگیر کردند و مرد جوان وقتی دید دستش رو شده، به سرقت از صندوقهای صدقات اعتراف کرد و علت کندن صندوق را این طور توضیح داد: «میخواستم این صندوق را جلوی در خانهمان نصب کنم تا مجبور نباشم هر روز برای سرقت از صندوقها، مسافت زیادی را طی کنم.» با انتقال سارق معتاد به کلانتری، مشخص شد که او و همدستان دیگرش که همگی به مواد مخدر اعتیاد دارند، از طریق سرقت از صندوقهای صدقات، هزینه خرید مواد را تامین میکردند. با دستگیری همه متهمان، پرونده آنها در اختیار دادسرا قرار گرفت.
ارسال نظر