آمار تاسف بار از مرگ معتادان در کشور
هر روز هشت جسد، ژولیده و مچاله شده، در وضعی رقت انگیز و تاسفبار؛ هر سال ۲۹۰۰ جسد از زن و مرد، پیر و جوان، طرد شده یا خانوادهدار، روی دست خیابانها و خرابههای شهرها و حاشیهها میماند چون پایان اعتیاد همین است.
هر سه ساعت یکبار یک معتاد از خیل همدردهایش کم میشود چون اوردوز، پایان غرق شدن در اعتیاد است.
رییس کارگروه کاهش تقاضای مواد مخدر در مجمع تشخیص مصلحت نظام میگوید اگر برنامههای کاهش آسیب نبود مرگ و میرها بیشتر از آنی که هست میشد و آن وقت باید هر روز معتادان بیشتری از مصرف جنونآمیز مواد جان میدادند، ولی حالا که گردونه مرگ روزی هشت معتاد را میبلعد به اعتقاد ما این عدد باز هم بزرگ است، بزرگ، درست به اندازه هراس اوردوز.
سعید صفاتیان توضیح میدهد که اوردوز چیزی نیست جز حاصل مصرف بیش از اندازه مواد مخدر، آن هم بیشتر برای هروئین و در فرم تزریقی مواد، به طوری که اگر یک معتاد هر روز یک گرم مصرف هروئین داشته و اگر در شرایطی خاص مصرفش را بالا ببرد ، اوردوز میکند یا اگر همیشه مواد ناخالص مصرف میکرده یکباره مواد خالص به بدنش فرستاده و این تضاد ناخالصی و خلوص، او را به وادی مرگ فرستاده است.
محمد عبدخدا، کارشناس درمان اعتیاد اوردوز را مهمترین عامل مرگ معتادان میداند که یا حاصل خرید مواد از ساقیهای مختلف و در نتیجه مصرف مواد با درجات خلوص متفاوت است یا محصول مصرف داروهایی که اثرات مخدرها را بالا و پایین میکند که اگر عقربه مصرف به سمت بالا حرکت کند، اوردوز میشود و بعد هم مختل شدن مرکز تنفس در مغز و بعد هم تمام.
او البته اوردوز را مختص هروئین و تزریقیها نمیداند که به گفته او، اوردوز با مخدرهای خوراکی نیز شدنی است، با این فرق که مرگ ناشی از تزریقها بیشتر و سریعتر است.
مرتضی خوشگفتار، از درمانگران اعتیاد کشور البته دامنه مرگ معتادان را وسیعتر میداند و در گفتوگو با جامجم، پایان زندگی معتادان را به سه عامل ربط میدهد.
به گفته او، گروه اول کسانی هستند که مواد را کنار میگذارند و بعد از چند ماه که در بدنشان سمزدایی اتفاق افتاد و گیرندههای مرفین از بین رفت، دوباره میل مصرف میکنند و به گمان آمادگی بدنی، مثلا همان یک گرمی را که در اوج اعتیاد سرحالشان میآورد، مصرف میکنند و آن وقت بدن ضعیفشان تاب نمیآورد و اوردوز میکنند.
گروه دوم نیز کسانی هستند که به گفته این درمانگر، از عوارض ناشی از اعتیاد میمیرند مثل کسانی که در دوره اعتیاد، سلامت قلبشان از دست رفته یا آنهایی که به هپاتیت مبتلا شدهاند و پس از ترک یا در حین مصرف مواد از بابت این بیماریها جانمیدهند.
اما گروه سوم از مرگ و میرها تاملبرانگیزتر است، مرگ کسانی که قصد ترک اعتیاد دارند، به مراکز ترک میروند و آن وقت با تخلف مراکز روبهرو میشوند به طوری که اگر قرار است فرد تحت درمان روزی چهار قرص دریافت کند، سودجویی برخی مراکز باعث کم گذاشتن از سهمیه درمانی آنها میشود و چون با این روش، وسوسه مصرف مواد از بین نمیرود معتاد در حال ترک هم متادون مصرف میکند و هم مواد مخدر که نتیجهاش اوردوز است و مرگ.
با هر اوردوز، یک معتاد از چرخه مصرف خارج میشود، اما در ازای مرگ او، چند نفر تازه نفس وارد این چرخه میشوند و راز تداوم این چرخه در همین است. هر تازه معتاد، یک آجر بیشتر به پی تشکیلات قاچاقچیان اضافه میکند تا این که این دستگاه آنقدر عریض و طویل میشود که پیدا کردن مواد فقط به همتی کوچک بند میشود و به ارادهای مختصر.
محمد عبدخدا میگوید خانوادههایی را سراغ دارد که مستاصل از اعتیاد فرزندان، گله میکنند که آنها مواد را اینترنتی میخرند و پول را به حساب مواد فروش کارت به کارت میکنند و کمتر از یک ساعت مواد درِ خانه تحویل داده میشود.
