پشتپرده تصمیم بزرگ آلمان درباره اوکراین
با تحویل تانکهای جنگی لئوپارد از آلمان جنگ اوکراین وارد مرحله جدید و خطرناکی میشود. "اولاف شولتز" صدراعظم آلمان اکنون باید آسیبهای سیاسیای را که ایجاد کرده است برطرف سازد، کشورش را متحد نگه دارد و راهی برای پایان دادن به درگیری با شرکای بین المللی خود پیدا کند.
فرارو: این روزها دو چهره دائما در حال تکرار از "اولاف شولتز" صدارعظم آلمان دیده میشوند. یکی شولتزی که آرام است و تفریبا متفکر. شولتزی که ظاهرا کشورش را بهتر میشناسد. این چهره به طور مداوم در شبکههای تلویزیونی یا در بوندستاگ پارلمان آلمان دیده میشود. مردی که به نظر میرسد تقریبا در میانه دسیسههای سیاسی در حال وقوع قرار گرفته، اما نفوذناپذیر است مانند روزی که از خودرو پیاده شد به بوندستاگ رفت و با آرامش و لبخند سوار خودرو شد و مسیر عکس را پیمود.
به نقل از اشپیگل، در هر حال، صدراعظم بودن چندان هم کار دشواری نیست. با این وجود، چهره دیگر شولتز در انظار عمومی قابل مشاهده نیست. کارکنان و دیگر اعضای حزب چپ میانه سوسیال دموکرات (SPD) میگویند شولتز در جلسات کوچک تر، بحثهای سیاسی، تماسهای تلفنی و جلسات محرمانه در پشت درهای بسته مستعد طغیانهای گاه به گاه است.
در برخی مواقع، او به دنبال رسانهها میرود در برخی مواقع خشم خود را با تحلیلگران سیاسی ابراز میکند و به طور دورهای منتقدان از درون ائتلاف حکومتی او کانون خشم اش هستند همان افرادی که از دید او جانب احتیاط را فراموش کرده و به تب جنگ گرفتار شده اند کسانی که به گفته شولتز هنگام ارسال سیستمهای تسلیحاتی به اوکراین از هیچ چیز دریغ نمیکنند ابتدا خواستار هویتزر میشوند سپس تانک اکنون جنگنده و در برخی موارد بدون شک خواستار اعزام نیروی انسانی به میدان نبرد اوکراین هستند.
او در یک جلسه داخلی پشت درهای بسته گفته بود: "این جنگ افروزان! این تندروها! " فشاری که در هفتههای گذشته بر شولتز وارد شده بود به نظر میرسد سرانجام فوران کرده است. شولتز از سوی تمام کسانی که وی را متهم میکنند برای شرایط فعلی سیاستمدار مناسبی نیست دچار تحقیر و ناامیدی شده است.
نقطه عطف
هر صدراعظمی نقطه عطف خود را دارد لحظاتی که آدرنالین بالاست و مخاطرات حتی بالاتر. برای "هلموت کهل" صدراعظم اسبق آلمان این نقطه عطف اتحاد مجدد آلمان بود. برای "آنگلا مرکل" نقطه عطف بحران پناهجویان بود. با این وجود، برای "اولاف شولتز" نقطه عطف مشخص ساختن یک لحظه دشوار است، زیرا نقاط عطف بسیاری زیادی در دوره او وجود داشته اند به قدری زیاد که علیرغم آن که تنها بیش از یک سال است در منصب صدراعظم قرار داشته به سختی میتوان به یاد آورد که اوضاع در ابتدای دوره زمامداری اش چگونه بوده است.
حمله روسیه به اوکراین دوران تصدی شولتز را تغییر داد. او اعتقاد دیرینه آلمانیها مبنی بر این که هرگز نباید برای مناطق جنگی تسلیحات ارسال کنند را کنار گذاشت. او متعهد شد مبالغ هنگفتی را برای رسیدگی به بحران انرژی از لحاظ تاریخی اختصاص خواهد داد. او اکنون پس از هفتهها مذاکره پرتنش با متحدان غربی تانکهای جنگی آلمانی را به اوکراین میفرستد یکی از پیشرفتهترین تسلیحاتی که ارتش آلمان در اختیار دارد. برخی آن تصمیم را نقض یک تابو میدانند.
