۱۲۷۹۲۷۹
۹۷ نظر
۹۷۷۵۳۹
۹۷ نظر
۹۷۷۵۳۹
پ

ماجرای مردی که دلش از شلاق خوردن پسر رفسنجانی خنک شد!

رشته توئیت خواندنی مازیار خسروی را در ادامه می‌خوانید: خبر آمده که مهدی هاشمی پیش از آزادی شلاق خورده است. درستش این است که آدم از شلاق خوردن کسی خوشحال نشود اما راستش، از وقتی خبر را شنیدم در درونم احساس «دل خنک شدن» دارم؛ حسی که می‌تواند غیراخلاقی هم شمرده شود ولی خب! چیزی است که هست!

برترین‌ها: رشته توئیت خواندنی مازیار خسروی را در ادامه می‌خوانید: خبر آمده که مهدی هاشمی پیش از آزادی شلاق خورده است. درستش این است که آدم از شلاق خوردن کسی خوشحال نشود اما راستش، از وقتی خبر را شنیدم در درونم احساس «دل خنک شدن» دارم؛ حسی که می‌تواند غیراخلاقی هم شمرده شود ولی خب! چیزی است که هست!

اگر می‌خواهید بدانید چرا این مطلب را بخوانید.

ماجرا بر می‌گردد به تیر سال ۷۵؛ زمانی که ۱۸ساله بودم. آن زمان کسی به اسم هاشمی نداشتیم. هر چه بود، آخوندِ بی‌ریشِ قدرتمندی بود به اسم رفسنجانی که شانه به شانه رهبر، همه کاره مملکت بود. تبدیل یا به اصطلاح امروزی‌ «ری‌برندینگ» رفسنجانی مال دهه بعد است که شاید روزی درباره‌اش نوشتم..

این همان سالی است که رسول خادم در المپیک آتلانتا طلا گرفت. از کجا یادم است؟ چون صدای مجری رادیو که «شیر مادر و نان پدر..» و فریاد شادی سربازها را از پنجره تنگ و تُرش بازداشتگاه اداره منکرات کرمانشاه می‌شنیدم. چطور کارم به آنجا کشید؟ عرض می‌کنم.

سال قبلش نتوانسته بودم دانشگاه دولتی قبول بشوم. آزاد ثبت نام کردم ولی می‌خواستم یک بار دیگر دیگر کنکور بدهم. یک رفیق «تو رٓگی» هم داشتم به اسم فرشاد که صبح تا غروب با هم بودیم و خیابان گٓز می‌کردیم. فرشاد جان! اگر این را می‌خوانی امیدوارم حالت خوب باشد و بدان که خیلی مخلصیم.

بچه‌های آن نسل یادشان هست که آن سال‌ها تازه قانون گذاشته بودند که تجدیدی‌های خرداد، برای امتحانات شهریور باید در کلاس‌های جبرانی تابستانی شرکت کنند. ساعت کلاس جبرانی هم بسته به درس تجدیدی مختلف بود و اینجور نبود که طرف ساعت ۸ برود مدرسه و به قاعده ساعت یک برگردد. خب! این یعنی چه؟

این یعنی اینکه دخترهای مقعنه مشکی و مانتو سرمه‌ای‌پوش، که از قضا خیلی هم اهل درس و مشق نبودند و مثل خود ما سر و گوششان کمی تا قسمتی می‌جنبید، از ۸ صبح به هوای کلاس جبرانی، کلاسور را بغل می‌کردند و از خانه می‌زدند بیرون. خانواده‌ها هم فکر می‌کردند تا ظهر مدرسه‌اند اما...

اما «چنانکه افتد و دانی» آدم مغز خر نخورده که توی گرمای عرق‌چکان، عنرعنر برود سر کلاس بنشیند قضیه هندسه حل کند. پرنسس کلاسور را بغل می‌کند و می‌آید توی خیابان و پارک قدمی بزند و هوایی تازه کند. اینجوری بود که تابستان‌، عید ما شده بود و همگی از مسوولان محترم کمال امتنان را داشتیم.

