۱۰ فیلم کودکانه که حتی بزرگسالان را هم آزار میدهند!
درجهبندی سنی فیلمها به خوبی مشخص میکند کدام آثار برای کودکان مناسب نیست.
مجله دیجی کالا: درجهبندی سنی فیلمها به خوبی مشخص میکند کدام آثار برای کودکان مناسب نیست. مثلا میدانیم که فیلمی همچون «پالپ فیکشن» را نباید یک کودک تماشا کند، نه فقط برای لحظات خشونتبار یا نامتعارف، به این دلیل که ساختار و درونمایههای آن از درک او خارج است. در مقابل، بزرگسالان میتوانند به راحتی آثار کودکانه را تماشا کنند و به دلایل مختلف از آنها لذت ببرند. استودیوهایی که فیلمهای خانوادگی یا انیمیشنی تولید میکنند هم معمولا نیمنگاهی به مخاطب بزرگسال دارند. با وجود این، بعضی از فیلمها شرایط عجیبتری دارند، مخاطب هدف آنها کودک است اما از زوایای مختلف گویی برای بزرگسالان ساخته شدهاند. این فیلمهای کودکانهی ترسناک یا کمی جدی و سیاه را حتی اگر سالها قبل تماشا کردهاید، شاید حالا بهترین زمان باشد که با نوع نگاه تازهای به سراغشان بروید.
گاهی با یک فیلم کودکانه روبرو میشویم که شامل محتواهای نامناسب، نسبتا خشن یا ترسناک است؛ فیلمی که نه تنها سنین پایین را میترساند بلکه حتی مخاطب بزرگسال را هم غافلگیر میکند. فیلمهایی که به آنها پرداختهایم، از این جنس هستند و تمامی آنها درجهی سنی «پیجی» (PG) یا پایینتر را دریافت کردهاند که دلیل واضحی دارد. انجمن سینمایی آمریکا که وظیفهاش درجهبندی سنی آثار سینمایی است، آنها را براساس میزان خشونت و خونریزی، فحاشی و محتواهای جنسی طبقهبندی میکند؛ بنابراین عناوینی که ناخوشایند یا تشویشبرانگیز هستند، به راحتی از این فیلترها عبور کرده و به یک فیلم مناسب برای کودکان تبدیل میشوند. البته هدف سازندگان هم (احتمالا!) تولید یک فیلم کودک یا خانوادگی بوده است. این فیلمها منطقِ درجهبندی سنی انجمن سینمایی آمریکا را زیرسوال نمیبرند اما به ما یادآوری میکنند که باید آنها را بعضی اوقات جدی بگیریم.
۱۰- جیمز و هلوی غولپیکر (James and the Giant Peach)
- سال انتشار: ۱۹۹۶
- کارگردان: هنری سیلیک
- صداپیشگان: پل تری، سایمون کالو، ریچارد درایفس، سوزان ساراندون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۱ از ۱۰۰
کتاب جیمز و هلوی غولپیکر نوشتهی «رولد دال»، به سوءاستفاده از کودکان، جادو و فرار از دنیای واقعی بهواسطهی رویاپردازی میپرداخت؛ این اقتباس سینمایی هم شامل همین موارد میشود و حتی گذر زمان، تاثیرگذاری آن را کاهش نداده است. برای اینکه بهتر متوجه شوید چرا این فیلم کودکانه، سیاه از آب درآمده، هنری سیلیک (کابوس قبل از کریسمس) کارگردان آن است و تیم برتون نیز در تیم تولید حضور دارد. آنها از انیمیشن استفاده کردهاند تا به اتفاقاتی که برای شخصیت اصلی رخ میدهد، وضوح بیشتری ببخشند.
فیلم بهصورت لایواکشن آغاز میشود، بهصورت استاپموشن ادامه پیدا میکند و در بخشهای پایانی، به وادی لایواکشن بازمیگردد. از آنجایی که بخش اعظمی از فیلم به سبک استاپموشن عرضه شده است، اتفاقاتی که برای «جیمز» رخ میدهد، رنگوبوی ملایمتری گرفته است و بیننده به خوبی درک میکند چه چیزهایی این پسرک را آزار میدهد.
