بنز آقای تاجر، آدمربایان را به دام انداخت
چند روز قبل مرد جوانی از یک باشگاه ورزشی در خیابان ولیعصر تهران بیرون آمد و سوار بر خودروی بنز خود شد. اما به محض سوار شدن ناگهان صدایی از صندلی عقب شنید و قبل از آنکه بتواند واکنشی نشان دهد، مرد نقابداری که همزمان با او سوار خودرو شده بود، دستش را دور گردن او انداخت.
ایران نوشت: چند روز قبل مرد جوانی از یک باشگاه ورزشی در خیابان ولیعصر تهران بیرون آمد و سوار بر خودروی بنز خود شد. اما به محض سوار شدن ناگهان صدایی از صندلی عقب شنید و قبل از آنکه بتواند واکنشی نشان دهد، مرد نقابداری که همزمان با او سوار خودرو شده بود، دستش را دور گردن او انداخت.
در همان لحظه مرد نقابدار دیگری نیز سوار شد و اسلحهای را به سمتش گرفت و از او خواست تسلیم شود. مرد جوان وقتی اسلحه را روی سرش احساس کرد به ناچار طبق خواسته آنها روی صندلی عقب نشست. بلافاصله مرد مسلح پشت فرمان بنز نشست تا حرکت کند اما چون بلد نبود خودرو را روشن کند همین مسأله باعث شد که دچار سردرگمی و ترس شود.
پلاک سرقتی
لحظاتی بعد مرد بنز سوار در تماس با پلیس از ماجرای مردان مسلح و نقشه ناموفقی که در سر داشتند خبر داد. بهدنبال این گزارش، کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شده و تحقیقات برای دستگیری پرشیاسواران ادامه یافت.
در بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت، شماره پلاک خودروی پرشیا به دست آمد و مأموران در ادامه بررسیها شماره پلاک خودروی پرشیا را استعلام کردند. شماره پلاک خودرو در سیستم پلیس به عنوان سرقتی ثبت شده بود. طبق اطلاعات موجود در سیستم پلیس، پلاک متعلق به خودروی تیبایی بوده که از خودروی پارک شده در منطقه عباسآباد یک روز قبل از این حادثه سرقت و روی خودروی پرشیا نصب شده بود.
در حالی که این شاخه از تحقیقات به بنبست رسیده بود، مأموران بلافاصله راهی محل سرقت پلاک خودروی تیبا شده و اینبار دوربینهای اطراف محل سرقت را مورد بازبینی قرار دادند. در بازبینی دوربینها تصاویر سه مرد جوان که سارقان پلاک خودرو بودند بهدست آمد.
با بهدست آمدن تصاویر متهمان، کارآگاهان به سراغ سیستم پلیس رفته و در ادامه تحقیقات موفق شدند هویت سه متهم جوان را بهدست بیاورند. با شناسایی هویت متهمان، مخفیگاه آنان شناسایی شد و مأموران در عملیاتی ضربتی موفق شدند دو نفر از آنها را در ویلایی در اطراف تهران دستگیر کنند.
در تحقیقات یکی از متهمان گفت: سردسته ما مردی است که در ترکیه زندگی می کند.او دستور این کار را داد، قصد ما آدمربایی یا سرقت خودرو نبود، فقط به ما پول داد تا از مرد بنزسوار زهرچشم بگیریم.
به همین دلیل یکی از ما روی صندلی عقب نشست و از پشت سر او را تهدید کرد و یکی هم با اسلحه او را وادار به سکوت کرد اما نقشهمان درست از آب درنیامد.
ارسال نظر