در چنین شرایط حساس کنونی بود که من و فرشاد از میدان مصدق کرمانشاه انداختیم توی خیابان دبیراعظم به سمت شهرداری سابق. توی ایستگاه اتوبوس نرسیده به میدان، دو خاتون وجیهه به سبک رایج، کلاسور بغل کرده و منتظر بودند. فرشاد سر و زبانش بهتر از من بود برای همین چراغ اول را روشن کرد که...

«کاش جای کلاسورت بودم!» یکی از بانوان که از رفیقش حاضر جواب‌تر بود در آمد که «تو؟ تو برو تا گونی گران نشده خودتِ بکش!» اینجوری بود که یکی ما بگو، یکی آن‌ها، سر صحبت و شوخی باز شد و معلوم شد خدا در و تخته را خوب به هم جفت و جور می‌کند. به قول معروف یا علی گفتیم و عشق آغاز شد..

ماجرای مردی که دلش از شلاق خوردن پسر رفسنجانی خنک شد!

شاید فضولی‌تان گُل کرده باشد که اسم‌شان چه بود؟ والله یادم نیست. قیافه‌شان چه شکلی بود؟ بالله یادم نیست. خودتان تا پایان داستان هر اسمی دل‌تان خواست روی‌شان بگذارید و قیافه‌شان را هر طور دل‌تان خواست در ذهن‌تان تصور کنید. فقط دعا کنید توییتر نداشته باشند..

از اینجا تا زمانی که سوار پاترول منکرات‌مان کردند را چهل سال به بالاها فوت آبند. برای جوان‌های این دور و زمانه هم چیز ویژه‌ای ندارد. ماجرای دو پسر تازه پشت لب سبز شده، با شلوار پلیسه‌دار و پیرهن گل‌گلی با دو دختر مدرسه‌ای مانتو سرمه‌ای و کلاسور بغل کرده برای شما از جنس..

همان ویدیوهای عروسی دهه شصت و هفتاد است که به آن می‌خندید. برای همین قضیه را از بازداشتگاه اداره منکرات نیروی انتظامی در خیابان جلوخان پی می‌گیرم. راستی! بچه‌های کرمانشاه؛ منکرات هنوز جلوخان است؟ اصلا چیزی به اسم منکرات هنوز هست؟ اگر اطلاع‌رسانی کنید بسیار مایه امتنان خواهد شد.

از پاترول پیاده‌مان کردند و با اردنگی و به قول کرمانشاهی‌ها «تُک‌پا» تپاندمان بازداشتگاه. اتاق کوچکی گرم و کثیف، که روی دیوارهای چرکش، جا به جا یادگاری نوشته بود. مستراحی هم کنارش بود که به زودی فهمیدیم آب خوردن فقط از شیر همانجا ممکن است. خلاصه که اولین حبس ما اینجوری شروع شد.

سرتان را درد نیاورم. چند ساعت بعد برای بازجویی صدامان کردند. یک آدم با لباس شخصی پشت میز نشسته بود و از پشت عینکش طوری نگاهم می‌کرد که انگار... دارد. اول بسم‌الله گفت: «راستش نگی میدم ببرندت توی حیاط اینقدر با شلاق بزنند که صدای گمال بدی» و گمال همان هاپوی شماست.

گفتم: شیر مادرم راستش می‌گم. گفت شغل؟ خواستم برای خودم کلاس بگذارم بلکه باهام بهتر تا کند. گفتم: دانشجو. این را که گفتم انگار به...: نعره زد که: «انگل اجتماع! قول میدم یٓک پدری ازت در بیارم حظ بکنی.» و سیر وقایع نشان داد که مرد کُرد، سر قولش می‌ماند...

سوال و جواب‌ها را خودش روی کاغذ می‌نوشت و فقط آخر هر جواب از من امضا و اثر انگشت می‌گرفت. تنها چیزی که از برگه بازجویی یادم مانده این است که از طرف من نوشته بود با دو دختر به قصد «تلذذ» فلان و بهمان. گفتم تلذذ یعنی چه؟ گفت: «یعنی لذت‌جویی. انگل بی‌سواد مثلا دانشجو هم هست...»

