۱۲۲۷۳۰۶
۶۸۵
۶۸۵
پ

۶ فیلم که شما را هم خوشحال می‌کند هم غمگین!

پایان‌بندی بیشتر فیلم‌هایی که ساخته می‌شود شاد و نشاط‌آور است. البته گاهی اوقات و بسته به داستان، برخی فیلم‌ها پایان غم‌انگیز و حتی تراژیکی دارند.

همشهری آنلاین: پایان‌بندی بیشتر فیلم‌هایی که ساخته می‌شود شاد و نشاط‌آور است. البته گاهی اوقات و بسته به داستان، برخی فیلم‌ها پایان غم‌انگیز و حتی تراژیکی دارند.

اما در این بین یک نوع پایان دیگر وجود دارد؛ پایان تلخ و شیرین. پایانی که همزمان هم غم‌انگیز است و هم نشاط‌آور و احساسات بیننده را بسیار درگیر می‌کند.

۶ فیلم که شما را هم خوشحال می‌کند هم غمگین!

هرچند فیلم‌هایی از این دست همیشه هم خوب از آب درنمی‌آیند و این هنر نویسنده و فیلمساز است که اگر بتواند پایان تلخ و شیرین یک فیلم را عالی دربیاورد، فیلمش بسیار رضایت‌بخش و خاطره‌انگیز خواهد شد. در ادامه با ۶ فیلم که پایان‌بندی آنها تلخ و شیرین است آشنا شوید.

انتقامجویان: پایان بازی (۲۰۱۹) 

این فیلم خاتمه داستان دنیای سینمایی مارول تا آن زمان است و به قوس‌ داستانی چندین شخصیت اصلی فیلم پایان داد و توانست همه چیز را با موفقیت به پایان برساند. در پایان فیلم در نبرد نهایی آنها علیه تانوس، فداکاری‌هایی انجام شد و پیروزی به‌سختی به دست آمد و بسیار تلخ هم بود (تا آنجا که یکی از بازیگران هنوز ادعا می‌کند که پایان فیلم آنقدر احساسی است که نمی‌توان دوباره آن را مرور کرد.)

بلک ویدو قبل از نبرد نهایی خود را قربانی می‌کند و سپس در نبرد نهایی، مرد آهنی از دستکش مخصوص استفاده می‌کند تا تانوس و ارتشش را ریشه‌کن کند و در عین حال تونی استارک را هم شکست می‌دهد و می‌کشد. لحظات پایانی فیلم بر مراسم تشییع جنازه او متمرکز است و شخصیت‌هایی که برای مرگ او سوگواری می‌کنند، تصدیق می‌کنند که در حالی که قهرمانان به چیزی که برایش می‌جنگیدند، دست یافته‌اند، اما هزینه‌های زیادی هم برای آنها به همراه داشته است.

سینما پارادیزو (۱۹۸۸)

سینما پارادیزو در کل فیلمی بسیار تلخ و شیرین است. این فیلم درباره پسر جوانی - سالواتوره - است که بدون پدر بزرگ می‌شود، در عوض با یک آپاراتچی ارتباط برقرار می‌کند. پسر بزرگ می‌شود، عاشق می‌شود و به آرزوی کارگردان شدنش می‌رسد، اما همیشه احساس می‌کند چیزی در زندگی او کم است.

با این حال، فیلم تا پایان بیشتر احساسات مخاطب را درگیر می‌کند. سالواتوره پس از سال‌ها برای تشییع جنازه آپاراتچی به روستای محل تولد خود برمی‌گردد و می‌بیند که سینمای محبوبش در دوران کودکی تخریب شده است. اما آپاراتچی که مثل پدرش بود، برای او چیزهایی باقی گذاشته است؛ مجموعه‌ای از تمام صحنه‌های عاشقانه فیلم‌های قدیمی که از فیلم‌ها بریده شده است. وقتی سالواتوره آن صحنه‌ها را تماشا می‌کند، احساساتش بر او غلبه می‌کند - دلتنگی، شادی، غم و غرور از دانستن اینکه او آنها را ساخته است. در پایان فیلم با توجه به موسیقی زیبای انیو موریکونه، مخاطبان بسیار تحت تأثیر این هدیه عاشقانه به سالواتوره قرار می‌گیرند.

گلادیاتور (۲۰۰۰)

فیلم ریدلی اسکات درباره مردی به نام ماکسیموس است که پسر امپراتور روم به او خیانت می‌کند و خانواده‌اش را به قتل می‌رساند. ماکسیموس به بردگی فروخته می‌شود و قصد دارد انتقام خود را از طریق شرکت در نبردهای گلادیاتورها که پسر امپراتور اغلب در آنها شرکت می‌کند بگیرد.

ماکسیموس که خانواده‌اش را از دست داده است، آنقدر مشتاق انتقام است که شاید مرگ او در پایان فیلم چندان هم تعجب‌آور نباشد. با این حال، دیدن مرگ او پس از پاک کردن نامش، افشای جنایات امپراتور و کشتن او در یک نبرد تن به تن، تلخ است. در پایان و لحظه مرگ او را می‌بینیم که به خانواده‌اش در دنیای دیگر ملحق شده است.

داستان اسباب‌بازی‌های ۳ (۲۰۱۰)

انتخاب یکی از فیلم‌های داستان اسباب‌بازی‌ها سخت است، اما قدرت صحنه‌های پایانی داستان اسباب‌بازی‌های ۳ مطمئناً آن را نامزد می‌کند. در پایان فیلم، اندی اسباب‌بازی‌های دوران کودکی‌اش را قبل از رفتن به دانشگاه به بانی می‌دهد، صاحب جدید آنها از داشتن اسباب‌بازی‌های دوست‌داشتنی اندی در دوران کودکی، خوشحال است.

پایان فیلم بسیار احساسی است، چون نشان داده می‌شود که اندی می‌رود و دیگر هیچوقت اسباب‌بازی‌هایش را نخواهد دید و این را فقط بینندگان و خود عروسک‌ها می‌دانند. با اینکه این منطقی است که هر بچه‌ای که بزرگ می‌شود دیگر سراغ اسباب‌بازی‌هایش نرود، اما باز هم دیدن این صحنه غم‌انگیز است، حتی اگر درست باشد. این واقعیت که بسیاری از بچه‌هایی که با داستان اسباب‌بازی‌ها بزرگ شدند، در سال ۲۰۱۰ در سن دانشگاه بودند، احساسات پایان این فیلم را بیشتر کرد.

ادوارد دست‌قیچی (۱۹۹۰)

ادوارد دست‌قیچی یکی از بهترین فیلم‌های تیم برتون (و مطمئناً یکی از احساسی‌ترین فیلم‌های او)، درباره مردی غیرعادی است که قیچی‌هایی به‌جای دست‌ها و انگشت‌هایش دارد. او تلاش می‌کند تا با وجود این تفاوتش، با زندگی عادی مردم اطرافش سازگار شود و عشق نافرجام و خشونت را تجربه می‌کند.

در پایان فیلم، او به دلیل مشکلاتی که برایش پیش می‌آید، مجبور می‌شود به جایی که از آنجا آمده است برگردد و ماجرا طوری پیش می‌رود که مردم شهر گمان می‌کنند او مرده است. او هرگز کیم دختری را که می‌خواست با او باشد به دست نمی‌آورد، اما تا آخر عمر در مورد یکدیگر فکر می‌کنند. ادوارد به‌تنهایی در قصرش زندگی می‌کند و هر روز به گل‌هایش می‌رسد و تندیس‌هایی از کیم می‌سازد و با آرامش به یاد او زندگی می‌کند و از دید راوی داستان دلیل برف آمدن پیکرتراشی اوست.

هفت سامورایی (۱۹۵۴)

در یک شهر که دائما توسط راهزنان تهدید و دزدی می‌شود، چند نفر از مردم شهر که از این اوضاع خسته شده‌اند تصمیم می‌گیرند از هفت شمشیرزن ماهر کمک بگیرند تا از خانه‌های خود در برابر حملات بعدی راهزنان دفاع کنند.

بنابراین طرح اصلی هفت سامورایی، در مورد یک نبرد بزرگ است. در پایان فیلم وقتی گرد و غبار فرو می‌نشیند، با اینکه چهار نفر از سامورایی‌ها مرده‌اند، حداقل راهزنان شکست خورده‌اند و مردم شهر رقص و شادی می‌کنند. اما پایان فیلم با وجود پیروزی بر راهزنان که با فداکاری‌های متعدد حاصل شد، شاید تلخی‌اش بیشتر از شیرینی‌اش باشد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج