چند شوهری چه عواقبی دارد؟
کسی که نمی تواند نیازمندی های همسران متعدد را تامین کند نباید به چندهمسری روی آورد.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه: در زمینه چند شوهری اول باید بررسی شود که حکمت های جواز چند همسری برای مردان چیست؟ و در مرحله دوم فلسفه عدم جواز چند همسری برای زنان کدام است؟
برای روشن شدن مطلب ذکر این نکته ضروری است که، یکی از اصول مسلم اسلام مبارزه با هواپرستی و شهوت رانی است. قرآن کریم هواپرستی را در ردیف بت پرستی قرارداده است. در اسلام آدم «ذواق» یعنی کسی که هدفش این است که زنان گوناگون را مورد کامجویی قرار دهد ملعون و مبغوض خداوند معرفی شده است. (۱) از نظر اسلام تمام غرایز باید در حد اقتضا و احتیاج طبیعت اشباع گردد. اما اسلام اجازه نمی دهد که انسان آتش غرایز را دامن بزند و آن ها را به شکل یک عطش پایان ناپذیر روحی درآورد. از این رو اگر چیزی رنگ شهوت پرستی بگیرد کافی است که بدانیم مطابق منظور اسلام نیست.
جای تردید نیست که هدف قانون گذار اسلامی در مورد تعدد زوجات و ازدواج موقت این نبوده است که وسیله عیاشی و شهوت رانی برای برخی انسان های شهوت پرست ایجاد کند بلکه هدف او دارای مصلحت ها زیادی بوده است که منظور نظر اصلی قانون گذار است. همان طور که هدف خداوند متعال از آیه کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ(۲). از روزی های پاکیزه بخورید» آن نیست که انسان ها به شکم پرستی و عیاشی بپردازند بلکه هدف الهی جواز استفاده از منافع خوراکی ها بوده است هرچند در این میان عده ای شکم پرستی کرده و راه افراط برمی گزینند. لذا امکان سوء استفاده برخی از انسان ها دلیل ناعادلانه بودن و یا مفسده داشتن یک قانون نیست. ضمن یادسپاری این مقدمه به ذکر مسایلی در مورد ازدواج موقت و تعدد زوجات می پردازیم.
اول. پیشینه تعدد زوجات چند همسری ریشه ای کهن در میان جوامع مختلف بشری و ادیان پیش از اسلام دارد. ابتکار اسلام در این باره، این است که آن را محدود ساخت و شرایط سنگینی از جهت اخلاقی، اقتصادی و … بر آن حاکم کرد و بدون تحقّق آن شرایط، چند زنی را غیرمجاز اعلام نمود. دوم. چرایی چندهمسری در رابطه با چرایی چندزنی، علل مختلفی ذکر شده(۳) که به جهت اختصار به دو عامل اشاره میشود:
۱- فزونی زنان آماده ازدواج بر مردان. در طول تاریخ و در غالب جوامع به طور معمول تعداد زنان آماده ازدواج، از مردان افزونتر است. آگبرن و نیم کوف مینویسد: «در سال ۱۸۰۵ در میان ۲۳۰۰۰ تن از سرخپوستان منطقه ای از امریکا، در برابر هر ۱۰۰ زن تنها ۴۴ مرد وجود داشتند»(۴). برتراند راسل مینویسد: «در انگلستان کنونی بیش از دو میلیون زن زاید بر مردان وجود دارد که بنا بر عرف، باید همواره عقیم بمانند و این برای ایشان محرومیت بزرگی است»(۵)
این مسئله خود تابع عواملی چند است. از جمله:
الف. آمارهای موجود در برخی از مناطق جهان (مانند تانزانیا) نشان میدهد میزان تولد دختر در آنها بیش از پسر است. «براساس برخی از آمارهای منتشره، چندی پیش در روسیه، جمعیت زنان ۲۱ میلیون نفر بر مردان فزونی دارد»(۶). بنابراین تکیه بر «تک زنی»، باعث میشود در چنین شرایطی، همواره تعدادی از زنان از نعمت ازدواج محروم بمانند. در حالی که با جواز چند همسری، میتوانند از داشتن شوهر و کانون خانواده و آثار مهم آن بهرهمند گردند. البته در موارد زیادی نیز نوزادان دختر، بیش از پسران نیست. اما همواره به علل دیگری عدد زنان آماده ازدواج، از مردان بیشتر است.