داستان پیرامون زندگی تراژیک جیمز است، کودک یتیمی که با عمههای بیرحم و دیوانهاش زندگی میکند. یک روز، او با پیرمرد مرموزی ملاقات میکند که به او چند تکه «زبان تمساح» جادویی میدهد. این زبانهای تمساح در نهایت به یک درخت هلو تبدیل میشوند. جیمز از خواب بیدار میشود و یک هلوی بزرگ را میبیند که بیرون خانه رشد کرده است. عمههای او تصمیم میگیرند این هلو را به یک جاذبهی توریستی تبدیل کنند تا از آن پول دربیاورند اما جیمز ایدهی دیگری به ذهنش میرسد.
او در هلو سوراخی ایجاد میکند و با ورود به آن، به یک دنیای انیمیشنی استاپموشن قدم میگذارد. حشرات و موجودات داخل هلو، در ادامه به او کمک میکنند تا این میوهی بزرگ را به شهر نیویورک ببرد و یک ماجراجویی باورنکردنی را تجربه کند.
جیمز و هلوی غولپیکر شاید در ظاهر فیلم دلگرمکننده و امیدبخشی باشد اما در باطن، یک تلمیح روانشناختی برای فروپاشی روانی و آشفتگی ذهنی پسرکی است که تنها راه رسیدن به آرامش را در رویاپردازی میبیند. درک ابعاد تاریک اثر چندان سخت نیست، زیرا فیلم به منبع اصلی نزدیک است و اکثر کتابهای رولد دال، معمولا چرخشهای داستانی مشابهای دارند.
۹- آقای بوگِدی (Mr. Boogedy)
- سال انتشار: ۱۹۸۶
- کارگردان: مایکل جاناُور
- بازیگران: ریچارد ماسور، میمی کندی، بنجی گرگوری، دیوید فاستینو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
این فیلم کوتاه تلویزیونی در زمان پخش چندان مورد توجه قرار نگرفت اما به تدریج به یک فیلم کالت تبدیل شد. این ساختهی مایکل جاناُور، به رسم آثار ژانر کودک، پیرامون یک خانواده جریان دارد؛ خانوادهای که زندگیشان تحتتاثیر ارواح قرار میگیرد و تنها راه نجات این است که از یکدیگر دور نشوند.
همانطور که نام فیلم اشاره دارد، آقای بوگِدی همان روحی است که برای این خانواده مشکل ایجاد میکند. مشابه این ایده را در آثار کودکانهی متعددی دیدهایم اما از یک جایی به بعد، داستان جدیتر از آن میشود که فیلم را مناسب سنین پایین بدانیم. نام واقعی این روح، «ویلیام هاناُور» است؛ این مرد ۳۰۰ سال قبل، عاشق بیوهای به نام «ماریون» میشود اما ماریون هیچ حسی به ویلیام ندارد و او را پس میزند.
ویلیام نمیتواند چنین چیزی را قبول کند، در نتیجه با شیطان عهد میبندد و روحش را میفروشد تا قدرتهای ماورایی بدست بیاورد. سپس تنها فرزند ماریون، «جاناتان» را میرباید و برای اولینبار از قدرتش استفاده میکند. این تصمیم او با نابودی خانه، کشته شدن خودش، جاناتان و ماریون همراه است و روح هر سه در آن منطقه زندانی میشود؛ با این تفاوت که ویلیام و جاناتان درون خانه اسیر هستند و ماریون بیرون از خانه (او اجازهی ورود به عمارت را ندارد).
البته تمرکز اصلی داستان روی خانوادهای است که سه قرن بعد، به همان خانه نقلمکان میکند. فیلم در مجموع بامزه است و برخورد اعضای خانواده با این ارواح، چندان ترسناک یا جدی نیست. با وجود این، ماجراهایی که برای آقای بوگِدی پیش آمده است را نمیتوان به چشم کودکانه یا کمدی دید.
تعلیقآمیزترین بخش فیلم، جایی است که آقای «ویتراِسپون»، داستان زندگی ویلیام هاناُور را تعریف و مخاطبان را شوکه میکند. این فیلم شاید سرگرمکننده و خانوادگی باشد اما اگر نگاه عمیقتری به آن داشته باشیم، سیاه و وحشتناک است.