فرداش فرستادن‌مان دادگستری در کوچه ثبت. گمانم هنوز هم آنجا باشد. دخترها را قبلش فرستاده بودند آزمایش... که البته معلوم شد اتفاقی نیافتاده. قاضی، من و فرشاد را دید‌. یادم نمی‌آید چیزی هم پرسیده باشد.

و اما رای صادره و چرایی «دل‌خنکی» از شلاق خوردن پسر رفسنجانی؛ بردندمان زیر زمین دادگستری در کوچه ثبت. روی دیوار، وقتی مچ قفل می‌شد، هر چقدر پیچ و تاب می‌خوردی از جلوی شلاق جای دوری نمی‌توانست بروی.

سربازی که مامور تعزیر بود ۴۰ ضربه را  می‌زد. لابد با خودش می‌گفت ما اینجا داریم خدمت می‌کنیم و این سوسول‌ها دختر بازی می‌کنند. غرورم اجازه نمی‌داد گریه کنم.

بعد از من نوبت فرشاد شد. ما از زیر زمین بیرون آمدیم، دخترها را بردند. تبعات این ماجرا در زندگی شخصی من خیلی ناگوار و ماندگار بود...

در خانواده تا سال‌ها باهام مثل جزامی‌ها رفتار می‌شد. حتما دخترها هم دچار مصیبت و گرفتاری زیادی شده‌اند. امیدوارم زندگی‌شان نابود نشده و توانسته‌ باشند آن را بسازند. به هر حال از صمیم قلب متاسفم. همه این‌ها را گفتم که بگویم با کمال شرمندگی از شلاق خوردن پسر رفسنجانی دلم خنک شد!

می‌دانم برخی نهادها زیر نظر او نبود و آن مرحوم با خیلی از تندروی‌ها مخالف بود‌. خودم چندباری با او مصاحبه حضوری کردم و به نظرم آدم خشکه ‌مذهبی نیامد. ولی چه کنم؟ دلم خنک شد که پسر عزیز کرده رفسنجانی مرد قدرتمند نوجوانی ما، بالاخره طعم چیزی که ما می‌چشدیم را چشید.

زخمی که بی‌حرمتی بر روان آدمیزاد می‌گذارد، بسیار عمیق‌تر از زخمی است که روی پوست می‌نشاند. زخمی که برای من تا سال‌ها خوب نشد و هنوز هم که هنوز است، جای آن گاه و بی گاه درد می‌کند. آدم‌ها را زخمی نکنید

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ناشناس

    کمی تا قسمتی خوب بید

  • ناشناس

    این همه قصه چرت تعریف کردی که چی خوب حقت بوده خلاف کردی نوش جونت

    پاسخ ها

    • حمید ح

      اگه این کار خلاف بوده ومستوجب شلاق ،خیلیها ،از اون بالاییها که جای مهر رو پیشونیشونه باید اعدام بشن بخاطر خلافهاشون خلافهای آنچنانی.

    • فرهنگی

      تو از کجا میدونی حقش بود؟؟؟مطمئنی؟؟.....پس خودت چی الان وضعت چه جوریه؟تو عمرت اشتباه نکردی؟؟ یا معصومی؟؟...همین که به دیگران تهمت ندیده و...میزنی مشخصه که ... ای هستی...التماس تفکر

    • ناشناس

      همین دیگه. اونقدر مرامتون کثیفه که با همه آدمهای غیر خودتون مثل موجودی که باید زیر پا به بشه رفتار میکنید .برید بینشتونو درست کنید همه چیز دانها

    • ناشناس

      من نمی دونم چرا به همه چیز متعصبانه نگاه می کنید ،اگر کمی قرآن خونده بودی می فهمیدی که این طرز صحبت کاملا غلطه ،خداوندبه پیامبر می فرماید: اگر سنگدل بودی از اطرافت پراکنده می شدند،حالا هم متاسفانه همینطورمشغول پر اکنده کردن نوجوانان از دین هستید

    • ناشناس

      یعنی بخاطر دو تا دونه متلک دوران نوجوانی؟ چقدر طرز تفکر حقیر....

  • مهزیار

    دمت گرم عالی بود داشی.

    پاسخ ها

    • علی

      دمت گرم حرف قشنگ بود انسان باید چشم پوشی کند

    • ناشناس

      من که بدم میاد کسی از هاشمی‌رفسنجانی بدی بگه چون یه جو از علم وسوادواعتقادش روما نداریم،

  • ناشناس

    سلام
    متن قشنگی بود.
    ممنونم

  • ناشناس

    سلام عالی بود وتاسف بار

  • ایرانی

    چه می توانم بگویم جز تاسف برای ایرانم وجوانان کشورم که جوانی نکردند

  • ناشناس

    جسارت نباشه به نطر من مصداق دقیق عقده ای بازیه

    پاسخ ها

    • ایران

      چندوقت پیش یک وسیله کوچک ازجنس بلور بصورت اینترنتی خرید کردم اداره پست برای سالم رسیدن آن از این همه لفافه استفاده نکرده بود حیف وافسوس برای ای همه وقت که سرف خواندن این متن کردم

    • ناشناس

      حتما اون زمان نبودی من کاملا دردشو با گوشت و پوست حس کردم خدا نگذره از اونهایی که زندگی رو به جوانان اون دوره جهنم کردند

  • ناشناس

    احسنت. دقیقا درست فرمودین

  • ناشناس

    تو هر جامعه وکشور کسی خلاف قانون کاری انجام داد باید مجازات شود

    پاسخ ها

    • مسعود

      بله اگه با دختری حرف زدن توی همه جوامه بی قانونی باشه منم از همون نسل سوخته هستم تازه من بخاطر لباس آستین کوتاه کتک خوردم اونم وسط شلوغی حتما اینم بی قانونی بوده. خداوند به آتش جهنم گرفتار کنه کسانی که به اسم دین با جوانان بدرفتاری میکنن اینگار که جوان‌ها دشمنانشون هستن نه فرزندانشون.

  • ناشناس

    اونی که شلاقت زده سی سال از تو جلوتر بوده.
    اون سی سال پیش فهمیده بود کمبودهای نوجوونیش رو سر یکی دیگه خالی کنه. تو تازه فهمیدی.
    اما در کل به نظر من شلاق زدن کار خوبی نیست ولی اگر قرار باشه فقط افراد معدودی رو شلاق بزنن، دانش آموز تجدیدی که به جای کلاس درس دنبال دختر مردمه حتما یکی از گزینه ها است.

    پاسخ ها

    • ناشناس

      نظر توهم احمقانه تر .اصلا این نگفت که خودش تحدیدی بود دخترها تحدیدی بودند . دیگه اینکه هر کاری کنی جلو غریزه جوانی رو نمیتونی بگیری

  • ناشناس

    عالی بود

  • محمد اسماعیل

    من از شلاق خوردن هیچ انسانی خوشحال نیستم نفرین بر تعصب و انسان متعصب که هر چه جهالت و نادانی میکنند به اسم دین انسان را می آزارد چه داعش خارجی و چه وطنی

  • ناشناس

    این متن های مضحک را کسی جز طرفداران ... که عقده وکینه ی دیرینه از رفسنجانی دارند. کسی نمی نویسند. مثل اینکه اون زمان رئیس زندان ها همین رئیسی بود.

  • ایرانی اصیل مسلمان

    پهلوان چطوری هرفعل درزمان خودش موردبررسی قرارمیگیرد

  • ناشناس

    آقای خبرنگار برجسته که دلت خنک شد خر تو کشتزار خرابی میکنه تو گوش گاو رو میبری واقعا حیف سیکل ای تفو به آن دانشگاه واساتید محترم که به شما مدرک روزنامه نگاری یا علوم ارتباطات دادن ،لطف کن دیگه عقدهاتو به جوان ها تزریق نکن

  • زهرا

    قلبم درد گرفت نمیدونم چرا یاد بچگیهای خودم افتادم چقدر ما مظلوم بودیم ....و چقدر بهمون ظلم شد!!!🥲

  • ناشناس

    هر که خربزه میخوره، پای لرزش میشینه

  • مازیار

    دوران خفقان هاشمی رو ما دهه ۵۰و ۶۰ ها هرگز از یاد نخواهیم برد، حالا خانواده اش شدن مدعی اصلاحات ، منم روزی که خانوم هاشمی رفسنجانی با ویلچر و دخترشون دم اوین دیدم به عظمت خدادو طبیعت پی بردم و این جمله در ذهنم مدام تکرار میشد که : از مکافات عمل غافل مشو ، گندم ز گندم روید و جو ز جو

  • رسول

    باید همچنان گفت. زنده باد خاندان هاشمی عزیز ..
    مرگ بر منافق
    آفتاب هیچ گاه لب یک بام نمی‌نشیند..

