روایتی از یک روز زندگی در ایران که اشکتان را درمیآورد
چند روز پیش نوشتم قرار است خواننده آهنگِ "مثلا روم زوم کنی بوم بوم کنه قلبم" در تهران کنسرت برگزار کند. ولی کسی را نمیشناسم که حوصله رفتن به کنسرتهای اینچنین را داشته باشد.
برترینها: یادداشت رسول اسدزاده در اینستاگرامش: چند روز پیش نوشتم قرار است خواننده آهنگِ "مثلا روم زوم کنی بوم بوم کنه قلبم" در تهران کنسرت برگزار کند. ولی کسی را نمیشناسم که حوصله رفتن به کنسرتهای اینچنین را داشته باشد. حالا دوستی ویدئوی کوتاهی از کنسرت مذکور برای من ارسال کرده و نوشته دیدی استقبال شد آن هم چه استقبالی... گوشت گوسفندی در کشور به پانصد هزار تومان هم رسیده و من به این فکر میکنم که ما در این شهر کسانی را داریم که پول و مهمتر از آن حس و حالِ رفتن به کنسرتی را دارند که محتوای آن خالتورِ مدرن است، یک جور دامبیلی با فرمِ امروزی... ما مردمانی داریم که در هفته چند وعده شیشلیک میخورند، برای سگِ دوگو آرژانتینوی خودشان گوشت گوساله کم چربی میخرند، در کنار این مردمان، مسئولانی هم داریم که در به اصطلاح پارلمانِ مملکت طرحی را تصویب میکنند تا اظهار نظر درباره موضوعات کشور را انحصاری در اختیار مقامات رسمی قرار دهد. از سوی دیگر کنفرانس زنان تاثیرگذار در یکی از گرانترین هتلهای کشور برگزار شده که مدعوین خارجی آن را هیچ بنی بشری نمیشناسد.
جشنواره فجر در شُرف آغاز است و دوست بدبینم میگوید کنسرت زانکو را که دیدی جشنواره هم به حول و قوه الهی پر رونق خواهد بود تا کور شود هر آنکه نتواند دید... سرودهایی که دلپذیر شدن هوا و بر دمیدن گل در وسط زمستان را مژده میدادند، سرودهایی ترجیعبند بیشترشان ایران بود و ایران... تعرفه گاز گران شده، برق هم، تلفن ثابت هم، هوا سرد و کثیف و دلگیر است، تهران شبیه چیزی است که بزرگ علوی در ابتدای رمانِ "چشمهایش" تصویر کرده بود. با این حال، برخی بررررر و بررررر در چشمان مردم نگاه میکنند و میگویند همه جا امن و امان است و کشور بر ریل پیشرفت سوار... حالم بد است. قلم به جای واژه، اسید معده تراوش میکند...
ما مردمانی هم داریم که مدتهاست مزه گوشت را نچشیدهاند، آبگوشت هم غذای لوکس شده، دارم فکر میکنم، بیدلیل نبود که مردم این کشور یاد گرفته بودند تکههای نان را از سر راه بردارند ببوسند و روی چشم بگذارند...
ارسال نظر