۸- کورالاین (Coraline)
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- کارگردان: هنری سیلیک
- صداپیشگان: داکوتا فنینگ، تری هچر، جنیفر ساندرز، دان فرنچ
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۷ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
اقتباسی از رمان کوتاهی به همین نام نوشتهی «نیل گیمن»، داستان حول محور دخترکی به نام «کورالاین» جریان دارد که وجودش را احساس وحشت و نگرانی فرا گرفته است. ماجراهایی که برای او رخ میدهد، اگرچه بهصورت انیمیشن استاپموشن و به شکلی رنگارنگ عرضه شده است اما از وهمانگیز بودن رخدادها کم نمیکند. دنیای پراز رنگ اطراف کورالاین، باعث نشده تا غمی که در وجود او نهفته است، کاهش پیدا کند و او میخواهد از دنیایی که والدینش برای او ساختهاند، فاصله بگیرد.
اما همانطور که شعار تبلیغاتی فیلم میگوید، کورالاین باید مراقب میبود چه آرزویی میکند. این دخترک اخیرا همراه با خانوادهاش به شهر تازهای قدم گذاشته است و با انزوا دستوپنجه نرم میکند. والدینش معمولا مشغول کار کردن هستند و کورالاین هیچ تفریحی ندارد جز اینکه تمام روز را در اتاق کهنهاش بگذراند. شرایط زمانی عوض میشود که او یک درب مخفی پیدا میکند و با باز کردن آن، به یک دنیای موازی قدم میگذارد. آن دنیای موازی، دقیقا مشابه دنیای فعلی است اما آنجا، پدر و مادرش به او اهمیت بیشتری میدهند.
کورالاین در ادامه متوجه میشود که این دنیای دروغین را جادوگری به نام «بلدام» درست کرده است تا او را فریب دهد و روحش را به سرقت ببرد. در آن دنیا، او هرآنچه که آرزو دارد را بدست میآورد، به شرطی که روحش را به بلدام بفروشد. دخترک در نهایت باید تصمیم بگیرد کدام دنیا و کدام خانواده را میخواهد؛ این پروسهی عذابآور که در طول فیلم تماشا میکنیم، میتواند باعث شود هر کودکی تا سالها کابوس ببیند و بزرگسالان هم از سیاهی مزمن این ساختهی هنری سیلیک در امان نیستند.
۷- جادوگرها (The Witches)
- سال انتشار: ۱۹۹۰
- کارگردان: نیکلاس روگ
- بازیگران: آنجلیکا هیوستون، مای زترلینگ، روآن اتکینسون، جین هرکس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
یک فیلم دیگر که از نوشتههای رولد دال اقتباس شده است (او شخصا از این فیلم متنفر بود). این ساختهی نیکلاس روگ، روی هم رفته، همان داستان کتاب را دنبال میکند: هیولاهایی که خود را به شکل زنان معمولی درآوردهاند و کودکان را شکار میکنند. در این میان، یک پسرک جوان با کمک مادربزرگش میخواهد جلوی آنها را بگیرد.
فارغ از بخشی که جادوگران میخواهند کودکان را بخورند، گریم شخصیتها را باید ترسناکترین بخش فیلم بدانیم زیرا زنان که مظهر زیبایی و نجابت هستند، به شکلی ناخوشایند ارائه میشوند و چهرهای هیولاگونه از انسان در کانون توجه قرار میگیرد. جادوگرهای داستان، به شیطان در فیلم «افسانه» (ساختهی ریدلی اسکات) نیز شباهت دارند، اگرچه در مقایسه با آن اثر کمی ملایمتر عرضه شدهاند.
در آخر (خطر فاش شدن داستان)، این کودک هشتسالهی داستان است که جادوگران را شکست میدهد و تبدیل به قهرمان میشود. همین پایانبندی باعث شد تا رولد دال از فیلم متنفر باشد زیرا با پایانی که برای کتاب نوشته بود، تفاوتهای ملموسی دارد. البته اگر پایان اصلی هم به این فیلم اضافه میشد، شاید سیاهی آن به اوج میرسید و چنین چیزی برای یک فیلم کودکانهی دههی ۹۰ میلادی، تعریفشده نبود. جادوگرها را تماشا کنید و اگر علاقهمند بودید، نگاهی به کتاب بیندازید تا متوجه شوید چرا دال از این فیلم نفرت دارد.
