حمله هیولای گرانی به شکم نوزادان!
روزنامه «شرق» از کمبود شیر خشکهای ضدحساسیت نوزادان در دوران ارائه تسهیلات وام و مسکن و خودرو به فرزندان دوم و سوم گزارش داده است.
روزنامه «شرق» از کمبود شیر خشکهای ضدحساسیت نوزادان در دوران ارائه تسهیلات وام و مسکن و خودرو به فرزندان دوم و سوم گزارش داده است.
در این گزارش آمده است:
* فضای یک گروه واتساپی است. اعضای گروه را مادرانی تشکیل میدهند که اکثر آنها بهتازگی وضع حمل کردهاند. یکی تازه چند هفته از زایمانش گذشته و دیگری یکسالو اندی؛ اما درد همگی آنها مشترک است؛ آنها دنبال شیرخشک میگردند. از داروخانهها جوابی نگرفتهاند. برخی از آنها حتی به ناصرخسرو هم سر زدهاند؛ اما دلشان به خرید رضا نداده است. حالا اینجا دور یکدیگر جمع شدهاند، شاید مادر دیگری به دادشان برسد.
* مادر دیگری شبیه به خودشان که هر روز و هر شب، چشم در چشم نوزادی گرسنه است. شیرخشکهای موجود در بازار چاره گرسنگی این نوزادهای آلرژیک نیست و برای همین هم باید شیرخشکهای ضدحساسیت مصرف کنند. حالا اینجا از همدیگر میپرسند، شاید شیرخشکهای قدیمی نوزادی دیگر به درد فرزند تازه به دنیا آمده آنها بخورد. بیشترشان ساکن تهران هستند؛ اما اهالی شهرستان هم در بینشان دیده میشود. پای حرفهایشان که بنشینید، فقط گلایه روشنی دارند: ما که دوست داشتیم مادر شویم و بچه هم به دنیا آوردیم، چرا مدیران کشورمان به فکر معصومترین موجودات این کشور نیستند؟
* اینجا از آن خیابانهای دوستداشتنی است. حتی این روزها که قیمتها دیگر سر به فلک کشیده و خرید چند وجب پارچه برای نوزادها، جیب و کارت بانکی همه را خالی میکند؛ اما رنگ و روی ویترینها حسابی جذاب است و تصور کودکان معصومی که قرار است آن لباسها را به تن کنند، لبخند به لب هرکسی میآورد. اگر اهل تهران باشید، شاید حدس بزنید درباره کجا حرف میزنیم؛ خیابان بهار، راسته فروش سیسمونی نوزاد و لباس کودک. یکی از معروفترین مقاصد والدینی که یا بچهدار شدهاند یا قرار است بهزودی یک نفر به خانواده آنها اضافه شود. اما این گزارش کاری به کار پوشاک نوزاد و کودک ندارد که خودش داستان مفصلی است.
* هدف مراجعه به این خیابان به خاطر فروشگاههایی است که شیر خشک میآورند. شاید بپرسید چرا برای خرید شیر خشک باید به جای داروخانه راهی فروشگاه لباس و سیسمونی شد که آنهم پاسخ خودش را دارد، فقط برای فهمیدنش کمی صبوری لازم است. بخش شمالی خیابان بهار را انتخاب کرده و از تقاطع طالقانی تا بهارشیراز بهطور رندم با یک پرسش ثابت وارد فروشگاههای سیسمونی میشوم: «سلام آقا! شما شیر خشک ضدحساسیت دارید؟». پس از مراجعه به دو فروشگاه بالاخره یک نفر جواب مثبت میدهد: «بله، خانم. فقط دو مدل برامون مونده و قیمتش هم دو میلیون و پونصده».
* از فروشنده میخواهم که قوطی شیر خشک را نشان دهد. تاریخ انقضا را چک میکنم و برای اطمینان بیشتر میپرسم: «بابت سلامتش مطمئن باشم؟ آخه میگن بعضی از اینا فاسد شدن یا تو کشورهای دیگه تاریخ انقضاشون سر اومده. تو ایران دوباره روشون تاریخ میزنن». فروشنده با حالتی که بخواهد به من اطمینان بدهد، درحالیکه کانال تلویزیون را عوض میکند، میگوید: «خانم ما که برای چند میلیون تومن با آبرو و اعتبار خودمون و مغازهمون بازی نمیکنیم. خیالتون راحت. ما از جای مطمئن میخریم». سری تکان میدهم و با یک تشکر از مغازه خارج میشوم.
* چند فروشگاه دیگر را هم امتحان میکنم و آنهایی که شیر خشک موجود دارند، پاسخهایشان هم مشابه یکدیگر است. همانجا با بنفشه تماس میگیرم؛ یکی از مادرهای همان گروه واتساپی که دخترش به لبنیات گاوی حساسیت دارد. دختر بنفشه حالا 17ماهه شده و در یکسالو نیم اخیر، تأمین شیر خشک برای این بچه به مصیبتی بزرگ برای خانواده آنها بدل شده است. بنفشه و همسرش به مرور زمان متوجه شدهاند که نوزادشان آلرژی حاد دارد و تنها شیر خشکهای ضدحساسیتی را که از آمریکا وارد ایران میشود، میتواند مصرف کند.
* شیر خشکهایی که البته تأمین آنها هفتخانی برای خودش دارد: «حتی نمیتوانید فکرش را هم بکنید که برای خریدن این شیر خشکها چقدر باید سختی بکشید. نحوه دریافت اینطور بود که پزشک حتما باید به ما نامه میداد. در سایت مخصوص غذا و دارو ثبتنام میکردیم و با ارائه و مشخصات پدر و بچه درخواست ثبت میشد. وقتی پزشک مشخص میکرد نوزادی که مراجعه کرده، چند قوطی شیر در ماه نیاز دارد، به داروخانه 29 فروردین میرفتیم و در صفهای طولانی منتظر میماندیم که شیر خشکها را تهیه کنیم.
* با گذشت از این مرحله دشوار ما تازه به هشت قوطی شیر خشک میرسیدیم؛ اما من از همان لحظه اول استرس میگرفتم؛ چون بچه من در حالت عادی ماهانه 11 تا 12 قوطی شیر خشک مصرف داشت و میدانستم که این تعداد برایش کافی نخواهد بود. تمام مدتی که میخواستم این شیر را به بچه بدهم تن و بدنم میلرزید که تا پایان ماه چه خاکی باید به سرم بریزم و چگونه دخترم را سیر کنم».
* اما مشکلات خانواده بنفشه تمامی نداشت و دخترش به این شیر خشک هم حساسیت نشان داد: «از بدشانسی، دختر من به این شیر خشک هم حساسیت نشان داد. چشمش بهشدت ورم کرد و ما خیلی ترسیده بودیم. بالاخره پزشک معالج با توجه به این حساسیت و اینکه شیر اصلی هم به ایران دیگر وارد نمیشد، یک نمونه شیر جدید معرفی کرد. دخترم تا پنجماهگی شیر خشک جدید را هم مصرف کرد تا اینکه اطراف دهنش شروع کرد به قرمزشدن و دور چشمهایش هم ورم کرد.
* در این زمان نزدیک به ششماهگیاش بود و باید نوع شیر را از شماره یک به دو تغییر میدادیم. اینجا بود که اوضاع از همیشه بدتر شد و بدن دخترم بدترین واکنشها را نشان داد و مجبور شدیم به همان شیر خشک شماره یک برگردیم. چند ماه دیگر بچه من وارد 16ماهگی میشود و هنوز هم همان شیر خشک را مصرف میکند».
* کمبود شیر خشک در بازار و تعداد اندکی که پزشک برای دختر بنفشه نوشته بود، باعث شده تا او و همسرش در تمام یکسالو نیم اخیر، همیشه دنبال شیر خشک باشند؛ بهویژه آنکه این محدودیتها از آغاز سال 1401 بیشتر هم شده است: «نزدیک سال 1401 بود که ناگهان این مدل شیر خشک هم که تا قبل از این اصلا سهمیهای نبود، نایاب شد. شب عید نوروز بود و داروخانههای کمی باز بودند. من و همسرم دربهدر تهران شده بودیم تا با بدبختی توانستیم هشت عدد شیر خشک به قرار هر داروخانه یک عدد خریدیم و گذاشتیم کنار برای تعطیلات که بچهام گرسنه نماند. از ابتدای امسال اوضاع افتضاح شده است.