این کارشناس درمان اعتیاد اینها را ربط میدهد به سختگیریهایی که در مراکز درمانی اتفاق میافتد، به تاکید پروتکل درمان مبنی بر این که فرد تحت درمان حتما باید در روزهای خاص به مرکز مراجعه کند و شخصا متادون دریافت کند یا این که اگر مسافر بود و به مرکز درمانیاش دسترسی نداشت هیچ مرکزی حق ارائه دارو به او را ندارد، یعنی همان سختگیریهایی که به گفته او بعید نیست اگر معتاد تحت درمان را منصرف کرده و به سمت مصرف مواد سوق دهد.
مرتضی خوشگفتار، درمانگر اعتیاد نیز از این سختگیریها گله دارد، کارشناسی که معتقد است برنامههای کاهش آسیب، گرچه خوب است و خلأهای زیادی را پر کرده، اما در برخی موارد فراموش کرده که اعتیاد یک بیماری مزمن و عودکننده و پیشرونده است و نباید اجازه داد که پس از درمان یا در حین درمان عود کند و معتاد را به نقطه اول یعنی مراجعه به موادفروش برساند.
او میگوید معتادان در حال ترکی را سراغ دارد که مثلا چوپانی میکنند و امکان مراجعه دائم به مراکز درمانی را ندارند، در حالی که قانون میگوید آنها برای گرفتن دارو باید شخصا به مراکز مراجعه کنند و طبیعی است وقتی فرد چنین وضعی را میبیند، ترجیح میدهد تماسی مختصر با موادفروش بگیرد و بدون طی مسافت، درست در کنار گله گوسفندانش مواد را تحویل بگیرد.
در واقع این دو کارشناس درمان به سختیها و گیرهای قانونی درمان اعتیاد اشاره دارند که به گفته آنها سبب شده روند جذب معتادان به مراکز ترک اعتیاد، شیبی نزولی داشته باشد و برخی گردانندگان این مراکز را به رعایت نکردن همه جزئیات قانونی واداشته است.
این موضوعات به این علت مهم است که خارج شدن از چرخه درمان قانونی و دسترسی نداشتن به مواد استاندارد و خالص، هم باعث رونق بیش از پیش باندهای قاچاق میشود و هم احتمال مصرف مواد پرخطر و ناخالص و در نتیجه افزایش تعداد اوردوز را بالا میبرد، یعنی همان اتفاقی که با سیاستهای کلان کشور برای کاهش تقاضا و کاهش آسیب ناشی از موادمخدر در تعارض است.
برنامههای کاهش آسیب، حمایت میخواهد
لفظ برنامههای کاهش آسیب بیش از سه دهه در جهان عمر دارد و هدف از آن آگاه کردن افراد از خطرات مصرف مواد و رفتارهای پرخطر است که طیف وسیعی از اقدامات را شامل میشود، از آموزش روشهای تزریق سالم و رفتار بیخطر جنسی گرفته تا جایگزینی مواد کمخطر به جای مواد خطرناک.
اجرای این برنامهها در کشور نیز تاکنون بیثمر نبوده؛ بهطوری که فقط راهاندازی مراکز گذری درمان برای کاهش آسیبهای ناشی از اعتیاد گامهایی روبه جلو برداشته است.
اما حتی سعید صفاتیان، رییس کارگروه کاهش تقاضای موادمخدر در مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است که این برنامهها باید بیش از بیش مورد توجه و حمایت قرار گیرد که بهترین حمایت، رفع دو مشکل عمده این برنامههاست؛ اولی رفع کمبودهای بودجهای که به اعتقاد صفاتیان باید مجلس و کمیسیون بهداشت پیشقراول این کار باشند و کاری کنند تا سهم برنامههای کاهش آسیب از پنج شش میلیارد تومان کنونی بالاتر برود و دوم تغییر نگاه ردههای میانی و پایینی مدیریتی نسبت به ضرورت کاهش آسیب که حلقه گمشده این زنجیره است. البته این دو نکته گرچه مهم است و تردیدی در ضرورت آن نیست.
اما ارزیابی اقداماتی که تاکنون انجام شده و ردیابی هزینههایی که تا به حال برای کاهش آسیب صرف شده، به اندازه همان دو نکته ضروری است؛ چون به این طریق میتوان فهمید نقاط ضعف کجاست و چرا هنوز با وجود اجرای برنامهها، هر سه ساعت باید شاهد مرگ یک معتاد بود، کسانی که اگر مورد حمایتهای همهجانبه قرار میگرفتند، اکنون به جای جمعیت مردگان در آمار زندهها شمارش میشدند.
نظر کاربران
اگه من توی دولت کاره ای بودم همه معتادها رو می انداختم توی دریا، با این کار کسی جرات نمیکنه سمت مواد بره در ضمن واسه محیط زیست و ماهیان هم فایده داره و خیلی از خرج دولت کم میشه . حیف.........
به جهنم که همه شون میمیرن