  • بی نام

    واقعا توی چه نسلی بودیم دست کمی از طالبان الان نداشت ،هنوز هم تغییر نکردیم یه خورده وسایل شکنجه مدرن تر شده،

  • ناشناس

    خیلی ها زخم خورده مغزهای فسیل شده هستن

  • ناشناس

    خدا کنه تاوان پس بدن خدا کنه به سر خودشون و عزیزانشون بدتر از اینها بیاد

  • ناشناس

    واقعا چه ربطی به پسر رفسنجانی داشت دیوار کوتاه تر پیدا نکردی

  • الچه

    این زخم روی تن بیشتر جوانان دهه ۶۰ و ۷۰ هست .این دکترین حکومت بود که کارهای عادی را برای مردم تبدیل به جرم کند و همه مجرم شناخته شوند مگر خلافش به اثبات برسد .

  • ایرانی

    همین زخمی کردن جوانها در چند دهه شد سیل ویرانگر

  • بی نام

    هر چی بود عین اون در شهر خودم کاشان در دهه شصت برای من اتفاق افتاد عین آنچه ایشان فرمودند اون زمان کمیته انقلاب اسلامی بود و در کوچه و خیابان با لباس نظامی گشت میزدند بدون هیچ گونه اتفاقی آبروی خانواده ما و دختر را بردند هر دو بازداشت شدیم و در انفرادی افتادیم و..... فقط به خاطر اینکه با هم در یک ماشین صحبت کردیم خدا نگذرد از بانیان این امور هیچ فقط آن تحقیرها از ذهنم پاک نمیشه

  • حمید رضا

    مرد حسابی واقعا فکر کردی پسر رفسنجانی رو شلاق زدند ؟زهی خیال باطل ، اینها برای اینکه بتوانند شلاق بزنند ، میخوان بگند که از خودمون شروع کردیم

  • ناشناس

    یادش بخیر
    اینا رو که تعریف کردین یاد اون دوران خودم افتادم تو همون میدان مصدق و دبیراعظم

  • ناشناس

    آدمی را آدمییت لازم است .هرکه نان از عمل خویش خورد.هرکس گندم.بکارد .گندم برداشت می کند..وکسانیکه زردک می کارند نباید انتظار گلابی داشته بلکه باید گیر کردن زردک در........تحمل وناله سرندهند چونکه خودکرده را تدبیر نیست ها والا

    پاسخ ها

    • ناشناش

      خوب منظورت چی بود چند تا ضرب المثل نیمه کاره گفتی شق والقمرکردی واقعیت یک جامعه رو دردهه ۶۰ میگه توزورت میاد

  • نابود شده در ج ........

    طالبان داشتیم زمانی که طالبان در افغانستان ظهور نکرده بود داعش را تجربه کردیم زمانی که اسم داعش در سوریه شنیده نشده بود ما در عقب رفت پیشتاز بودیم ورکورد زدیم

  • مهرداد

    مازیار خسروی خداوند متعال شفای عاجل به شما مرحمت کند مثل اینکه خیلی رد دادی

  • امیر

    اولا که چنین اتفاقی بارها برای من و امثال من که دهه پنجاهی هستیم افتاده کلانتری رفتیم ،دادگاه رفتیم، شلاق خوردیم دوران جوانی بود ولی گذشته هیچوقت هم مثل تو عقده ای از شلاق خوردن کسی خوشحال نشدیم خدا شفات بده

  • مجید

    متن زیبا بود اما آن رفتار خوب نبود و این خوشحالی ناپسند.

  • بی نام

    بدبخت اینم قربانی همون کسانی شد که تو شدی، اگه به حرف رفسنجانی مملکت پیش رفته بود الان این وضعیت مملکت نبود

  • علی

    ای کاش قانون برای همه یکسان اجراشود...

  • محمود

    خیلی داستان بی ربطی بود، گمونم عقده ای شدی

  • ناشناس

    زدند تا یادت باشه ....

    پاسخ ها

    • ناشناس

      منظورت اینه که اختلاسگرن ودزدان بیت المال و مدیران نالایق وجاسوهای دوتابعیتی رو کاری نداشتند که همینطور مثل سرطان در همه جا نفوذ کردند واگر اولی رو می زدند به دومی کشیده نمی شد؟

  • ناشناس

    این واقعیت است اما که تاریخ انتقام خودش را خواهد گرفت.

  • ناشناس

    واللا!من که چند سالی از ایشون کوچکترم هم خوب میدونم این چیزا اون زمان قبح خودشو داشت و هر دختر و پسری اون زمان پی این چیزا نبود مگر عده ای آسمون جل😄

  • ناشناس

    من هم یک متولد پنجاهی هستم طعم تلخ دوست بر خورد منکرات از ممنوعیت نوار کاست تا جمع چند نفره سر کوچه ووودیدن پاترول گشت وراه را کج‌کردن به نام کجا آباد

  • ناشناس

    ما‌ ز‌یاران‌ چشم‌ یاری‌ داشتیم‌....خود‌ غلط‌ بود‌ آنچه‌ می‌ پنداشتیم‌...تا‌ درخت‌ دوستی‌ کی‌ بر‌ دهد‌...حالیا‌ رفتیم‌ و‌ تخمی‌ کاشتیم‌(جناب‌ حافظ)افسوس‌ به‌ ایران‌ ‌که‌ ویران‌ شد

  • امید

    حتما یه کاری کرده بوده و الا با حرف زدن کسی را بازداشت نمی کنند .
    بعدشم ادم اگر ادم باشه کسی را شلاق نمیزنه و از شلاق خوردن کسی خوشحال نمیشه .

  • ناشناس

    متاسفم از شلاق خوردن پسر رفسنجانی خوشحال شدی کاینات دنبالت میکنند خودت هم شلاق خواهی خورد نگران نباش دنیا گرد

    پاسخ ها

    • ناشناس

      شما که اون زمان نبودی ، کار مثبت آقای رفسنجانی پایان دادن به جنگ بیهوده بوده ولی بعدها دچار غرور شد وفرزندان ایشان هم راهی را رفتند که ای کاش نمی رفتند

  • ناشناس

    هیچ وقت جرم و مجازات تناسب نداشته!! هرچند که اگر فقط این بوده جرم چندانی نبوده.

  • زردشت شمشیری

    اینکه فرزند هر قدرتمند زمان جوانی شما شلاق بخورد؛ دلتان خنک میشه یا فقط این شخص برایتان مهم بود. کمی تا قسمتی عقده ندارید؟؟

  • ناشناس

    این کار گروهی که دست از مرده هاشمی بر نمی‌دارن جای تاسف جای تاسف

  • ناشناس

    واسه خودم و هم نسلی هام متاسفم که زیر حرف زور آدم های عقده ای بزرگ شدیم اگه توی نوجوانی شرایطش رو داشتم یکساعت ایران نمیموندم و تو دبیرستان‌های مزخرف با مدیر و معاونان مزخرف ترش درس نمیخوندم

  • بینام

    از این دسته از پسرها در بین مسئولین زیاد است

  • ناشناس

    حقیقت فقط علی بود که فقط دردش را به چاه می‌گفت اگر الان زنده بود بهش میکفتن،،،

  • مجید اریا

    ازکجا معلوم شلاق خورده

  • ناشناس

    همچین با ذوق و شوق داستانو خوندم ببینم پسر رفسنجانی چیکارش کرده تازه چند باری هم مهدی هاشمی رو دیده وآدم بدی هم نبوده به نظرش ،یکی دیگه سخت تنبیهت کرده از شلاق خوردن یکی دیگه خوشحالی واقعا که،عقده ای روانی بدبخت حتما حتما خودتو به تیمارستان معرفی کن تا درمان بشی خیلی مریضی خدا شفا بده مردک بی عقل

  • ناشناس

    مثلا میخوای چی بگی مگه پسر آقای هاشمی شمارو شلاق زده که دلت خنک شده بعدم کمتر سبک بازی درمیاوردی درادامه الان هم گشت داریم فک نکن مال همون موقع بوده فقط

  • ناشناس

    فقط گله مندم که چرا سرزمینم با این همه منابع وزیبایی ومردم خوب
    به دست عده ای ویران میشود

  • هلی

    خدا رحمت کنه مرحوم هاشمی رو

  • عقل

    دنیا داره با جمیز وب فضا رو میگیره ماه در گیر شلاقیم. آخ آخ مخ های فاسد زنگزده

  • ناشناس

    در دوران هاشمی، با رواج پارتی بازی و رانت خواری و انواع فساد خیلی از حق و حقوق جوان‌هایی که پارتی و پول و .... نداشتند ضایع شد،، خدا ازش نگذرد که بد بدعتی گذاشت ،که هنوز هم ادامه دارد،، ....

  • همشهری

    عالی بود افسوس خیلیها درک نکردندچی گفتی ممنون ابرا

  • عباس

    بخدا قسم تک تکش ظلم راپس میدن
    ما ستم کشیدیم از دستشون هیچ جای عدالت خواهی هم نبود نیست
    متم واقعا دلم خنک شد شاید اعدامش میکردن هم دلم خنک میشد

  • ناشناس

    انشالله روزی برسه ظالمین و دیکتاتورها باخفت حساب پس بدن.

  • شاعر

    متن عااااالی ولییی هرکه بد کرد توآن بد نکنش خواه انسان شوی کن رحمش.

  • ناشناس

    والا هرچی گند و نکبت و فلاکت و بدبختی سر این ملت اومده آخرش ربط پیدا میکنه به مرحوم رفسنجانی خدا بیامرز مثل روم بود که همه راه‌ها بهش ختم میشد و هنوزم به نوعی میشه از باب کنایه نگفتم عین حقیقته

  • بیات

    تو اصلا میدونی حق چی هست .که اینچوری حکم میدی .همین خشک مقدس بازی ها پدر این مملکت در اورد .

  • یوسف

    مردک چرا دروغ می گویی، اداره منکرات آن زمان میدان مصدق بود نه جلو خان.. شلاق هم زیر زمین پلیس قضایی می زدند، نه در زیرزمین دادگستری. خجالت بکش گمال.

  • ناشناس شناس

    سلام : من طرفدار جمهوری اسلامی هستم . الان ۶۶ سال سن دارم . پدرم مرحوم شده . هیچکاه به من چک نزد . سال ۵۸ در بگو مگو های اطراف دانشکاه تهران از خانمی ظاهرا از طرفداران فدائیان در مقایسه با توده ایها حمایت لفظی کردم . همان موقع هم طرفدار امام بودم و دوستدار اسلام و جمهوری اسلامی . فردی که نفهمیدم از چه دار و دسته است به من چند چک زد . افرادی که آنجا بودند مرا سرزنش کردند ، که اینم نتیجه انقلاب . خدا را شاکر هستم که آن برخورد نابجا مرا گمراه نکرد . از خدا بخواهیم گمراه نشویم . اگر بشویم ، ابو لهب میشویم . به سوره لهب مراجعه کنید .

  • ناشناس

    این که خوبه
    منو بخاطر پوشیدن تیشرت آستین کوتاه کمیته گرفته بود دقیقا همین داستانها ادامش بود
    دقیقا سال ۶۹

  • ناشناس

    گفتم حالا چی میخواد بگه
    ما هم مال همون سال ها بودیم و. از این برنامه ها نداشتیم
    متن پیدا نکردی زدی تو خاطرات

  • ناشناس

    حالا چند گرفتی این مطالب رانوشتی دختر باز بودی حقت بوده حضرت نوح هم پسرش کافربودهاشمی مرد بزرگی بود


  • سحر

    از شلاق خوردن کسی خوشحالی که هیچ چیز بهش ربط نداشت اگر مسیول روزنامه کیهان شلاق خورد یا ... یا خیلی از .... اون وقت خوشحال باش خاندان هاشمی رفسنجانی هر چقدر بد بودن به همان اندازه هم خوب بودن که اگر الان هاشمی بزرگ در قید حیات بود الان خیلی بهتر داشتیم زندگی میکردیم