۶- چیزی شرور به این سو می آید (Something Wicked This Way Comes)
- سال انتشار: ۱۹۸۳
- کارگردان: جک کلیتن
- بازیگران: جیسون روباردز، جاناتان پرایس، داین لد، پم گریر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۸ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۶۱ از ۱۰۰
این محصول استودیوی والت دیزنی، از داستانی به همین نام نوشتهی «ری بردبری» اقتباس شده است و جذابیتهای ژانر ترسناکِ کودکانه را یادآور میشود. بردبری این کتاب را در سال ۱۹۶۲ نوشته بود و برای نگارش فیلمنامه نیز استخدام شد تا همان حسوحال رمان را در نسخهی سینمایی نیز تکرار کند.
چیزی شرور به این سو می آید، در گیشه چندان موفق نبود و منتقدان نیز در رابطه با کیفیت آن نظرات متفاوتی داشتند. بعضیها همانند «راجر ایبرت» براین باور بودند که جک کلیتن موفق شده تا لحن و فضای رمان اصلی را به نسخهی سینمایی منتقل کند اما برخی از منتقدان، فیلم را ضعیف میدانستند، این احساس را داشتند که رمان به خوبی اقتباس نشده است و روی پرده تاثیرگذاری خاصی ندارد.
داستان در رابطه با دو پسرک است که در رویارویی با یک سیرک سیار، وسوسه میشوند تا تصمیم عجیبی بگیرند. اتفاقات فیلم در روزهای پایانی ماه اکتبر رخ میدهد و نقطهی اوج آن به روز هالووین ختم میشود تا اِلمانهای ترسناک اثر افزایش چشمگیری داشته باشد. شخصیت منفی قصه، رئیس سیرک، «آقای دارک» است که با آدمها معامله میکند: دریافت روحشان در ازای هر آرزویی که دارند. نمایشی که او برگزار میکند، تنها یک حربه است تا نظر مردم شهر را جلب کند و این آدمهای بیخبر، قربانی شوند تا اینکه دو پسرک از راه میرسد و تصمیم میگیرند شرایط را تغییر دهند.
چیزی که در این ساختهی جک کلیتن آزاردهنده جلوه میکند، مضامینی است که مورد بحث قرار میگیرد و خشونتی که انتظار نداریم در چنین فیلمی وجود داشته باشد. ایدهی فروش روح برای رسیدن به آرزوها و خوشبختی، به شکل درست در این فیلم پیادهسازی شده است و حتی در عصر مدرن هم میتواند برای مخاطب بزرگسال جذاب باشد اما برای کودکان آنقدرها هم مناسب نیست. علاوه بر اینها، در بخش پایانی شخصیت منفی دیوانهی داستان، کنترل اعصابش را از دست میدهد و خشم او باعث میشود تا شخصیتها دچار درد فیزیکی شوند تا شاهد لحظات خشنی باشیم (به سبک آثار دههی ۸۰ میلادی).
یک بخش خاص از فیلم شاید شما را بیشتر تحتتاثیر قرار دهد، جایی که آقای دارک در جستجوی «ویل» است و پدر او را شکنجه میدهد تا به خواستهاش برسد. کودک باشید یا بزرگسالان، چیزی شرور به این سو می آید باعث میشود تا به چیزهای غیرعادی و عجیبی فکر کنید.
۵- نسخهی سحرآمیز (The Peanut Butter Solution)
- سال انتشار: ۱۹۸۵
- کارگردان: مایکل روبو
- بازیگران: متیو مکی، سیلاک سیسیناسی، آلیسون پادبری، مایکل هوگان
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۱ از ۱۰
نسخهی سحرآمیز (نامی که فیلم در ایران با آن شناخته میشود) اثر نامتداولی است و اگرچه مخاطب هدف آن را باید کودکان در نظر گرفت اما برای بزرگسالان شاید ترسناکتر باشد. منطق در این فیلم معنایی ندارد و کودکانه است اما دقیقا به همین دلیل، تماشای آن برای بزرگسالان یک تجربهی متفاوت خواهد بود، تا حدی که شاید شوکه شوید.
داستان در رابطه با پسرکی است که میتواند ارواح را ببیند؛ مسلما نه به سبکوسیاق «حس ششم» (ساختهی ام. نایت شامالان) بلکه به شکلی که برای سنین پایین هم مناسب باشد. خبری از خشونت، چرخشهای داستانی شامالانگونه و یک موسیقی تعلیقآمیز نیست. در عوض، ارواح، کودکان و کرهی بادام زمینی را داریم.
