۲۱ دلیل که باعث پیچیدهشدن زندگی میشوند!
در دنیای امروز بسیاری از افراد زندگیهای سرشار از استرس و پیچیده دارند که همیشه در حال تلاش و رفتن و رفتن هستند گاهی به هیچ نتیجهای هم نمیرسند. بسیاری از افراد کارهای بسیار زیاد و زمان محدود دارند و اغلب سعی میکنند همه چیز را تحت کنترل داشته و همهی کارها را انجام دهند.
دیجی کالامگ: در دنیای امروز بسیاری از افراد زندگیهای سرشار از استرس و پیچیده دارند که همیشه در حال تلاش و رفتن و رفتن هستند گاهی به هیچ نتیجهای هم نمیرسند. بسیاری از افراد کارهای بسیار زیاد و زمان محدود دارند و اغلب سعی میکنند همه چیز را تحت کنترل داشته و همهی کارها را انجام دهند.
در صورتی که شما هم یکی از این افراد هستید یا حتی هراز چند گاهی اینگونه هستید باید بدانید که در حقیقت زندگی را برای خودتان سختتر میکنید. برعکس این موضوع هم درست است و از بین بردن استرس میتواند مسیر صحیح زندگی را هموار کند.
شاید چیزی که به آن نیاز دارید کار کردن زیاد و انجام دادن کارهای زیاد نیست بلکه تنها چیزی که باید انجام دهید این است که لیست کارهای احساسی و فیزیکی و ذهنیای که باید انجام دهید را پاکسازی کنید. در صورتی که در یک روز آنقدر کار انجام میدهید که نمیتوانید یکی از کارها را به یاد آورده و احساس رضایت و خوشحالی از انجام آن داشته باشید، پس زندگیتان خیلی شلوغ و پیچیده است.
دلایل پیچیده کردن زندگی
در ادامه ۲۱ علت اینکه چرا زندگی را پیچیده میکنیم و چگونگی متوقف کردن آنها را توضیح دادهایم.
۱. به تعویق انداختن کارها
پروژهها به صورت مداوم روی هم جمع میشوند، یک سری کارهای خاص همیشه در صدر لیست کارهایی که باید انجام دهیم هستند، ایمیلها و پیامهایی هستند که آنها را پاسخ ندادهایم و افرادی وجود دارند که باید به آنها توجه کنیم. هیچ چیزی نمیتواند بیشتر از کارهایی که انجام ندادهایم ذهنمان رابه هم بریزند.
هنگامی که کارها را سر زمانی که میدانیم باید انجام دهیم انجام نمیدهیم دچار سردرگمی میشویم. سردرگمی اجازه نمیدهد که هیچگاه پروژهها را تکمیل کنیم زیرا احساس میکنیم هیچ گاه به کارهایی که عقب افتاندهاند و باید آنها را انجام دهیم نمیرسیم. به تعویق انداختن کارها نوعی پیچیدگی است.
۲. اضطراب و نگرانی
نگرانی مادر زندگی پیچیده است. هر چقدر بیشتر نگران باشیم مشکلات و مسائل کمتری حل میشوند. بسیاری از اوقات ما با مشکلات واقعیای رو به رو نیستیم بلکه با مشکلاتی که در ذهنمان ساختهایم دست و پنجه نرم میکنیم. با این وجود همچنان نگران هستیم. نگرانی لذت و آرامش ما را گرفته و زندگیمان را خراب میکند.
هیچ مشکلی قویتر از قدرتی که برای حل کردن آن میگذارید نیست. انرژیای که برای مشکلات صرف میکنیم میتواند به خوبی برای پیدا کردن راه حل صرف شود.
۳. منتظر بودن
به نظر میرسد بهترین زمان هیچ وقت زمان حال نیست بنابراین همواره برای رسیدن به آن صبر میکنیم. به نظر میرسد اکنون نمیتوانیم به رویاهایمان برسیم بنابراین صبر میکنیم زمان بهتری برسد. به نظر میرسد انجام کار در زمان حال خیلی دشوار است بنابراین صبر میکنیم کمی سبکتر شود.
