چرا مردم نسبت به انتخابات ایران بیتفاوت شدند؟
اکنون این پرسش مطرح است که آیا انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ که در مقیاس کوچکتری در انتخابات مجلس یازدهم هم در سال ۱۳۹۸ تجربه شده بود، یک انتخاب راهبردی، درازمدت و پایدار از سوی نظام است یا آنکه موضوعی تاکتیکی و اتفاقی بود که کاملا احزاب سیاسی دور خورده و نتوانسته نقش خود را ایفا کنند.
اعتماد: محسن هاشمی، فعال سیاسی اصلاح طلب طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: یکی از مسائلی که تقریبا طی سه دهه گذشته همواره در انتخابات مختلف مطرح بوده، دوراهی میان برگزاری یک انتخابات پرشور و رقابتی با حضور احزاب و با نتیجه نامعلوم یا برگزاری یک انتخابات قابل پیشبینی و ملایم با منتخبی مطلوب بوده است. در دهه شصت، بهدلیل اینکه حضور مردم در انتخابات، کارکردی فراتر از انتخاب داشت و در جهت تثبیت نظام و حمایت از انقلاب در برابر تهدیدها، ترورها و جنگ تحمیلی، پشتوانهای مهم و موثر به حساب میآمد، این مساله کمتر مطرح بود به نحوی که در سه انتخابات ریاستجمهوری برگزار شده در دهه شصت، آیتالله خامنهای در دو دوره و آیتالله هاشمیرفسنجانی نیز در دولت اول سازندگی، در انتخاباتی قابل پیشبینی اما با رای بالا انتخاب شدند و در دولت دوم سازندگی با وجود رقابت ایجاد شده از سوی نظام، بازهم این چالش به وجود نیامد.
اما در انتخابات مجلس شورای اسلامی، از انتخابات مجلس پنجم این مساله نمود بارزتری پیدا کرد و در انتخابات ریاستجمهوری در دوم خرداد سال ۱۳۷۶ با انتخاب حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی، چالش انتخابات پرشور به اوج رسید و به تعبیر رهبرانقلاب حماسه دوم خرداد خلق شد. البته پرشور بودن انتخاب به این نتیجه منجر شد که کاندیدای مطلوب حاکمیت با ناکامی مواجه شود و این نتیجهای بود که هرچند برای جناح راست و برخی نهادهای حساس نظام قابل پیشبینی نبود اما آیتالله هاشمیرفسنجانی، با آیندهنگری و دوراندیشی خود، میدانست که نتیجه رقابت و دوقطبیسازی، آنهم با حضور نماینده مستظهر به حمایت از سوی قدرت، موجب ایجاد چالش در جامعه و شکلگیری موج آرا به نفع رقیب خواهد شد و اگر حاکمیت انتخاباتی پرشور را میخواهد باید به نتیجه طبیعی آن، یعنی احتمال انتخاب نشدن کاندیدای مطلوب خود نیز تن بدهد.
از این رو از پیش از انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۶، این مساله را در سطوح بالای نظام مطرح کرد که باید بین انتخابات پرشور و منتخب مطلوب یکی را انتخاب کرد، هرچند که تا چند روز قبل از انتخابات حاکمیت این احتمال را جدی نگرفته و به نوعی بخش بزرگی از قدرت در دوم خرداد ۱۳۷۶ غافلگیر شدند. اگرچه نظام برای هماهنگی و کارآمدی بیشتر، به منتخبانی همراه چشم دارد، اما نباید زمانی که با منتخب غیرمطلوب خود در صندوقهای رای مواجه شد، حمایت لازم از او توسط دستگاهها و قوای مختلف به عمل نیاید به نحوی که به تعبیر اخیر رهبرانقلاب، چند دولت گذشته، همواره از کمبود اختیار و کارشکنی سایر قوا و نهادها در امور خود نالیدهاند.
انتخابات پرشور سال ۱۳۸۸، یکی دیگر از مصادیق چالش بین منتخب مطلوب و انتخابات پرشور بود که به حوادث دامنه داری منجر شد که هنوز هم زخم و درد آن التیام نیافته است. به همین علت شاید در سال ۱۳۹۲، با ردصلاحیت آیتالله هاشمیرفسنجانی تلاش شد که از این چالش جلوگیری به عمل آید اما با تدبیر ایشان و استفاده از شوک وارد شده به جامعه با ردصلاحیت شناسنامه انقلاب، بازهم کاندیدای مطلوب ناکام ماند، اتفاقی که در سال ۱۳۹۶ با موج عاطفی رحلت آیتالله هاشمیرفسنجانی به نوعی تکرار شد. اما در سال ۱۴۰۰، به نوعی از این چالش عبور شد و در انتخاباتی کمتر رقابتی و با کمترین نصاب شور و شرکتکننده در تاریخ انقلاب، کاندیدای مطلوب بالاخره انتخاب شد، اتفاقی که منتظر است موجب یک جهش کارآمدی و حل مشکلات اقتصادی و مدیریتی کشور شود که البته تاکنون وعدهها تنها به گوشهای جامعه رسیده و چشمها همچنان در انتظار تحقق آن است.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ که در مقیاس کوچکتری در انتخابات مجلس یازدهم هم در سال ۱۳۹۸ تجربه شده بود، یک انتخاب راهبردی، درازمدت و پایدار از سوی نظام است یا آنکه موضوعی تاکتیکی و اتفاقی بود که کاملا احزاب سیاسی دور خورده و نتوانسته نقش خود را ایفا کنند و متاسفانه به توصیه رهبرمعظم انقلاب در مورد جبران جفای انجام شده در تایید صلاحیتها عمل نشد.
اگر این انتخاب، راهبردی و درازمدت باشد باید در انتخابات مجلس آینده ۱۴۰۲ و ریاستجمهوری ۱۴۰۴ نیز در انتظار پیروزی کاندیدای مطلوب در رقابتی آرام و درونجناحی با کاندیداهای مطلوب بود و البته عملا تکرار این موضوع، جامعه را نسبت به صندوق رای بیمیل و بیتفاوت میکند و تنها اقلیتی که از سرتکلیف و نه برای تعیین سرنوشت خود رای میدهند، در صندوقها حاضر شده و به کاندیدای اصلح توصیهشده رای خواهند داد.
اما اگر بنای نظام بر عمل به دیدگاه راهبردی رهبر انقلاب، مبنی بر مشارکت حداکثری و انتخابات پرشور و مردمسالاری دینی باشد، طبیعتا نباید انتخابات قابل پیشبینی باشد و باید تنوع واقعی رایها را در انتخابات مشاهده کرد، در این صورت نقش احزاب و گروههای سیاسی در ایجاد رقابت واقعی تعیینکننده خواهد بود. حسن ختام این مقال را بخش کوتاهی از آخرین خطبه آیتالله هاشمیرفسنجانی، به عنوان رییسجمهور وقت، قبل از انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، قرار میدهم، سخنی که از سوی افکار عمومی به عنوان وعدهای صادق نه فریبی انتخاباتی پذیرفته شد و نتیجه آن مشارکت بیسابقه مردم و رقم خوردن حماسه دوم خرداد بود.
در این سخنان ایشان به خوبی در چالش میان انتخابات پرشور و کاندیدای مطلوب، اصالت انتخاب و رای مردم را تشریح کردند، هرچند که از سوی برخی نیروهای افراطی دوجناح دیدگاه ایشان تحریف و شخصیت مردمدار و مردمسالار ایشان تخریب شد. ایشان فرمودند: «همه مسوولان اجرایی و ناظر باید واقعا این کار را بکنند که همان رای مردم هست بیاید در صندوق و همان خوانده شود و همان اعلام شود.
ممکن است کسی فکر کند که حالا ما اگر تغییراتی بدهیم شخص مقبولی که خودمان به او ایمان داریم به سر کار میآید خب برای جامعه نفعی است ولی این کار ضرر بنیانی دارد، اعتماد مردم را ضعیف کردن بزرگترین جنایت است به ملت و نظامی که میخواهد به اتکای مردم این همه مشکلات را حل کند. شما که میدانید ما همیشه با اعتماد مردم کار کردهایم، با اعتماد مردم پیروز شدیم، با اعتماد مردم در جنگ فاتح شدیم، با اعتماد مردم کشور را ساختیم، خب این اعتماد اینقدر سرمایه عظیمی است، چه درآمدی از این باارزشتر است که ما به خاطر او در دل مردم شک بیندازیم که مردم شک بکنند که اینها راست میگویند یا نه، انتخابات آزاد است یا نه، آرای ما دزدی میشود یا نه، باید واقعا مسوولان اجرایی و ناظران به گونهای کار بکنند که خیال مردم راحت باشد، البته این را هم میدانم که عدهای هستند که ما هر کاری بکنیم آنها حرف منفی میزنند که درست نبود و تقلب شد.
اما اینکه ما خودمان کار بکنیم و سند بدهیم و واقعا این کار را بکنیم خب، این را پیش خداوند باید جواب بدهیم، حال هرکس که میخواهد باشد، هر مقامی از رییسجمهور، شورای نگهبان، وزارت کشور، ائمه جمعه، ناظران همه و همه، فرض براین است که ما طبق قانون اساسی و همچنین توصیههای رهبر معظم انقلاب میخواهیم مردم به پای صندوق بیایند و رایشان را بدهند، ما از مردممان که نمیترسیم، مردم ما که تا به حال هرجا انبوه مردم بودند ما سود کردهایم. بنابراین به نظر میرسد آنها من به خصوص مجریانی که مسوولیت من هم آنجا هست مخاطبم آنها هستند، واقعا این خیانت قابل بخشش نیست و امروز هیچ گناهی را بدتر از این نمیدانم که کسی به خودش حق بدهد که در آرای مردم دست ببرد یا جریان را منحرف کند.»
ارسال نظر