اولین شبی که پسرک قصه با ارواح ملاقات میکند، موهایش دچار ریزش میشود اما این ارواح مهربان هستند و به او یک راه درمان مرموز معرفی میکنند: استفاده از کرهی بادام زمینی. پسرک این کار را انجام میدهد و موهایش سریعا رشد میکند. او و دوستش در ادامه به شکلی افراطی، این فرمول را به کار میگیرند تا سریعتر به بلوغ برسند اما رشد سریع موهای آنها، باعث میشود تا از سوی مدرسه تعلیق شوند.
در ادامه، معلم هنر مدرسه از راز این دو کودک آگاه میشود و آنها را میرباید تا برایش قلموی جادویی تولید کنند! او از این پسرکها بیگاری میکشد و اگر روزی ۵۰۰ قلمو درست نکنند، اجازهی غذا خوردن نخواهند داشت. ایدههای فیلم کمی آزاردهنده و مالیخولیایی به نظر میرسد، این طور نیست؟ نسخهی سحرآمیز از آن فیلمهایی است که از زمانهی خود جلوتر بود و هنوز هم تماشای آن، احساسات عجیبی را به بیننده منتقل میکند.
۴- راز نیمح (The Secret of NIMH)
- سال انتشار: ۱۹۸۲
- کارگردان: دان بلات
- صداپیشگان: هرمیون بادلی، جان کارادین، الیزابت هارتمن، درک جاکوبی
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۳ از ۱۰۰
راز نیمح به موضوعات حساس دنیای واقعی همانند آزمایشات حیوانی و کودکانِ بیمار میپردازد و حاضر نیست در رابطه با زجرکشیدن موجودات زنده سکوت کند. این انیمیشن بهراستی پدیدهی عجیبی است و ایدههای داستانیاش را معمولا در فیلمهای درام مشاهده میکنیم.
ماجراها در دنیایی شبیه به دنیای واقعی اتفاق میافتد، با این تفاوت که انسانها با حیوانات جایگزین شدهاند و موشها در مرکز توجه قرار دارند. راز نیمح اولین ساختهی دان بلات است که او را به شهرت جهانی رساند؛ این فیلمساز دنیای متفاوتی را به تصویر کشیده که مخاطب نسبت به آن، حس آشنایی دارد.
مشابه اکثر فیلمهای این فهرست، راز نیمح هم یک اثر اقتباسی به حساب میآید و براساس رمان «خانم فریزبی و موشهای نیمح» نوشتهی «رابرت سی. اوبرایان» ساخته شده است. خانم فریزبی در این انیمیشن به «خانم بریزبی» تبدیل شده اما هدف او یکسان است: امنیت خانوادهاش را تامین کند و آنها را از خطرات مزرعه در امان نگه دارد.
پسر خانم بریزبی به بیماری ذاتالریه دچار میشود، او به سختی از حملات یک گربهی وحشی جان سالم بدر میبرد و در ادامه به دنیای موشهای نیمح قدم میگذارد؛ موشهایی که باهوشتر و قویتر هستند زیرا روی آنها آزمایشات مختلفی صورت گرفته تا از نظر ژنتیکی ارتقاء پیدا کنند. این آزمایشات در «نیمح» انجام شده که مخفف «موسسهی ملی سلامت روان آمریکا» است! (سازندگان دیگر واضحتر از این نمیتوانستند انتقادات خودشان را بیان کنند).
این موشها به بریزبی و فرزندش کمک میکنند و در ادامه موسسهی ملی سلامت روان نیز از راه میرسد تا همهی این موشهای جهشیافته را نابود کند. راز نیمح فارغ از فضاسازیها و موسیقیهای نفسگیرش، تاثیر زیادی روی مخاطب میگذارد و او را به تفکر وادار میکند.
این انیمیشن در رابطه با موشهایی است که برای حفظ خانه و جانشان مبارزه میکنند، فقط برای اینکه به بقاء ادامه دهند. موشهایی که قربانی آزمایشات حیوانی شدهاند و حالا نهادی که آنها را شکنجه کرده، میخواهد به کلی از چرخه حذفشان کند. راز نیمح شاید از نظر بصری کمی تاریخ مصرف گذشته باشد اما پیامهایش تاریخ انقضا ندارد.
۳- بیتلجوس (Beetlejuice)
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- کارگردان: تیم برتون
- بازیگران: مایکل کیتون، الک بالدوین، جینا دیویس، کاترین اوهارا
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
بیتلجوس یکی از محبوبترین ساختههای تیم برتون است که با درجهی سنی «پیجی» روی پرده رفت. داستان در مورد دخترکی است که در خانهی جدیدش، ارواح زندگی میکنند. این ارواح از حضور این خانوادهی جدید خوشحال نیستند (آن خانواده هم همین حس را نسبت به این ارواح دارد) و شرایط تا زمانی که هر دو گروه در این خانه باشند، عوض نمیشود.
دو روح ساکن خانه، «آدام» و «باربارا» برای اینکه اعضای خانه را بترسانند و آنها را فراری دهند، به سراغ یک روح شیطانی و دردسرساز به نام بیتلجوس میروند اما خیلی زود پشیمان میشوند. با وجود این، بیتلجوس تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا اعضای این خانواده را آزار دهد.
پس از اینکه یکی از دوستان خانواده، به صورت تصادفی یک جنگیری انجام میدهد و باعث از بین رفتن روح آدام و باربارا میشود، دخترک داستان، «لیدیا» تصمیم میگیرد تا برای بازگرداندن آنها از بیتلجوس کمک بگیرد. این روح شیطانی اما برای دخترک یک شرط میگذارد: در ازای بازگرداندن آن دو روح، لیدیا باید با او ازدواج کند.
ازدواج دخترکی که به سن قانونی نرسیده است و هنوز به مدرسه میرود با یک روح شیطانی! چه چیزی میتواند از این ایده آزاردهندهتر باشد؟ اینکه دخترک میپذیرد و همه آماده میشوند تا مراسم ازدواج انجام شود.
برای کسانی که با این فیلم کمدی ترسناک آشنایی زیادی ندارند و برای اولینبار آن را تماشا میکنند، بیتلجوس میتواند از هر نظر غافلگیرکننده باشد. با اینکه پایانبندی فیلم امیدوارکننده است و به سیاهی مطلق ختم نمیشود اما بعضی از اِلمانهای داستانی و جلوههای بصری آن تا مدتها در یاد شما باقی میماند. اگر به آثار ترسناک پیرامون جنگیری و ارواح شیطانی علاقهمند هستید، چرخشهای داستانی این فیلم حتی همین حالا هم نوآورانه به حساب میآید.
۲- تپهی خرگوشها (Watership Down)
- سال انتشار: ۱۹۷۸
- کارگردان: مارتین روسن
- صداپیشگان: جان هرت، ریچارد برایرز، جان بنت، رالف ریچاردسون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۲ از ۱۰۰
یکی دیگر از آثار انیمیشنی این فهرست که برخلاف ظاهر کودکانهاش، تماشای آن را به بزرگسالان توصیه میکنیم زیرا گاهی بیش از حد انتظار سیاه و تلخ میشود. تپهی خرگوشها، هرکسی که به حیوانات علاقه دارد را میرنجاند و با اینکه محتوای کلیاش برای کودکان مناسب است اما بعضی از مضامین آن همانند نوع نگاهی که به دنیای وحش دارد، کشمکشهای میان خرگوشها و روابط میانفردی آنها شاید از درک سنین پایین خارج باشد؛ خصوصا مرگ بعضی از شخصیتها که به شکلی تراژیک عرضه شده است.
فیلم (و کتاب اصلی نوشتهی «ریچارد آدامز») حاوی سکانسهایی است که خرگوشها دچار توهم میشوند و در کنار نمایش مرگهای خشونتبار خرگوشها، فروپاشی روانی و شکستهای عاطفی آنها نیز به تصویر کشیده میشود.
برای مثال در بخشی از انیمیشن، خرگوشها یک خانهی تازه پیدا میکنند اما در نهایت آنجا محبوس شده و کشته میشوند. در آن لحظات، این خرگوشهای نگونبخت در تلاش هستند تا فرار کنند اما تقلای آنها به نتیجهای نمیرسد. این سکانسهای ناگوار، هر نوع مخاطبی را تحتتاثیر قرار میدهد.
سبک انیمیشنی فیلم (که در دههی ۷۰ میلادی مرسوم بود) در کنار روابط پیچیدهی شخصیتها کمک کرده است تا داستان نسبتا سادهی تپهی خرگوشها تا مدتها در ذهن مخاطبان باقی بماند. همانند رمان «آوای وحش» نوشتهی «جک لندن» و «قصه بنجامین خرگوشه» نوشتهی «بیترکس پاتر»، این انیمیشن را هم باید جدی بگیرید.
۱- ناظرِ درون جنگلها (The Watcher in the Woods)
- سال انتشار: ۱۹۸۰
- کارگردان: جان هاف
- صداپیشگان: بتی دیویس، کارول بیکر، دیوید مککالوم، لین-هالی جانسون
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۳ از ۱۰
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۵۰ از ۱۰۰
شرکت والت دیزنی این فیلم ترسناک را در سال ۱۹۸۱ با هدف جذب مخاطبان نوجوان راهی سینماها کرد و همانند آقای بوگِدی و چیزی شرور به این سو می آید، میتواند برای بزرگسالان نیز جذاب باشد. داستان پیرامون یک دختر نوجوان و خواهر کوچکترش است که همراه با خانواده به حومهی انگلستان نقل مکان کردهاند. صاحبخانهی جدید آنها، زن مرموزی به نام «خانم آیلوود» است و رویدادها با معرفی این شخصیت به آهستگی عجیبتر میشود.
دو شخصیت اصلی با گشتوگذار در اطراف خانه، از وجود دختری به نام «کارن» آگاه میشوند که چندین سال قبل، ناپدید شد. آنها همچنین از موجودی مبهم به نام «ناظر» چیزهایی میشنوند که کسی آن را ندیده است اما گفته میشود درون جنگلها زندگی میکند و همه چیز را تحتنظر دارد. دو خواهر میخواهند حقیقت را کشف کنند و در این میان، ما گاهی اتفاقات را از زاویه دید ناظر مشاهده میکنیم اما متوجه نمیشویم این موجود دقیقا کیست و چیست. در ادامه مشخص میشود که کارن بهواسطهی یک پورتال، از واقعیت فعلی خارج شده و به دنیای دیگری قدم گذاشته است. فیلم دو پایان دارد که در ادامه از آنها صحبت میکنیم (پاراگراف بعدی، پایان داستان را فاش خواهد کرد).
در پایان اصلی (که در سینماها نمایش داده شد) دخترک جوان خانواده، معمای ناظر و ناپدید شدن کارن را حل میکند و او را نجات میدهد. در انتها، پورتال یک بار دیگر باز میشود و کارن به دنیای فعلی بازمیگردد اما در نسخهی ویژهی کارگردان (که تکمیل نشد)، یک موجود فضایی هم حضور پررنگی دارد. این موجود فضایی در سفر بود تا اینکه ورود کارن به پورتال، این سفر را دستخوش تغییر کرد. او با دخترک جایگزین شد و به جای کارن به کرهی زمین قدم گذاشت و در این سیاره زندانی شد. طراحی این موجود را هنری سیلیک انجام داده بود اما دیزنی در نسخهی پایانی، تمامی این بخشها را حذف کرد.
فیلم ناظرِ درون جنگلها یک نسخهی بازسازی تلویزیونی هم دارد که در سال ۲۰۱۷ پخش شد و کارگردانی آن را «ملیسا جوآن هارت» برعهده دارد. این بازسازی قابل قبول، در حدواندازهی نسخهی اصلی نیست و امتیازات پایینتری دریافت کرده اما هارت موفق شده تا بعضی از لحظات خاطرهانگیز فیلم اصلی را به شکلی راضیکننده، احیا کند.
ناگفته نماند که این فیلم هم یک اثر اقتباسی محسوب میشود و براساس رمانی به همین نام نوشتهی «فلورنس اِنگل رندال» ساخته شده است. فیلم و کتاب، تفاوتهای واضحی دارند اما هر دو میتوانند مخاطبان بزرگسال را شگفتزده کنند.
ناظرِ درون جنگلها داستان غیرمرسوم خود را همراه با یک موسیقی متن دلهرهآور و فیلمبرداری نوآورانه عرضه کرده است و احتمالا بزرگسالانهترین فیلم این فهرست باشد که میتواند هر نوع مخاطبی را بترساند. این فیلم همچنین ثابت میکند که آثار کودکانه گاهی همانند فیلمهای درجهی سنی بزرگسال، رعبانگیز هستند.
ارسال نظر