در نتیجه همیشه در حال منتظر بودن هستیم و در نهایت متوجه خواهیم شد که تمام زندگیمان را منتظر رسیدن به چیزهایی میمانیم که اکنون زمان، پول، استعداد و قدرت رسیدن به آنها را داریم. هنگامی که کنترل دست خودتان نیست، منتظر ماندن خوب است اما هنگامی که نیرو و توان ایجاد فرصت را دارید نباید برای فرصتها منتظر بمانید.
۴. کار کردن بیشتر از مقدار لازم
این مورد بدان معنا است که به درخواست هر چیز و هر کس بله میگوییم. متعهد بودن بیش از حد لبخند را روی لبان همهی افراد به غیر از خودتان مینشاند. پر کردن هر دقیقه از روز با ملاقات کردن با افراد دیگر، کار کردن روی پروژهها و رفتن به جاهای مختلف جذاب است؛ اما تاکنون از خودتان پرسیدهاید آیا همهی این کارها ضروری هستند؟ به خودتان تا حد امکان فضا بدهید. هنر نه گفتن را بیاموزید، فکر کنید، برنامهریزی کنید. هر کاری که واجب و ضروری است را انجام داده و بقیهی کارها را رها کنید.
۵. پذیرفتن وقفههای بسیار زیاد
هنگامی که همیشه سرمان شلوغ است زمان بسیار کمی برای توقف داریم. هنگامی که به صورت ناعادلانه متوقف میشویم پاسخ منفیای خواهیم داشت. وقفهها باید تا حد امکان کم باشند و در صورتی که واجب نیستند وقت خود را به آنها اختصاص ندهید. اگر به دیگران اجازه بدهید که به هدفهای بیمعنی و با پروژههایی که خودشان میتوانند انجام دهند هر ۱۰ دقیقه یکبار به اتاق شما بیایند همیشه سرتان شلوغ خواهد بود.
توجه خود را از درگیر شدن با وقفهها و حواسپرتی از چیزهایی که واقعا تمرکز و توجهتان را نیاز دارند بردارید.
۶. به دنبال تائید و تشویق دیگران بودن
این مورد اغلب به صورت ناخودآگاه اتفاق میافتد، اما در حقیقت بسیاری از افراد آن را انجام میدهند و دوست داریند دیگران دوستشان داشته باشند. هرچهقدر بیشتر دیگران ما را دوست نداشته باشند تلاش بیشتری برای اصلاح این مساله خواهیم داشت که استرس بسیار زیاید هم برایمان به همراه دارد. در واقع تلاش برای دوست داشته شدن منجر به احساس طرد شدن میشود.
یکی از سختترین کارها خوشحال کردن دیگران است. دلیل سختی این کار این است که هیچ وقت در آن موفق نخواهید شد. در واقع یک بازی پوچ و بیهوده است. هدف این است کاری که انجام میدهید را دوست داشته باشید و تائید کنید، به افکار خودتان دقت کنید، زندگی دلخواهتان را بسازید و به اینکه دیگران شما را تائید میکنند یا نه اهمیتی ندهید. از دوست داشتن مسیری که در آن گام بر میدارید و زندگیای که برای خود ساختهاید نترسید.
۷. نداشتن بهرهوری واقعی
شلوغ بودن و بهرهوری دو انتهای مخالف یک محور هستند. در صورتی که سرتان شلوغ باشد به احتمال زیاد بهرهوری زیادی نخواهید داشت. در صورتی که بهرهوری داشته باشید به احتمال زیاد آنتقدر سرتان شلوغ نیست که نتوانید چیز دیگری را ببنید. مشغله باعث خستگی بیش از حد شده و زندگی را پیچیده میکند.
به خودتان اجازه دهید که یک گام به عقب برگردید، کارهایی که انجام میدهید را تحلیل کرده و مهمترین مواردی که بیشترین نتایج را به همراه دارند را انتخاب کنید.