قرار است تا چند ماه دیگر ۱۴ فروند تانک لئوپارد ۲A۶ از آلمان در جبهه جنگ اوکراین علیه روسیه حضور داشته باشند. برلین هم چنین به لهستان اجازه ارسال تانکهای لئوپارد خود را به اوکراین داده است. ایالات متحده نیز مانند بریتانیا تانکهای جنگی میفرستد. بنابراین، حمایت غرب از اوکراین وارد سطح تازهای از نظر نظامی و سیاسی شده است. فشار بر "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهور روسیه افزایش مییابد، اما احتمالا شانس بیرون راندن کامل روسیه از اوکراین نیز افزایش خواهد یافت. با این وجود، این تصمیم با سطح بالاتری از خطر نیز همراه است این که غرب عمیقتر از ماههای گذشته درگیر جنگ اوکراین شود که خود میتواند اوضاع را از کنترل خارج کند.
برای اوکراین چنین مخاطراتی امری ثانویه هستند. اولویت برای اوکراین مبارزه برای حفظ موجودیت و وجود خود است که از سوی روسیه در معرض تهدید قرار گرفته است. از دید کی یف تصمیم برای ارسال تانکهای جنگی لئوپارد به ویژه با توجه به آمادگیهای آشکار روسیه برای حمله در بهار آینده اقدامی بسیار دیرهنگام بوده است. اوکراین ماه هاست که خواستار دریافت تانکها شده بود. اولین تانک درخواستی به زودی به دست اوکراین خواهد رسید. "آندری ملنیک" سفیر سابق اوکراین در آلمان پس از اعلام تصمیم شولتز در شامگاه سه شنبه در توئیتی نوشت: "به سلامتی دوستان عزیزم در آلمان. امروز مست خواهم شد".
اکنون برخی از کارشناسان سیاست خارجی حتی درون حزب سوسیال دموکرات حزبی که به طور سنتی نسبت به تحویل تسلیحات به شدت بدبین بوده احساس خلاص شدن را دارند. در نهایت چاره دیگری وجود نداشت. این دیدگاه درون حزب سوسیال دموکرات و میان هم حزبیهای شولتز است. با این وجود، انتقادات مطرح میشوند از جمله از سوی "آلیس شوارتزر" فمینیست بانفوذ آلمانی که گفته است: "تحویل تانکهای اضافی اقدامی غیر مسئولانه است"!
زمانی که نوبت به موضوع ارسال تسلیحات میرسد شولتز صدراعظم کشوری است که در این باره دوپاره شده و وحدت نظری ندارد. این به دلیل رویدادهای تاریخی قرن بیستم است. مقصر بودن آلمان برای وقوع دو جنگ جهانی و پیامدهای خشونت بار آن از جمله تقسیم آلمان به دو بخش شرقی و غربی در این دوپارگی و چند دستگی در میان آلمانیها نقش داشته اند. شولتز تلاش کرد به نگرانیهای افراد بدبین به ارسال تسلیحات از سویی و حامیان افزایش تحویل تسلیحات به اوکراین از سوی دیگر پاسخ دهد، اما این رویکرد واقعا کارساز نبوده است. براساس نظرسنجی اخیر "فورسا" حتی نیمی از جمعیت آلمان نیز شولتز را قابل اعتماد نمیدانند و تنها یک چهارم معتقدند که او رهبری قوی میباشد.
درگیری بر سر ارسال تانکهای لئوگارد مسائل زیادی را فاش ساخته است. در حال حاضر اطلاعات بیش تری در مورد سبک رهبری صدراعظم و هم چنین در مورد مشکلات موجود پیش روی او از جمله شکاف در روابط برلین با واشنگتن و در کل با اتحاد کشورهای غربی آشکار شده است. شولتز اکنون باید قطعات را جمع کند.