  • مهندس امیر حسین..... چابهار ی

    کسی نباید با خوردن شلاق یکی دیگز خوشحال شود. نکته دوم وقتی نام آقای یا فامیل رفسنجانی رو می آورند دوستان بنده خیلی به یاد وخاطرات ایشون میفتم آقای محروم اکبر هاشمی رفسنجانی خیلی خوش اخلاق بودند روحش شاد ویادش گرامی

  • حقگو

    باور نکن که شلاقی خورده باشد که زندان هم خودی و غیرخودی دارد. و اما تحقیر کردن یک رویه از ابتدای کار بوده است.تحقیر یا به یک ذهنیت انتقام جویی ختم می شود و یا به یک خودتحقیری ماندگار و این آفت بزرگ در جامعه است.آنچه که خلفای راشدین و سپس خلافت بنی امیه و بنی عباس کردند و سالها ایرانیان در اثر همان تحقیر حتی جرئت هیچ کاری برای بیرون کردن دشمن خونخوار نداشتند.

  • گمنام

    من از همه بیزارم؛ولی از وقتی رفسنجانی مرد؟؟؟مملکت هرج و مرج شده، نه کارگاهی و نه کارخانه و پروژه‌ای در کار نیست!!!!

  • عباسی

    سلام مازیار.
    میدونی بعضی از آدمها از وقتی به دنیا میان فقط به فکر زن گرفتن یا شوهر کردنن هیچ وقت معنی آسمان رو نمی فهمن معنی دوست داشتن رو نمی فهمن شما با دوستت دوست داشتین با اون دخترا حرف بزنید که اینقدر شما رو ناراحت کردن .

  • محمد

    این آدم عقده‌ای دلش خنک شده که مهدی هاشمی شلاق خورده،یا اینکه میخواد ما رو سرکار بزاره،یا اینکه خیلی ساده تشریف دارند ،اینا گفتند شلاق زدیم ما باور کردیم،خیلی سر کاریم،خیلیییییییی.

  • ریحانه

    برای بوسیدن
    برای دوست داشتن
    برای خوشحال بودن
    برای محبت کردن
    برای خوب بودن
    همیشه ...

  • mb

    عالی بود..

  • ناشناس

    دوست عزیزی که میگی حتما یه کاری کرده بودن وگرنه شلاق نمیخوردن، کاری به این قصه بی ربط و مزخرف ندارم ، ولی منم یه دهه شصتی هستم، یادمه بخاطر اینکه توی ساعت تعطیلی مدرسه دخترانه توی خیابون ایستاده بودیم ما رو گرفتن ، گفتم مگه این ساعت حکومت نظامی شده ما خبر نداریم یه سیلی بخاطرش خوردم ، البته اونی که سیلی رو زد خبرشو دارم که آواره شد ، دنیا برای همه دار مکافاته ، خوبی کنی عاقبت بخیر میشی بدی هم کنی نیست و نابود میشی ، قانون طبیعت اينه. . .

  • ناشناس

    شلاق خوردن ایناروباورنکنید.

  • علی

    بعد سالها مرگ مرحوم هاشمی بس کنید تورو خدا پشت سر مرده خوب نیست غیبت وتهمت آخه اون خدا بیامرز که دستش از دنیا کوتا است حی و حاضر نیست که ازخودش دفاع کنه از خدا بترسید

  • نان

    همه این داستان را سرهم کردی تا عقده خودت را توجیح کنی،متاسفم

  • ناشناس

    ساده لوحانه است که فکر کنیم واقعا این حکم اجاره شده....

  • ناشناس

    داستان خوبی بوداونایی ک متولد دهه ۴۰یا۵۰هستن درک میکنن متاسفم برات داداش

  • محمد

    حالا فرشاد را پیدا کن یه بار دیگه بروید متلک پرانی ،اینبار ساندیس تون میدن،خخخخخ

  • تنها

    برادر من ما دهه شصتی ها نسل سوخته شدیم دیگه

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج