سواستفاده دختر فراری از جوان ۲۲ ساله
بهروز، جوان ۲۲ ساله اي که به اتهام مخفي کردن يک دختر جوان دستگير شده است در حالي که تلاش مي کرد به افسر پرونده اثبات کند هيچ رابطه نامشروعي با مهتاب نداشته است، گفت: سال گذشته هنوز چند ماهي از پايان دوران سربازي ام نگذشته بود که پدرم به خاطر سکته قلبي فوت کرد و من براي تامين مخارج مادر و خواهرم در يک مانتوفروشي مشغول به کار شدم.
روزنامه خراسان: بهروز، جوان ۲۲ ساله اي که به اتهام مخفي کردن يک دختر جوان دستگير شده است در حالي که تلاش مي کرد به افسر پرونده اثبات کند هيچ رابطه نامشروعي با مهتاب نداشته است، گفت: سال گذشته هنوز چند ماهي از پايان دوران سربازي ام نگذشته بود که پدرم به خاطر سکته قلبي فوت کرد و من براي تامين مخارج مادر و خواهرم در يک مانتوفروشي مشغول به کار شدم.
يک روز که با ديگر همکاران هم سن و سال خودم صحبت مي کرديم يکي از آن ها گفت: دختراني که آرايش غليظ مي کنند و به دنبال مانتوهاي کوتاه و چسبان هستند خيلي زود فريب مي خورند چون آن ها کمبودهاي خود را با اين اعمال بروز مي دهند. او گفت: فقط کافي است از ريخت و قيافه اين گونه دختران تعريف کني! و آن ها با همين تملق بلافاصله باب دوستي را باز مي کنند!
بهروز در ادامه ماجرا افزود: روز بعد از اين ماجرا هنگامي که در فروشگاه تنها بودم «مهتاب» به همراه دختر ديگري وارد مغازه شد بوي زننده ادکلن او که فضاي فروشگاه را پر کرده بود آزارم مي داد او در حالي که حجاب نامناسبي هم داشت به سمت مانتوهاي «آستين کوتاه» رفت در اين لحظه به ياد حرف هاي همکارم افتادم و خطاب به او گفتم: اين مانتوي قرمز خيلي مناسب آرايش هاي زيباي شماست! او با شنيدن اين جمله لبخندي زد و گفت: چشم هاي شما قشنگ مي بيند، اما وقتي از بوي ادکلنش تعريف کردم او شيشه بزرگ ادکلني را از کيفش بيرون آورد و گفت: اين هم نوع مردانه اش است مال شما.
بدين ترتيب من و مهتاب با يکديگر آشنا شديم تا اين که چند روز بعد او با من تماس گرفت و گفت خانواده اش در تهران ساکن هستند و مي خواهد فردا به تهران باز گردد پس از من خواست تا اجازه دهم شب را کنار خواهرم باشد. من که به خاطر يک کنجکاوي ساده، درگير اين ماجرا شده بودم نتوانستم به او «نه» بگويم.
آن روز بعدازظهر او را به خانه بردم و طوري که مادرم متوجه نشود به اتاق خواهرم رفت. به خواهرم گفته بودم «مهتاب» نامزد همکارم است و مي خواهد با او آشنا شود! و
لي هنوز يک ساعت از حضور مهتاب نگذشته بود که کارآگاهان آگاهي او را در خانه ما دستگير کردند . مادرم وقتي او را ديد و متوجه ماجرا شد رنگ از رخسارش پريد و نقش بر زمين شد ...من قصد ازدواج با او را نداشتم و نمي دانستم او يک دختر فراري است من فقط مي خواستم از سر کنجکاوي حرف هاي همکارم را تجربه کنم...
يک روز که با ديگر همکاران هم سن و سال خودم صحبت مي کرديم يکي از آن ها گفت: دختراني که آرايش غليظ مي کنند و به دنبال مانتوهاي کوتاه و چسبان هستند خيلي زود فريب مي خورند چون آن ها کمبودهاي خود را با اين اعمال بروز مي دهند. او گفت: فقط کافي است از ريخت و قيافه اين گونه دختران تعريف کني! و آن ها با همين تملق بلافاصله باب دوستي را باز مي کنند!
بهروز در ادامه ماجرا افزود: روز بعد از اين ماجرا هنگامي که در فروشگاه تنها بودم «مهتاب» به همراه دختر ديگري وارد مغازه شد بوي زننده ادکلن او که فضاي فروشگاه را پر کرده بود آزارم مي داد او در حالي که حجاب نامناسبي هم داشت به سمت مانتوهاي «آستين کوتاه» رفت در اين لحظه به ياد حرف هاي همکارم افتادم و خطاب به او گفتم: اين مانتوي قرمز خيلي مناسب آرايش هاي زيباي شماست! او با شنيدن اين جمله لبخندي زد و گفت: چشم هاي شما قشنگ مي بيند، اما وقتي از بوي ادکلنش تعريف کردم او شيشه بزرگ ادکلني را از کيفش بيرون آورد و گفت: اين هم نوع مردانه اش است مال شما.
بدين ترتيب من و مهتاب با يکديگر آشنا شديم تا اين که چند روز بعد او با من تماس گرفت و گفت خانواده اش در تهران ساکن هستند و مي خواهد فردا به تهران باز گردد پس از من خواست تا اجازه دهم شب را کنار خواهرم باشد. من که به خاطر يک کنجکاوي ساده، درگير اين ماجرا شده بودم نتوانستم به او «نه» بگويم.
آن روز بعدازظهر او را به خانه بردم و طوري که مادرم متوجه نشود به اتاق خواهرم رفت. به خواهرم گفته بودم «مهتاب» نامزد همکارم است و مي خواهد با او آشنا شود! و
لي هنوز يک ساعت از حضور مهتاب نگذشته بود که کارآگاهان آگاهي او را در خانه ما دستگير کردند . مادرم وقتي او را ديد و متوجه ماجرا شد رنگ از رخسارش پريد و نقش بر زمين شد ...من قصد ازدواج با او را نداشتم و نمي دانستم او يک دختر فراري است من فقط مي خواستم از سر کنجکاوي حرف هاي همکارم را تجربه کنم...
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
نظر کاربران
بهروزخان خودتی.......... یعنی چی!!! کی ندونه تو الان اغفال شدی؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
خطاب به بهروز و رفقای ...
من هم حجاب ام در حد مورد قبول خودمه به کسی هم ربط نداره هم آرایش میکنم معمولا مانتو ها هم جذب هست بیشتر جلو زیپ دار
تا مغازه دار میاد از هیکل و قد و قواره ام تعریف کنه و کالاش رو بندازه چه فروشنده مرد چه زن بهش میگم نظر شما روی خرید من تاثیری نداره انرژی مصرف نکنین چون مدل ماشین هم بالا و خارجیه دورتر پارک میکنم تا دولا پهنا بهم بندازن
در ضمن یه فروشنده مفلوک ماهی 500 هزار تومن دیگه چیه ؟؟؟ سر آخر دختر فراری هم زیادشه چه برسه به امثال من نزدیک شه
سارینا با کی کار داره کمکش کنید! گناه داره
ایول یاسر خخخخخخخخخخخخخخخخخ
عجب آدمیه چه اعتراف مسخره ای مگه مردم و قاضی رو چی فرض کردی که همچی حرفی زدی یره
پاسخ ها
عزیزم گوسفند فرض کرده خودش رو هم بره بی گناه
حالا از سر کنجکاوی یه مدت هم برو زندان
پاسخ ها
عالی بود خخخخ
ایول لایک خخخخخخخخخخخخ
عجب زمونه اي شده ، دختره راحت ميره خونه پسره ، آخه اين پسر عقل و شعور داره ؟
پاسخ ها
عقل و شعور حریف اتش جوانی نمی شود!
یعنی می خوای بگی هویچ بودی؟
پاسخ ها
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خو شاید راس میگههه :/
چکار کنیم باورمون نمیشه . چه مسخره .
کسی ک خررررررررررربزه میخوره!!!
پای لرزشم میشینه!!!!
تو که راست میگی ....
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
فقط ی سوال از خود شما دارم ...............اگ شمابه جای بهروز بودین چیکار میکردین؟؟؟؟اگه یدختر میخواس باشما دوست باشه قبول نمیکردین؟؟؟اگ ی دختر بهتون زنگ بزنه ذوق زده نمیشی؟؟؟؟اما من دیدگاهم نسبت ب این بحث متفاوته ...ن اینکه بگم کار درستی کرده ن...اما انسان جایزالخطاست و شاید الانم از کرده ی خود پشیمون باشه....انشالاه خدا ببخششه
پاسخ ها
مطمئن باش کسی که ناموسش براش مهم باشه نمیره یه دختر غریبه رو جلوی مادر و خواهرش ببره خونشون...
عزیزم جائز الخطا اشتباهه..این یعنی هروقت دلش خواست میتونه اشتباه کنه...بگو ممکن الخطاست
بعضي اوقات انسانها تابع احساسات عمل ميكنند وانسان بايد هميشه بايد به صورت عقلاني عملكرد ها را بسنجه . كلمه (نه) را گفتن ، جربزه و عرضه ميخواهد .بهروزخان مي بايست خلاصه و مختصر كه منزل ما جاي امني نيست را به دختره مي فهماند و ........
پاسخ ها
اوه اجازه آقا معلم بیایم تو
جالب بود وناباورو..................................
توام که راست میگی ...
ازقدیم گفتند تعارف یکیش خیره یکیش شره آزمایش هر کاری هزینه بره نتیجه استفاده نکردن از تجربه دیگران همینه خدایا مارا عبرت دیگران قرار نده.
سارینا خانمی تو چته؟ کی با تو بود؟کسی بات حرف زده که برا ما پز ماشین خارجی مدل بالا و کلاستو میدی؟خیلی هم بی ادبانه فکر میکنی و حرف میزنی. همه که قصد ندارن بهت بندازن. بعد یه خورده کمتر به خودت برس و برو فارسیتو قویتر کن. اصلا جمله هات معنی دارن؟500 هزارو از کجا آوردی؟
پاسخ ها
ایولاااااااااااااااااااااااا
چه خوبه آدم قبل از صحبت کردن یا انجام دادن هر فعلی قبلش کمی فکر کنه.مخصوصا به عاقبت کار.
سارینا شما بسیار دختر بی ادب و تازه به دوران رسیده ای هستی......هر ادمی واسه خودش شخصیت داره حالا چه حقوق 50 هزار تومان چه 500 هزار تومان... خوبه پای امسال شما رسید تهران که یه ماشی مدل بالا بندازن زیر پاشونو 4 تا عمل زیبایی کنن واسه جلب توجه.......... مگرنه ادم اصیل هیچ وقت ادمای دیگرو له نمیکنه و تو کلامش تحقیر نیست ...خدا پدر باباهای شمارو هم بیامزره که 4 قرون پول میدن تا عقدهای درو ونیتون با کوچک کردن مردم حل شه.........ببخشید دوستان به خاطر لحن تندم ..اما باید با امسال ا ین ادما تند برخورد شه چون هیچ ادمی برتر از ادم دیگه نیست.انشاله خدا پول میده فرهنگشم بده مگرنه نتیجش میشه امسال این خانم ها که ادمارو با پولو موقعیت اجتماعیشون محک میزنن..............
فائقه جون باهات موافقم خیلی قشنگ حرف زدی.......
سارينا خانم مث اينكه بد توهم زدي هابستگي داره با مشينه خارجيت از كجا خريد كني كه مجبور نشي دور تر پارك كني