۸. تمایل به کنترل کردن همه چیز
اغلب سعی میکنیم بیش از چیزی که باید امور را کنترل کنیم و از سفر و مقصدی که داریم لذت نمیبریم. کنترل کردن هدف زندگی نیست. با خودتان و دیگران در ارتباط باشید. در صورتی که به دنبال کنترل کردن همه چیز در زندگی باشید به سرعت دچار خستگی و فرسودگی میشوید.
یاد بگیرید که اجازه دهید کارها پیش بروند. به ذهن و قلبتان از تصمیمگیری، درگیر همهی جزئیات شدن و تلاش برای کنترل همهی امور استراحت بدهید. برخی توقعهای سطح بالای خود را کنار بگذارید
۹. محدود کردن و بستن پر و بال رهایی خود
در صورتی که اشتیاقی برای رها کردن برخی چیزها و برخی افراد نداشته باشید نمیتوانید زندگیتان را از پیچیدگی در بیاورید. ممکن است چیزی که پنج سال قبل داشتید چیزی که اکنون نیاز دارید نباشد. افرادی که سال قبل در مسیر رسیدن به اهدافتان شما را همراهی میکردند ممکن است همان افرادی نباشند که اکنون به آنها نیاز دارید. با رها کردن و سخت نگرفتن زندگیتان را راحتتر کنید. تفاوتها را پذیرفته و تغییر را در آغوش بگیرید. به خودتان اجازه دهید که برخی چیزها را رها کنید در این صورت فضا برای دستیابی به فرصتهای بعدی در مسیر حرکتتان را خواهید داشت.
۱۰. درگیر غم و اندوه شدن
غم یکی از بسترهای زندگی پیچیده و ناخوشایند است. مشارکت در غم دیگران و رها کردن غم خود باعث میشود بیش از حد ممکن دچار استرس و افسردگی شوید. برخی افراد تا زمانی که غم دیگران را نبینند خوشحال نمیشوند و در واقع از غم تغذیه میکنند. قضاوت را رها کرده و دوست داشتن را آغاز کنید. سعی کنید انتخابتان این باشد که خوبی دیگران ببینید و به آنها کمک کنید که خوب باشند.
۱۱. یک گام به جلو و دو گام به عقب برداشتن
به عبارت دیگر مردد میشویم. در شروع کردن تردید داریم بنابراین متوقف میشویم. ما موقعیتهای ممکن را میبینیم، به جلو حرکت میکنیم، به مانع میرسیم و در نهایت از مسیر خارج میشویم. آیا ریسک کردن و بررسی اینکه آیا موفق میشویم یا نه بهتر از ریسک نکردن نیست؟ زندگی پر از فرصتها و موقعیتهایی است که به سادگی میتوانیم آنها را ببینیم و بپذیریم. پشتکار داشته باشید و باور کنید به هر چیزی که بخواهید میرسید. سرتان را بالا گرفته و به صدای شکست گوش ندهید.
۱۲. گله و شکایت کردن
وقتی چیزهایی برای غر زدن و شکایت کردن پیدا میکنیم، اما فکر میکنیم چیزی برای شکرگزاری وجود ندارد به خودمان استرس وارد میکنیم. گله و شکایت کردن تقریبا هیچ وقت چیزی را تغییر نمیدهد. هنگامی که روی چیز بعدی مانند افزایش حقوق بعدی، ترفیع شغلی بعدی، مدرک بعدی، خانهی بزرگتر و ماشین بهتر تمرکز میکنیمهمهی داشتههایمان و افرادی که اکنون در اطرافمان قرار دارند را فراموش میکنیم و نادیده میگیریم.
توقف گله و شکایت بخش دیگری از فرایند سادهسازی زندگی پیچیده است. در واقع باید برای خودمان و چیزهایی که دار حال حاضر داریم شکرگزار باشیم. فکر کردن به گذشته و آینده مانع از لذت بردن از زندگی در زمان حال میشود. انرژی ذهنی خود را صرف افکار ناخوشایند نکنید.