* هر روز زندگیمان را باید در داروخانهها بگردیم دنبال یک عدد قوطی شیر خشک. آنجا هم باید اسم و فامیل و شماره ملی و آدرس خانه و کد ملی پدر و همه اطلاعاتمان را ارائه دهیم تا باورشان شود قاچاقچی نیستیم و فقط میخواهیم شکم بچهمان را سیر کنیم. من به همه دوستان و آشنایان ساکن شهرهای دیگر سپرده بودم و از آنها خواهش کرده بودم که هر جایی شیر خشک پیدا کردند، برای ما بفرستند».
* او میگوید وابستگی بچهها به شیشه شیر تنها جسمانی نیست و این وابستگی در دوران دندان درآوردن شدیدتر هم میشود: «دخترم در سن دندان درآوردن است و طبعا کمتر غذا میخورد. شیشه شیر بهطور کلی برای بچهها ایجاد وابستگی میکند و بهجز نیاز جسمانی از نظر روانی هم برای مدتی به شیر نیاز دارند. این روزها خوشحالم که دوران حساس را گذراندهایم و دختر من حالا دیگر نیاز آنچنان شدیدی به شیر خشک ندارد؛ اما دلم برای مادرها و بچههایی میسوزد که امسال درگیر پیداکردن شیر خشک شدهاند و میدانم که چه راه سختی را در پیش دارند».
* بنفشه بارها با شرکتهای شیر خشک تماس گرفته تا علت را جویا شود، ولی هیچوقت پاسخی نگرفته است: «روی شیر خشکهایی که میخریدیم شمارههایی برای پیگیری بود تا تماس بگیریم و بدانیم این شیرها تا چه زمانی در بازار وجود دارند. اما وقتی زنگ میزدیم صدای ضبطشدهای اعلام میکرد که تا اطلاع ثانوی قادر به پاسخگویی نیست. بعد ما میشنویم که مافیای شیر خشک در ایران زیاد است و ترجیح میدهد فقط خودش واردکننده باشد تا سود بیشتری به جیبش برود. شیرها را در گمرک نگه میدارند و قیمتها هم ماهانه افزایش مییابد. مثلا شیری که قبلا حدود 30 هزار تومان میخریدیم الان نزدیک 50 هزار تومان شده است.
* مدام میگویند بچه بیاورید. ما هم که خودمان دوست داشتیم و بچهدار شدیم اما برای تأمین شیر خشک این بچه آنقدر مصیبت کشیدیم که در این یک سال و اندی گذشته از عمر من و شوهرم کم شده است. بچه من به خاطر اینکه در کشوری به دنیا آمده که شیر خشک ضدحساسیت وجود نداشت و نمونههای خارجی هم کم بودند و سهمیهای، باید داروی سیتریزین هم مصرف کند که دستکم میزان این حساسیتها کاهش یابد. نوزاد چندماهه چرا باید دارو بگیرد؟ آیا بقیه نوزادها در سایر کشورهای جهان هم همین بدبختی را میکشند؟ مادر و پدرشان چطور؟».
نظر کاربران
آقای رییسی سیدمحرومان آخه نوزادان گناهی کرده جواب خداوخانوادش روچی داری بدی پس هی نگید بچه بیارید خوب نگاه کن مردم دیگه پول ندارند یک قوطی شیرخشک بخرند شماکسی بودی که گفتی خداروشکررییس جمهورنشدم که دلاربشه 50تومن...
با این اوضاع تبلیغ فرزند آوری هم میکنن!!
خدا لعنتتون کنه فقط همین وومیگم
تا امد کله پاچه بهش بدین
خدا لعنت تون کنه که به بچه ها هم رحم نمیکنین ولی فقط تبلیغ بچه داری میکنین
چرا مشکل رو بزرگش میکنین . تنها یک راه حل وجود داره با افزایش جمعیت همه چی حل میشه
نیار مگ مجبوری
خدا از مسیولین نگذره نه دین دارن نه ایمان وگرنه شرم میکردن
اینا به هیچ کس رحم نمیکنن
ما خودمون انتخاب کردیم که اینگونه زندگی کنیم!!!!!!
به هیچکس رحم نمیکنن
لعنت به کاسبان تحریم
بروند به سراغ افرادی که میگن بچه بیارید
اونوقت میگن ملت باید بچه بزاد با کدوم بدبختی و گرونی ی بچه ی بی گناه بیارن تو این دنیا
آقایون هم پشت میز هاشون نشستن و فرت وفرت قانون فرزند آوری صادر میکنن خدا لعنتتون کنه فقط
خدا لعنت کنه این دولت رو