او باعث عصبانیت کشورهای شرق اروپا به ویژه لهستان و کشورهای بالتیک شد چرا که تصمیم گیری اش درباره ارسال تانک لئوپارد به اوکراین بسیار به طول انجامید. او هم چنین به دلیل اصرارش برای ارسال تانکهای جنگی امریکایی توسط بایدن رئیس جمهور امریکا خشم برخی از مقامهای دولتی امریکا را برانگیخته است. علیرغم اعتراض امریکا به اصرار شولتز و اشاره به مناسب نبودن تانکهای ام ۱ آبرامز برای شرایط جنگی اوکراین صدراعظم آلمان بر موضع خود پافشاری کرد که اگر قرار است آلمان لئوپارد را به اوکراین ارسال کند امریکا نیز باید آبرامز را به اوکراین تحویل دهد.
به طور خلاصه، در مورد نقشی که صدراعظم آلمان ایفا میکند روایتهای رقیب وجود دارند. آیا او یک قهرمان است؟ آیا مردی است که تنها زمانی تصمیم گیری میکند که چارهای نداشته باشد؟ شولتز واقعی با کدام یک از این دو روایت همخوانی دارد؟ او بالاخره چگونه تصمیم اش را اتخاذ کرد؟ آلمان در مورد او چگونه فکر میکند؟ اتحاد غرب تا چه اندازه پایدار است؟
فشار برای تحویل تانکهای آلمانی لئوپارد ۲ به اوکراین در اواخر تابستان ۲۰۲۲ آغاز شد. این زمانی بود که شولتز بر روی بحران انرژی متمرکز شد، اما در پس زمینه فشار بر او در حال افزایش بود تا درباره ارسال لئوپارد تصمیم گیری کند.
در اواسط سپتامبر آمریکاییها فشار را بر آلمانیها برای ارسال لئوپارد به اوکراین افزایش دادند. سفیر امرکیا در برلین گفته بود: "انتظارات من از آلمان حتی بیشتر است". پیام واضح بود: بالاخره زمان انجام کاری فرا رسیده بود.
با این وجود، شولتز در آن زمان آماده نبود. او نگران تشدید درگیریها در اوکراین بود و به شدت مخالف این بود که آلمان بیش از سایر کشورهای حامی اوکراین مسئولیتی را در آن جنگ برعهده گیرد. در آن زمان بحثهای مطرح از سوی صدراعظم بر این موضوع متمرکز بود که اگر آلمان به تنهایی تانک بفرستد پوتین چگونه پاسخ میدهد: حملات هسته ای، حملات سایبری که میتواند زیرساختهای حیاتی را فلج کند، خرابکاری در خطوط لوله مهمی که از طریق آن گاز از نروژ به آلمان جریان مییابد: سناریوهای ارائه شده توسط آژانس اطلاعات خارجی آلمان (BND) وحشتناک بودند.
شولتز این سناریوها را جدی گرفته بود. به گفته نزدیکترین مشاوران اش او به همین خاطر قصد داشت امریکاییها را در کنار خود داشته باشد.
حدود ۲۰۰۰ تانک لئوپارد در زرادخانه کشورهای عضو ناتو در اروپا وجود دارد و نگهداری از تانکهای لئوپارد به مراتب آسانتر از نگهداری از تانکهای آبرامز است. این موضع وزارت دفاع امریکا بود. پنتاگون تاکید کرد که آبرامز با سوخت جت و موتورهای توربین کار میکند که لجستیک آن را بسیار پیچیده میکند. با این وجود، شولتز در آن زمان نگرانی دیگری نیز داشت: افکار عمومی آلمان. نظرسنجیها نشان میدادند در حالی که بسیاری از آلمانیها از ارسال تانک میترسیدند طیفی دیگر از مردم آن کشور میخواستند از شولتز قاطعیت را ببینند. یک گروه ایده تحویل تسلیحات سنگین را رد کردند و گروه دیگر معتقد بودند که اگر اوکراین میخواهد در مقابل پوتین بایستد این تسلیحات ضروری هستند. رویکرد شولتز به جنگ سرسختی و همزمان احتیاط را شامل میشود. با این وجود، از بیرون بسیاری رویکرد او را چیزی شبیه بلاتکلیفی و دودلی میدیدند.
در همین حال، روسها مشغول تقویت مواضع خود در امتداد خط مقدم جبهه نبرد بودند تحولی که کی یف آن را نگران کننده میدانست و رهبران اوکراین را به تشدید درخواستهای خود برای دریافت کمک واداشت. در این دوره "ینس پلوتنر" مشاور سیاست خارجی شولتز تقریبا هر روز با "جیک سالیوان" مشاور امنیت ملی ایالات متحده تلفنی صحبت میکرد. در هر حال، کاخ سفید در مورد کمک به اوکراین ملاحظات خاص خود را داشت و جمهوری خواهان به دنبال یافتن هر بهانهای برای زیر سوال بردن رویکرد بایدن بودند. در اصل پلوتنر و سالیوان توافق کردند که اوکراین برای ایستادگی در مقابل روسیه به تانکهای جنگی نیاز دارد. با این وجود، تضاد اساسی لاینحل باقی مانده بود. شولتز تنها در صورتی تانک میفرستاد که آمریکاییها نیز همین کار را میکردند. این پیام برلین بود و ابری ناگهانی بر روابط فرا آتلانتیک سایه افکند.
سپس در اوایل ژانویه یک تغییر ناگهانی رخ داد. برلین در نهایت تمایل خود را برای ارسال خودروهای جنگی پیاده نظام ماردر در صورتی که ایالات متحده و سایر متحدان آن نیز اقدامی مشابه را انجام دهند اعلام نمود. ایالات متحده موافقت کرد تا بردلی را از انبارهای تسلیحاتی خود به کی یف بفرستد و پاریس نیز برای ارسال تجهیزات مشابه چراغ سبز نشان داد. این به عنوان یک سیگنال روشن از طرف اتحاد در نظر گرفته شده بود. با این وجود، مخالفت "مکرون" رئیس جمهور فرانسه برای ارسال تسلیحات آن لحظه را خراب کرد. او اعلام کرد که پاریس صرفا خودروهای شناسایی زرهی را به اوکراین خواهد فرستاد. در همین حال، در شرق اروپا ناآرامیها به سرعت در حال افزایش بود و برخی در ائتلاف شولز نیز گیج شده بودند. آنان میپرسیدند تکلیف لئوپارد چه میشود؟
شولتز و بایدن اخیرا در این باره با یگدیگر تلفنی صحبت کرده بودند. به گفته افراد مطلع شولتز به بایدن گفته بود با ارسال تانکهای لئوپارد به اوکراین تنها در صورت هماهنگی با امریکا موافقت خواهد کرد. اگر روایت آلمانی از دیدار بایدن و شولتز درست باشد رئیس جمهور ایالات متحده موضع صدراعظم را درک کرد، اما هم چنین بر تردید ارتش ایالات متحده در مورد مصلحت و امکان فنی ارسال تانکهای آبرامز تأکید کرده بود. دو رهبر تصمیم گیری را متوقف کردند و مشاورانی را برای کار بر روی ترمیم گسست ایجاد شده و یافتن راه حل تعیین کردند.
به گفته منابع نزدیک به شولتز تیم او در روزهای اخیر اعمال فشار خود را در هر جایی که میتوانست بر طرف امریکایی افزایش داد. در واشنگتن، در برلین، در نشست اقتصادی در داووس. بایدن خود را در موقعیت ناخوشایندی دید. رهبران نظامی امریکایی به او توصیه میکردند از ارسال تانکهای آبرامز خودداری ورزد، اما او اگر میخواست از اتحاد غرب در کنار اوکراین محافظت کند چارهای جز ارسال تانک نداشت.
یک روز پس از گفتگو بین شولتز و بایدن رسانههای آلمانی گزارش دادند که صدراعظم یک اولتیماتوم را به رئیس جمهور ایالات متحده ارائه کرده است: تانکهای لئوپارد تنها در صورتی به اوکراین ارسال میشوند که آمریکاییها آبرامز را نیز بفرستند. در واشنگتن این افشاگری به عنوان یک توهین تلقی شد. ایجاد این تصور که کشورهای دیگر میتوانند از کاخ سفید باج خواهی کنند بسیار خطرناک بود. در همین حال، شولتز ناگهان در انظار عمومی ظاهری شبیه به کسی پیدا کرد که نه تنها مانع تحویل تانکها میشد بلکه به روابط بین اقیانوس اطلس نیز آسیب وارد ساخته بود. حزب دموکرات آزاد (FDP) دوستدار تجارت شریک کوچک دولت ائتلافی تحت رهبری شولز از انفعال صدراعظم انتقاد کرد و آن را "فاجعه بار" خواند. لهستان اعلام کرد که قصد دارد به طور رسمی از برلین برای ارسال ۱۴ فروند تانک لئوپارد به اوکراین درخواست مجوز کند و در نظر دارد وتوی احتمالی آلمان را نادیده بگیرد.
ناگهان به نظر میرسید که شولتز در میان بهمنی از انتقادات دست کم در انظار عمومی گرفتار شده است. با این وجود، در پس زمینه همه چیز در حال پیشرفت رو به جلو بود. بایدن در حال همراه شدن با شولتز بود.
این موفقیت در نهایت در ابتدای هفته جاری حاصل شد. جیک سالیوان این بار با خبرهای خوب بار دیگر با برلین تماس گرفت. او گزارش داد که کاخ سفید در حال برنامه ریزی برای نادیده گرفتن نگرانیهای پنتاگون و تحویل تانکهای آبرامز کافی برای یک گردان اوکراینی است. این به معنای ارسال ۳۱ فروند تانک و نه تعداد بیشتر بود و تانکها بلافاصله ارسال نمیشوند و ممکن است تا پایان سال نیز در دسترس نباشند. با این وجود، برای شولتز امتیاز دادن بایدن کلید اصلی برای صدور چراغ سبز به منظور تحویل لئوپارد بود. رئیس جمهور ایالات متحده به وضوح نشان داده بود که اتحاد غرب و ناتو برای او مهمتر از منافع ارتش امریکاست.
برای شولتز سازش موفقیت آمیز بود، اما برای بایدن بهای سیاسی قابل توجهی داشت. هنگامی که بایدن تصمیم خود را در کاخ سفید مطرح کرد یکی از خبرنگاران پرسید: "آیا آلمان شما را مجبور کرد که نظر خود را در مورد ارسال تانک تغییر دهید؟ " بایدن خندید و گفت نه او مجبور به این کار نشده بود.
این مصالحه نشان داد که ادعای بلاتکلیف بودن شولتز از سوی منتقدان قدری عجولانه بوده است، زیرا او آن چه را که از بایدن میخواست به دست آورد. این امتیاز مثبتی برای کارنامه سیاسی شولتز خواهد بود.
تصمیم صدراعظم شرایط را تغییر داده است و فشار سیاسی اکنون به دیگران منتقل شده است. نروژ و اسپانیا نیز اکنون قصد دارند تانکهای لئوپارد را ارسال کنند. فنلاند پیشتر برای انجام این کار آماده شده بود. اکنون پرتغال به گروه ملحق شده است و لهستان پیش ترپیشتاز بوده است. هلند میگوید مایل است ۱۸ لئوپارد را که اجاره میکند از آلمان بفرستد و سوئد نیز دیگر ارسال برخی تانکهای خود را رد نمیکند. در نهایت تعداد تانکهای لئوپارد ارسالی میتوانند قابل توجه باشند.
رابطه آلمان با ایالات متحده بسیار مهم است. بنابراین، شولتز نیز باید در ماههای آینده امتیازاتی را به آمریکاییها بدهد. در داخل آلمان شولتز باید چهره دیگری از رهبری را نشان دهد رهبری بازتر و کمتر مخفیانه و با تصمیم گیریهای پشت پرده. به جنگ اکنون وارد مرحله جدیدی شده است و صدراعظم بالاخره باید زبانی بیابد تا کشورش را با خود همراه کند. او باید توضیح دهد که چرا نیاز به ارسال تانک به اوکراین وجود دارد و اهداف استراتژیک بزرگتر آلمان و غرب چیست.
این که در کمک به اوکراین تا کجا پیش میرود؟ مرزهای آینده کشور کجا باید باشد؟ آیا کریمه باید بخشی از اوکراین آینده باشد یا خیر؟ و آیا کسی ایدهای دارد که این جنگ چگونه پایان خواهد یافت؟ شولتز در پارلمان گفت: "به من اعتماد کنید. من یک طرح جامع دارم و در نهایت در مورد آن خواهید شنید". پرسش این است که آیا چنین رویکردی هرگز میتواند موفق باشد؟
بسیاری در آلمان در این باره آشفته و ناآرام هستند. با این وجود، نظرسنجی اشپیگل نشان میدهد ۵۴ درصد آلمانی تحویل تانکها را تصمیمی معقول میدانند. با این وجود، اختلافات منطقهای وجود دارد و بیش از ۶۰ درصد از ساکنان آلمان شرقی سابق با این اقدام مخالف هستند.
تصمیم برای ارسال لئوپارد شکاف ایجاد شده در میان نخبگان تحصلیکرده دانشگاهی آلمان را نیز عمیقتر ساخته است. در اواخر ماه آوریل برخی از روشنفکران در نامهای سرگشاده که در یک مجله بانفوذ فمینیستی منتشر شد از صدراعظم آلمان خواستند تا در تامین تسلیحات سنگین برای اوکراین خویشتن داری کند. در همین حال، عدهای دیگر نیز در نامهای سرگشاده در هفته نامه "دی زایت" نظری کاملا مخالف نظر آن روشنفکران را مطرح کردند.
ائتلاف غربی اکنون خود را با درگیریها و پرسشهای جدیدی در مورد این که چه گامهایی میتواند در مسیر افزایش کمک به اوکراین برداشته شود میبیند. با این وجود، با تحویل تانکهای جنگی به نظر میرسد که آخرین تابو شکسته شده است. تحویل سیستمهای تسلیحاتی جدید و دیدنی مانند هواپیماهای جنگنده، کشتیهای جنگی یا حتی زیردریاییها دیگر غیرواقعی به نظر نمیرسد.
آماده سازی ضروری است. هیچ کس نمیداند جنگ روسیه چگونه و چه زمانی پایان خواهد یافت. در حال حاضر، به نظر نمیرسد هیچ برنامهای برای صلح در واشنگتن، برلین یا دیگر پایتختهای اتحاد غرب وجود داشته باشد. دلیل آن چیست؟ زیرا پوتین تاکنون هیچ نشانهای از آمادگی خود برای مذاکره بدون هیچ پیش شرطی نشان نداده است. تانکهای لئوپارد قرار است حاکم کرملین را مجبور به گفتگو کنند. هم چنین، واضح است که پس از پایان جنگ کی یف به طور دائم به حمایت نظامی و اقتصادی متحدان خود وابسته خواهد بود تا روسیه را از حمله مجدد بازدارد مگر این که در مقطعی یک دولت دموکراتیک در مسکو به قدرت برسد. با این وجود، این چیزی نیست که برلین، واشنگتن، پاریس و ورشو حتی در حال حاضر رویای آن را داشته باشند. یکی از اعضای تیم صدراعظم آلمان گفت:"این جنگ برای مدت زمانی طولانی ادامه خواهد یافت".
ارسال نظر