ب. همواره بر اثر حوادث اجتماعی مانند جنگها یا وظایف مخصوص زنان تعداد بیشماری از مردان تلف می شوند و همسران آنان بی سرپرست میگردند. همچنین غالباً تصادفات، غرق شدنها، سقوط ها، زیر آوار ماندن ها و … تلفات بیشتری را متوجه جنس مرد میکند. طبیعی است در این موارد، شمار زنان آماده به ازدواج بر مردان فزونی پذیرد. «در اروپا در خلال سی سال جنگ و خونریزی در دو جنگ جهانی، مردان زیادی کشته شدند. به طوری که عدد مردان برای ازدواج با دوشیزگان و بیوه زنان کفایت نمیکرد. تنها در آلمان غربی شش میلیون زن وجود داشت که نمیتوانستند شوهری برای خود پیدا کنند. برخی از آنان از دولت درخواست کردند قانون جواز چندهمسری را به تصویب رساند تا در پناه ازدواج قانونی، هم از امنیت اجتماعی و تأمین اقتصادی بهره مند شده و هم نیازهای غریزی آنان به طور سالم در کانون خانواده ارضا گردد. با مخالفت کلیسا چنین خواسته ای برآورده نشد، در نتیجه تأمین نیازها و ارضای غرایز، بسیاری از آنان را به روسپیگری و روابط حاشیه خیابانها کشاند»(۷) و در پی آن فساد و بزهکاری در آلمان، به شدت رواج یافت.
ج. مقاومت بیشتر زنان در برابر بیماریها و عوامل هورمونی و … موجب فزونی تعداد آنان در برابر مردان میشود. مطالعات مختلف نشان میدهد، جنس زن در دوران جنینی، کودکی و به ویژه دوره پیش از بلوغ، در برابر بیماریهای عفونی مقاومتر از جنس مرد است و شرایط نامناسب و رنج آوری، همچون کمبود مواد غذایی و سوء تغذیه، پسران را بیش از دختران تحت تأثیر قرار میدهد، و در کل، مرگ و میر زنان نسبت به مردان در برابر بیماری ها کمتر است. (۸)
نکته دیگر اینکه هورمونهای مردانه، باعث بروز رفتارهای خشن، تهاجمی و جنگی میشوند که در نهایت به درگیری و صدمات بدنی و مرگ میانجامد. در حالی که هورمونهای زنانه، آرام بخش اند و رفتارهای صلح جویانه را تقویت میکنند. همچنین تستوسترون (هورمون مردان) و استروژنها(هورمونهای زنانه)، اثرات متفاوتی بر سطح کلسترول و تعداد گلبولهای قرمز خون (هماتوکریت) مردان و زنان دارند و بر اثر همین اختلاف هورمونی بین زن و مرد و پیامدهای ثانوی ناشی از آن، نسبت مرگ و میر مردان در سن ۱۵ ۲۵ سالگی حدود ۴ ۵ برابر زنان در همین محدوده سنی است. بنابراین هورمونها و نقش متفاوت آنها در مرد و زن، یکی از عوامل مطرح در مرگ و میر و تفاوت طول عمر آنها است.
د. بلوغ جسمی و جنسی دختران، به طور معمول چندین سال پیش از پسران است و درطول زمان، همراه با رشد جمعیت بشری، باعث میشود که در جامعه تک همسرگرا، همواره انبوه کثیری از زنان که آمادگی و علایق جنسی دارند در برابر مردانی فاقد شعور و درک جنسی، قرار داشته باشند و تمایلات جنسی آنان به نحو مشروع ارضا نگردد.
۲- از نظر روانشناسی، تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایشها و عواطف زن و مرد وجود دارد. برخی از دانشمندان مانند مرسیه، ویل دورانت، اشمید، دونتزلان، راسل لی و … معتقدند: زنان به طور طبیعی «تک همسرگرا» میباشند و فطرتاً از تنوع همسر گریزانند. آنان خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملی یک مرد میباشند. بنابراین تنوع گرایی در زنان، نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتاً تنوع گرا و «چندزنگرا» هستند. دکتر اسکات می گوید: «مرد اساساً چند همسرگرا است و توسعه تمدن، این چندهمسرگرایی طبیعی را توسعه بخشیده است»(۹)
نکته دیگر در مورد تحریک پذیری زنان ومردان است. از نظر یافته های روانشناختی و دیگر علوم تجربی در حوزه غدد و هورمون ها «آستانه حسّ لمس و درد زنان از زمان تولد، پائین تر از مردان است یعنی زنان به درد، حساسترند. در عوض مردان، بینائی بهتری دارند. مردان بالغ به محرّکهای بینائی شهوانی، حسّاسیت بیشتر دارند. زنان به محرّکهای لمسی، حسّاسیت بیشتر دارند. این تفاوت حساسیّت از همان اوائل و تحت تأثیر «اندروژنها» شکل می گیرد اصطلاح «چشم چرانی» که برای این ویژگی مردان بکار میرود، زاییده حسّاسیت مردان نسبت به محرّکهای بینائی شهوانی است…»(۱۰). تنوع و تفاوت تحریک پذیری مردان نسبت به زنان در کنار وجود مقتضیات اجتماعی که بر اساس آن ارتباطات اجتماعی و یا مسافرت های کاری برای مردان امری اجتناب ناپذیر تلقی می گردد باعث می شود نیاز به ارضاء غریزه جنسی برای آنها بیشتر باشد. .
سوم. روی آوردها در برابر این واقعیات، سه راه وجود دارد:
۱- همیشه تعدادی از زنان، درمحرومیت کامل جنسی به سربرند! چنین چیزی فاقد توجیه منطقی است. زیرا به معنای سرکوب غریزه و نیاز طبیعی گروهی از انسانها و نوعی ستم بر آنان است. افزون بر آن در سطح کلان و در طولانی مدت، شدنی نیست. به عبارت دیگر سرکوب غریزه، در نهایت به سرکشی و طغیان آن خواهد انجامید. تجربه آلمان و بسیاری از دیگر کشورهای غربی، شاهد این مدعا است.
استاد مطهری در این باره می نویسد: «اگر عدد زنان نیازمند بر مردان نیازمند، فزونی داشته باشد، منع تعدد زوجات خیانت به بشریت است. زیرا تنها پایمال کردن حقوق زن در میان نیست … بحرانی که از این راه عارض اجتماع میشود، از هر بحران دیگر خطرناکتر است. همچنان که خانواده از هر کانون دیگر، مقدس تر است …. زنان محروم از خانواده نهایت کوشش را برای اغوای مرد که قدمش در هیچ جا این اندازه لرزان و لغزان نیست به کار خواهند برد. و بدیهی است که «چو گل بسیار شد پیلان بلغزند» و متأسفانه از این «گل» مقدار کمی هم برای لغزیدن این پیل کافی است.
آیا مطلب به همین جا خاتمه پیدا می کند؟ خیر. نوبت به زنان خانه دار میرسد. زنانی که شوهران خود را در حال خیانت میبینند. آنها نیز به فکر انتقام و خیانت می افتند و در خیانت دنباله رو مرد میشوند. نتیجه نهایی در گزارشی که به «کینزی راپورت» مشهور شده در یک جمله خلاصه شده است: «مردان و زنان آمریکایی در بی وفایی و خیانت، دست سایر ملل دنیا را از پشت بسته اند»(۱۱)
۲- گزینه دیگر این است که راه روابط نامشروع و روسپیگری و کمونیسم جنسی، گشوده و جامعه به فساد کشیده شود. این همان راهی است که عملاً غرب می پیماید: نتیجه این روی آورد را میتوان در گزارش دکتر اسکات مأمور پزشکی شهرداری لندن مشاهده کرد. در گزارش او آمده است: «در لندن از هر ده کودکی که به دنیا آمده اند، یکی غیرمشروع است! تولدهای غیرقانونی در حال افزایش دائمی است واز ۳۳۸۳۸ نفر در سال ۱۹۵۷ به ۵۳۴۳۳ نفر در سال بعدی افزایش یافته است»(۱۲)
۳- راه سوم این است که به طور مشروع و قانونمند، باقیود و شرایطی عادلانه، راه چند همسری گشوده شود. دین مبین اسلام این راه را که حکیمانه ترین و بهترین راه است گشوده و اجازه چندزنی را به مردانی می دهد که توانایی کشیدن بارسنگین آن را به نحو عادلانه دارند و دستورات اکیدی در این زمینه برای آنان وضع کرده است. این روش در واقع حقی برای زن و وظیفه ای بر دوش مرد ایجاد می کند و نه تنها به ضرر زنان نیست. بلکه بیشتر تأمین کننده مصالح و منافع آنان است. برخی از شرایط و توصیه های اسلام در این باره، عبارت است از: الف. رعایت محدودیت. اسلام گستره چندهمسری را محدود ساخته و تا چهار نفر تقلیل داده است. قرآن مجید در این باره میفرماید: فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ … (۱۳). «با زنان پاک ازدواج کنید، دو یا سه یا چهار همسر …».
