هیچ بردی در پرونده «آزاده» برای فرهادی نیست
یکی از کسانی که در مقاله مفصل نیویورکر درباره با او صحبت شده مانی حقیقی است. حقیقی اولین بار با دیدن فیلم «شهر زیبا» جذب سینمای فرهادی شد این دو بعدها در دیدارهایی با هم به فیلمنامه «چهارشنبه سوری» رسیدند و بعد از آن روی ایدهای جدید درباره گم شدن یک زن در سفر شمال کار کردند، فیلمی که قرار بودن باهم بنویسند و در نهایت حقیقی بسازد.
سینمادیلی: یکی از کسانی که در مقاله مفصل نیویورکر درباره با او صحبت شده مانی حقیقی است. حقیقی اولین بار با دیدن فیلم «شهر زیبا» جذب سینمای فرهادی شد این دو بعدها در دیدارهایی با هم به فیلمنامه «چهارشنبه سوری» رسیدند و بعد از آن روی ایدهای جدید درباره گم شدن یک زن در سفر شمال کار کردند، فیلمی که قرار بودن باهم بنویسند و در نهایت حقیقی بسازد.
اما در نهایت به گفته حقیقی: «فکر کنم اصغر فهمید که این فیلم بسیار بزرگی خواهد شد و به طریقی آن را پس گرفت که من هیچ مشکلی با آن ندارم.»
حقیقی در جای دیگر ماجرای فیلم «گذشته» را مطرح میکند که وقتی او به انتاریو رفته تا زنی که در دوران تحصیل با او ازدواج کرده را طلاق دهد و با وضعیت پرتنشی روبرو میشود:«من این قصه را با جزئیات برای فرهادی گفتم نه به عنوان یک روایت بلکه به این عنوان که باورم نمیشود چه اتفاقاتی سرم آمد!» فرهادی وقتی به حقیقی میگوید «گذشته» را نوشته، حقیقی در ابتدا جا میخورد. اما فرهادی میگوید که او را به عنوان بازیگر در نظر دارد. حقیقی در این باره می گوید:«عجیب است که کسی به داستان زندگی شما گوش دهد و بعد فیلمنامهای دربارهاش بنویسد و سپس به شما بگوید دوست داری در آن بازی کنی؟!
البته هیچ چیز توهین آمیزی در این ماجرا برای من نیست. اصغر فرهادی آدم بسیار عجیب و تدافعی است که از سبک خودش مراقبت فراوانی می کند.» در نهایت با اینکه حقیقی شش ماهی کلاس فرانسه میبیند علی مصفا برای این نقش توسط فرهادی انتخاب میشود. و در صحبتهای اکران هم فرهادی میگوید این داستان را از یکی از دوستان الهام گرفته و نامی از حقیقی نمیبرد:«در آن موقع بود که گفتم: ولش کن! این دیگر خیلی عجیب است. چون من او را نمیفهمم. فرهادی من را سردرگم میکند و در مورد موارد زیادی باعث معذب شدن من میشود.»
راه فرهادی و حقیقی از هم جدا میشود تا زمان «همه میدانند» که فرهادی از حقیقی کمک میخواهد:«من به فرهادی گفتم من نمیدانم چطور با تو همکاری کنم. چون همیشه بعد از همکاری احساس بدی دارم با اینکه چیزی نمیخواهم جز اینکه تو پیش من بیایی و بگویی: این کار تو خیلی به من کمک کرد. ممنونم. من قرارداد نمیخواهم. فقط میخواهم بگویی که این روز اتفاق افتاده ما عکسی جلوی تخته وایتبورد میگیریم که ما نوشتن فیلمنامه را شروع کردیم.
و اگر فیلم بیرون آمد و تو نامی از من نبردی و یادت رفت، این عکس را نشانت میدهم» این عکس گرفته میشود و برای چهارماه این دو نفر با هم یک خلاصه 42 صفحهای از فیلم را مینویسنده که نتهایش هنوز در خانه حقیقی است. اما در حالی که قرار بوده فرهادی نسخهای از فیلمنامه اولیه برای حقیقی بفرستد دیگر خبری از او نمیشود. فرهادی به نویسنده این گزارش گفته فیلم بر اساس نسخه اولیه دیگری بوده
حقیقی میگوید شاید دچار نوعی سندرم استکهلم (که گروگان شیفته گروناگیرش می شود) شده و برایش اهمیتی ندارد که فرهادی حتما از او نام ببرد. «ما خلاصه را با هم نوشتیم و من مدارکش را در خانه دارم. اما مسئله این است: هیچ راهی نیست که من تا این حد از خلق هنر لذت ببرم. برای من هرگز قضیه معامله نبوده. قضیه این بوده: این آدم بسیار عالی که نابغه است و بسیار حرف زدن با او لذت بخش است.» حقیقی این تجربه را شبیه « آگاپه» می نامد اصطلاحی که در آن عشق بدون انتظار پاسخ ابراز میشود:«من میدانم که این چقدر برای او سخت است که حضور من را به رسمیت بشناسند. پس من هم از او این را نمیخواهم! ولش کن!»
حقیقی میگوید که بعد از «گذشته» دیگر فیلمی از فرهادی را تماشا نکرده و نمیخواهد به صورت عمومی درباره آثار او صحبت کند اما گفته:«اگر از من بپرسید، به عنوان کسی که نه قهرمان و نه مستند مسیحزاده را دیدهام اما این فرد را به خوبی میشناسم. این دزدی ادبی نبوده. اصغر بسیار باهوشتر و جالبتر از این است که همچین کاری کند. این فقط شخصیت او بود که میخواسته کنترل کاملی روی مسئله مولف اثر داشته باشد. این یک ضعف شخصیتی در اوست.»
او گفت این را به فرهادی گفته که:«تو یک مرد موفق، قدرتمند و ثروتمند هستی و روبرویت یک زن از شیراز است که هیچکدام از اینها را ندارد. اینجا هیچ بردی برای تو نیست. این یک باخت است و خجالت آور است. مسئله بردن پرونده قضایی نیست. چیزی که تو برایش باید بخواهی این است که او حس دیده شدن و نام برده شدن را تجربه کند، نه اینکه هرکاری که در قدرتت هست انجام دهی که این یک کار را نکنی!»
ارسال نظر