۱۳. تعیین نکردن مرز
همهی کارها اولویت بالایی ندارند. همهی افراد به توجه شما نیاز ندارند. اگر شما به مسافرت بروید، استراحت کنید و غروب آفتاب را تماشا کنید باز هم دنیا طبق روال همیشگی خود خواهد بود. مرزبندی روی هویت فرد، باورها و جایی که قرار دارید تاثیرگذار است. مرزهای خود را تعیین کرده، بپذیرید و به آنها احترام بگذارید. در صورتی که با تعیین کردن مرز نتوانید کاری را انجام دهید، به این معنا نیست که ضعیف شدهاید بلکه در واقع فرصتی برای نشان دادن نقاط قوتتان پیدا خواهید کرد.
هنگامی که مرز ایجاد میکنیم به سلامتی، زمان، انرژی و زندگیمان احترام میگذاریم. هنگامی که انتخاب میکنیم چه زمانی بله و چه زمانی نه بگوییم در واقع کنترل زندگیمان را در دست گرفتهایم. در صورتی که خودتان به مرزهایتان احترام بگذارید دیگران هم این احترام را قایل خواهند شد.
۱۴. مقایسه کردن خود با دیگران
ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید یا به عبارت دیگر فصل اول زندگی خود را با فصل بیستم زندگی دیگران مورد مقایسه قرار ندهید. باید زندگی خود را به همان صورتی که هست بپذیرید، تغییراتی که میدانید میتوانید اعمال کنید را انجام دهید و مسیر خود به سوی موفقیت را طی کنید. مقایسه کردن خود با دیگران شما را در معرض شکست قرار میدهد. دلیل شکست بسیاری از افراد این است که به شدت تلاش میکنند مانند فرد دیگری شده و مشابه فرد دیگری عمل کنند.
۱۵. صداقت نداشتن
صداقت نداشتن مسیری است که به سرعت به افسردگی و دلشکستگی منتهی میشود. باید در مواجهه با خودتان و دیگران صادق باشید. باید زندگی و اولویتهایتان را آزادانه و در عین صداقت ارزیابی کنید. انتخاب کنید که حقیقت را باور کرده و دروغ را رد کنید. دروغ باعث پیچیدهتر شدن زندگی میشود. در صورتی که واقعا خودمان را دوست داشته باشیم با خودمان روراست صحبت میکنیم و حقیقت را میگوییم. در صورتی که دیگران را دوست داشته باشیم به آنها هم حقیقت را میگوییم. نه تنها در کلام و گفتار بلکه در عمل و نگرش هم باید صداقت داشته باشیم.
۱۶. نبخشیدن
نگه داشتن احساسات آزاردهنده،تلخی، ناامیدی سرکوب شده و احساساتی مانند نفرت و خشم تنها باعث بدتر شدن شرایط میشوند. با این کار ذهنیت و حال روحیتان را تخریب میکنید. هنگامی که این احساسات را از زندگی خود خارج کرده و به صورت عمدی خودتان و افرادی که باعث ناراحتیتان شدهاند حتی اگر از شما عذرخواهی نکردند و شایستگی بخشیده شدن را ندارند را ببخشید بسیار آزاد و رها خواهید شد. به همان اندازه که به این احساسات اجازه بدهید در تمام زندگیتان نمود واقعی پیدا میکنند بنابراین به خاطر خودتان اجازه بدهید بروند.
۱۷. تمرکز کردن روی خود به جای دیگران
در دنیایی زندگی میکنیم که روی خودمحوری متمرکز است. بنابراین بسیازری از افراد اغلب فقط نگران خودشان، چیزهایی که میخواهند، چیزهایی که دوست دارند، چیزهایی که میتوانند بخرند، چگونگی پیشرفت کردن، میزان پولی که میتوانند به دست بیاورند، جایی که میتوانند بروند و چیزهایی که میتوانند بخورند هستند. اگرچه هنگامی که فقط به خودمان فکر میکنیم لذتها و نعمتهای بزرگتر را از دست میدهیم. در صورتی که همیشه فقط روی خودمان متمرکز باشیم زندگیمان پیچیده میشود. یاد بگیرید که به دیگران کمک کنید، ببخشید، خدمت کنید و دوست داشته باشید.
۱۸. تلاش نکردن برای بهبود روابط
فرقی نمیکند که درونگرا یا برونگرا باشید به هر حال به داشتن ارتباط با افراد دیگر نیاز دارید. انسان به صورت ذاتی به عنوان یک موجود اجتماعی آفریده شده است. شادترین افراد در دنیا روابط معنادار، صادقانه و عمیق با دیگران دارند. منظور این نیست که با هر فردی که میبینید دوستی صمیمانهای ایجاد کنید.
اگرچه افرادی در زندگیتان هستند که شما را میشناسند، شما آنها را میشناسید که با آنها احساس رابطهی عمیق و صمیمانهای دارید. باید برای اینگونه روابط زمان و عشق صرف کنید و آنها را پرورش دهید. هنگامی که ما در کنار افرادی باشیم که واقعا برایمان مهم هستند و ما برایشان مهم هستیم سطح بالایی از احساساتی مانند صداقت، اتکای متقابل، ایثارگری و تعهدی ایجاد میکند که بسیار قوی و پایدار است.
۱۹. زندگی کردن در گذشته
تنها فایدهی گذشته این است که از آن درس بگیرید. اغلب افراد کارهایی که نباید انجام دهند را داده و کارهایی که باید انجام دهند را انجام نمیدهند. همچنین کارهایی را انجام میدهند که آرزو میکنند کاش انجام نداده بودند. همهی اینها بخشی از فرایند رشد و بزرگ شدن است. باید این نکته را به خودمان یادآوری کنیم که گذشته گذشته است، از آن یاد بگیرید، آن را رها کرده و رو به جلو حرکت کنید.
گاهی آرزو میکنیم که میتوانستیم به عقب برگردیم، برخی چیزها مانند تصمیماتمان و نگرشمان در گذشته را تغییر دهیم، اما حقیقت این است که نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. در صورتی که میتوانستیم گذشته را تغییر دهیم فردی که امروز هستیم نبودیم. بنابراین اشتباهات و شکستهای خود را پذیرفته، از آنها درس بگیرید، به آنها بخندید و به جلو حرکت کنید.
۲۰. تلاش برای تقلب کردن
همیشه باید در تمام طول زندگی انجام کار درست را هدف اصلی خود قرار دهید. تقلب کردن به هیچکس کمک نکرده است. هنگامی که به دنبال انجام کار درست و گرفتن تصمیمات مناسبی که پشتوانهی علمی و عقلی داشته و بر اساس اطلاعات دقیق هستند باشیم، ممکن است اشتباه کنیم اما هیچگاه خود را به دلیل اینکه چرا یک کار را به روش خاصی انجام ندادیم سرزنش نمیکنیم. همیشه کار درست را انجام دهید و صداقت داشته باشید. در صورتی که کاری بد است بگویید اما در صورتی که کاری خوب است آن را انجام دهید. ممکن است هیچکس ارزش کار خوب شما را نداند اما خودتان از آن آگاه هستید.
۲۱. اجتناب از انجام کارهای سخت
بسیاری از افراد درگیری و چالش را دوست ندارند. هر زمانی که موقعیت ناخوشایندی اتفاق بیفتد آنها سریع خودشان را از ماجرا خارج میکنند، اما مشکلی که از آن اجتناب شود تا زمانی که با آن مواجه نشویم بزرگ و بزرگتر میشود. آیا تمایل به داشتن مکالمههای دشوار دارید؟ در صورتی که بخواهید کارهای دشوار را انجام دهید زندگی بهتری خواهید داشت. تعارض و چالشی که در زمان حال به آن رسیدگی نشود فقط منجر به مشکلات بزرگتر در آینده خواهد شد. توانایی فرد برای موفق شدن و مدیریت زندگی به تعداد چیزها و افرادی که مشتاق به مقابله با آنها هستند و میزان کارهای سختی که میخواهند انجام دهند بستگی دارد.
ارسال نظر