ب. رعایت عدالت. قرآن مجید در اهمیت اصل عدالت در رابطه بین همسران می فرماید: فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَهً. «اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، پس تنها یک همسر اختیار کنید». امام صادق علیه السلام می فرماید: «کسی که دو زن داشته باشد و در تقسیم رابطه خود با همسر و تقسیم مالی بین آنها به عدالت رفتار نکند، روز قیامت در حالی که دستهایش بسته و نیمی از بدنش به یک طرف کج شده است آورده و به آتش داخل میشود». (۱۴) استاد مطهری مینویسد: «اسلام برای شرط عدالت، آن قدر اهمیت قائل است که حتی اجازه نمیدهد مرد و زن دوم، در حین عقد توافق کنند که زن دوم در شرایطی نامساوی با زن اول زندگی کند. یعنی، از نظر اسلام رعایت عدالت تکلیفی است که مرد نمی تواند با قرار قبلی با زن، خود را از زیربار مسئولیت آن خارج کند»(۱۵)
ج. تأمین مالی. از دیدگاه اسلام نفقه زوجه بر عهده مرد است. از این رو کسی که نمی تواند نیازمندی های همسران متعدد را تأمین کند، نباید به چندهمسری روی آورد.
د. تأمین عاطفی و جنسی. امام صادق علیه السلام فرموده است: «هر که آن قدر زن بگیرد که نتواند با آنها نزدیکی کند و در نتیجه آن، یکی از همسرانش مرتکب زنا شود، گناه این کار برگردن او است»(۱۶)امتیاز روی آورد اسلام خانم بیزانت مینویسد: «گفته می شود که در غرب تک همسری است. اما در واقع چندهمسری است بدون مسئولیت پذیری! همین که مرد از زن سیر شد، او را رها میکند. او نیز کم کم زن کنار خیابانی خواهد شد. زیرا نخستین عاشق دلدادهاش هیچ مسئولیتی در برابر آینده او ندارد.
وضع زنی که به عنوان یک همسر و مادر، در خانه ای چندهمسری پناه گرفته، صد بار بهتر از این است. وقتی هزاران زن بدبخت را میبینیم که شبانگاه در خیابانهای شهرهای غرب پرسه میزنند، به یقین درمی یابیم که غرب نمیتواند اسلام را به جهت چندهمسری سرزنش کند. برای زن بسی بهتر، خوشبختانه تر و محترمانه تر است که در چندهمسری اسلامی زندگی کند و تنها با یک مرد اشتراک زندگی پیدا کند، فرزند قانونی خود را در آغوش گیرد و همه جا مورد تکریم و احترام باشد. تا اینکه هر روز توسط این و آن اغوا شود و احتمالاً با فرزندی نامشروع کنار خیابان رها گردد! نه تحت حمایت قانون باشد و نه پناهگاه و مراقبتی داشته باشد و هر شب قربانی هوس رهگذری گردد»(۱۷)
آیزاک تایلور- در سخنرانی خود درباره «محمدیسم» در کنگره کلیسا در «ولورهامپتون» اعلام کرد: «چندهمسری نظام یافته و محدود سرزمینهای اسلامی، بینهایت بهتر است از چندهمسری لجام گسیخته ای که نکبت جوامع مسیحی است و نمونه آن اصلاً در اسلام شناخته شده نیست». (۱۸) روحانی مسیحی اودوتولا در کنفرانسی در تورنتو اظهار داشت: «غرب با ممنوعیت چند همسری، منافقانه عمل می کند. چراکه با طلاق های مکرر همان را [ در طول زمان] عملی میسازد».
بنابراین تک همسری غرب، چیزی جز چند همسرگرایی بی ضابطه و مسئولیت گریزانه نیست. اما چه نیکوست این اعتراف غربیها را هم بخوانیم که اسلام، در قالب چند همسری بهنجار خود، عملاً تک همسری را حفظ نموده است. رابرت ا. هیوم می نویسد: « … برخی از محققان معقول نشان میدهند که [ حضرت] محمدصلی الله علیه وآله روی هم رفته موقعیت زنان را ارتقا بخشید و به آنها مرتبه ای از آزادی اقتصادی داد که هنوز در پاره ای از کشورهای غربی و یا به اصطلاح مسیحی تا آن حد به زنان، آزادی اقتصادی داده نشده است و برای چندهمسری نامحدود که تا آن زمان به دلخواه انجام می شد حد و مرزی مقرر داشت که بسیار لازم و نافع بود. رسم دخترکشی را که در عربستان آن روز کاملاً رواج داشت به کلی برانداخت و بالاخره اینکه حکم تعدّد زوجات را تنها در صورتی مجاز دانست که شوهر، بتواند با تمامی همسران خود با عدالت کامل رفتار کند. او عملاً تک همسری را رواج داد»(۱۹)
استاد مطهری در این باره می نویسد: «تعجب میکنید اگر بگویم تعدّد زوجات در مشرق زمین، مهمترین عامل برای نجات تک همسری است. مجاز بودن تعدّد زوجه، بزرگترین عامل نجات تک همسری است … در شرایطی که موجبات این کار فراهم میشود و عدد زنان نیازمند به ازدواج فزونی میگیرد. اگر حق تأهل این عده به رسمیت شناخته نشود و به مردان واجد شرایط اخلاقی، مالی و جسمی، اجازه چند همسری داده نشود. دوست بازی و معشوقه گیری، ریشه تک همسری را می خشکاند»(۲۰)
چهارم: حکمت ممنوعیت تعدد شوهر در اینجا ممکن است سؤالی دیگر پدید آید و آن اینکه چرا چند شوهری مجاز نیست؟ جواب آن است که:
۱- عمده ترین علت چند زنی که فزونی تعداد زنان آماده به ازدواج بر مردان آماده ازدواج است به طور معمول در مورد چند شوهری وجود ندارد.
۲- یکی از مهمترین حکمت هایی که می توان برای ممنوعیت تعدد شوهر نام برد اقتضای طبیعی و طبع زن و غیرت و طبیعت مرد است که از چنین امری رویگردان است. پیشرفت علم و صنعت نه تنها منکر این حقیقت نیست بلکه پژوهش های تجربی در حوزه علم روانشناسی ان را ثابت کرده است. (۲۱)
غیرت مرد نسبت به همسر و مادر بر اساس خلقت و طبیعت او و مطابق با مصلحت انسان است. این مساله امری اعتباری نیست تا بتوان با رشد علم و دانش با آن مخالفت و بر خلاف مقتضای ان رفتار نمود. این در حالی است که از نظر روانی تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایشها و عواطف زن و مرد وجود دارد. روانشناسان معتقدند که زنان به طور طبیعی «تک شوهرگرا» ( Monoandrous) میباشند و فطرتا از تنوع همسر گریزانند، و خواستار پناه یافتن زیر چتر حمایت عاطفی و عملییک مرد میباشند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است. ولی مردان ذاتا تنوع گرا و «چند زنگرا» ( polygamous) میباشند. (۲۲) چنان که میدانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی و ویژگیها و خصلتهای ذاتی انسانها وضع گردیده است. به همین دلیل اجازه چند همسری به مردان با روحیه زنان منافاتی ندارد. بلکه حساسیت زنان نسبت به چند همسری شوهرشان بیشتر ناشی از حس تمامیت خواهی و حسادت و … است یعنی این حساسیت، ذاتی زنان نیست. مردی که همسر دوم برمی گزیند درواقع همسر اولش حساسیت نشان داده و مخالفت می کند اما همسر دوم که او هم زن است چنین حساسیتی را ندارد یعنی زنان برای جلوگیری از ورود زنی دیگر به زندگی شان حساسند اما نسبت به ورود خود در زندگی دیگران حساس نیستند. پس باید ریشه این مخالفت را جستجو کرد و آن را که معمولاً بخل و خودبینی و تمامیت خواهی است درمان نمود.
۳- حکمت بهداشتی: بی شک ارتباط جنسی می تواند زمینه مناسب برای شکل گیری بیماری ها و عفونت های مختلف و انتقال آن را فراهم آورد این احتمال در ارتباطات متعدد جنسی بیشتر و خطرناکتر است. در این میان زن به لحاظ ساختار جسمی و فیزیکی (داشتن رحم که محل تجمیع ترشحات مرد است) و هم به خاطر فعل و انفعالات طبیعی رحمی (حیض و نفاس و…) قابلیت بیشتری برای دریافت، پرورش و انتقال بیماری ها و عفونت ها به همسر و فرزندان را دارد.
اسپرم می تواند باکتری ها را منتقل سازد باکتری هایی از اندام تناسلی مرد یا زن که به طور منظم خود را به دنباله اسپرم می چسبانند. باکتری ها با این چرخش آزاد در طی رابطه جنسی زن و مرد نه تنها به واژن منتقل می شوند بلکه وارد رحم و لوله های رحم می شوند و به وجود اورنده سلول های غیر ایمن می گردند. (۲۳) تک همسری در زنان ضمن اینکه از نظر بهداشتی زمینه شکل گیری عفونت های خطرناک ( که به وسیله ارتباط مکرر جنسی ممکن است در زن حاصل شود) را منتفی می کند زمینه انتقال آن به مرد دیگر یا فرزندان و … نیز منتفی می نماید.
۴- مصلحت حفظ نسل: تک همسری در مورد زن نوعی جلوگیری از مخلوط شدن نطفه ها در رحم زن و جلوگیری از اسیب های حقوقی، روانی، عاطفی و تربیتی در مورد نسل است. با تک همسری اگر فرزندی متولد شد، به طور یقین مشخص می شود که مربوط به چه کسی است و در نتیجه محارم، و حقوق و تکالیف پدر و بستگان(ارث، نفقه، ازدواج. . . ) این فرزند معلوم می شود.
این مطلب که با پیشرفت علوم ژنتیک و پزشکی و … امکان تشخیص فرزند در رحم یا نسب فرزند وجود دارد نیزنمی تواند مجوز چند همسری زنان باشدچرا که اولا، این یکی از حکمت های ممنوعیت چند همسری زنان است نه همه ان و نه علت آن. ثانیا تشخیص پزشکی و علمی اموری خطاپذیر بوده که همواره امکان خطا در مورد آن می رود. ثالثا، علوم تجربی با تمام پیشرفت خود امکان اثبات بی ضرر بودن رابطه متعدد جنسی زن را برای جنین شوهر اول یا دوم ندارد.
۵- مصلحت اعضاء خانواده: خانواده اجتماعی کوچک است که زیربنای اصلی تعالی فرد و اجتماع بشر را تشکیل می دهد از این رو اهمیت بسزایی در اندیشه اسلامی دارد و از سازوکار ظریف و پیچیده ای تبعیت می کند که تمام جوانب مصالح فردی و خانوادگی و اجتماعی اعم از مصالح دنیوی و اخروی در ان لحاظ شده است.
تربیت و پرورش فرزندان و زمینه سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی آنها در خانواده شکل می گیرد. از طرف دیگر تقسیم کار ویژه ای برای اعضاء خانواده در نظر گرفته شده است که در ضمن آن وظایف و اختیاراتی برای پدر و مادر پیش بینی شده است. تعدد شوهر ضمن انکه نقض کننده حقوق و اختبارات اوست در تربیت و تعالی روحی و روانی و تربیتی فرزندان تاثیر منفی بسزایی خواهد داشت.
ارسال نظر