روشهای غافلگیرکننده برای حفظ کردن اطلاعات
اگر از شما بخواهم همینحالا یک فهرست از شماره تلفنها یا چند داده و اطلاعات را به خاطر بیاورید، عملکردتان چگونه است؟ خیلی احتمالش بالاست که با خطا این کار را انجام بدهید.
فرادید: اگر از شما بخواهم همینحالا یک فهرست از شماره تلفنها یا چند داده و اطلاعات را به خاطر بیاورید، عملکردتان چگونه است؟ خیلی احتمالش بالاست که با خطا این کار را انجام بدهید.
نکته جالبی که درباره ذهن وجود دارد آن است که گرچه همه ما یکی از آنها را داریم، اما اغلب نحوه درست استفاده کردن از آن را بلد نیستیم. یکی از علتهایش آن است که ما در تواناییِ اندیشیدن درباره افکارمان، چیزی که به آن «فراشناخت» گفته میشود، خطا داریم. مطالعاتی که روی فرایند بازاندیشی توسط انسانها انجام شده است نشان میدهد که گونههای انسانی نقاط کورِ ذهنی دارند.
ناحیه یادگیری در مغز، یکی از نواحیِ مغز با بزرگترین نقاطِ کور است. ما بهطرز شگفتآوری در فهمِ چگونگیِ یادگیریمان مشکل داریم.
دو محقق، جفری کارپیک و هنری رودیگر، در این زمینه یک پرسش را مطرح کرده و تلاش کردهاند به آن پاسخ بدهند: چطور امتحان دادن میتواند حافظه ما را در زمینه بهخاطرسپاری اطلاعات و دادهها تقویت کند یا به ما کمک کند تا این اطلاعات برای همیشه در ذهنمان ثبت شوند؟
آنها در یکی از آزمایشهایشان از دانشجویان درخواست کردند چند کلمه سواحیلی و معنای آنها به انگلیسی را یاد بگیرند. برای مثال آنها باید یاد میگرفتند که در پاسخ به واژه سواحیلیِ «ماشوئا»، معادل صحیح آن در انگلیسی، «بوت»، یا قایق را بگذارند.
این آزمون شبیه خیلی امتحانهای دیگری است که ممکن است در دوران مدرسه داده باشید. برای مثال چهکسی نخستین برنامه کامپیوتری را نوشت؟ / آدا لاولیس. اما هدف محققان از استفاده از زبان سواحیلی پایینآوردنِ احتمالِ مراجعه مشارکتکنندگان به آموختهها و دانشِ قدیمی و زمینهایشان برای پاسخ به پرسش بود. بعد از آنکه تمام جفتواژگان در یک جلسه به دانشجویان آموزش داده شد از آنها درخواست شد که یکهفته بعد امتحان بدهند.
اگر ما میخواستیم از چنین فهرستی امتحان بدهیم، احتمالاً شروع به مطالعه واژگان میکردیم، چندینبار خودمان را محک میزدیم و سرآخر آن واژگانی که آموخته بودیم را حذف میکردیم و فقط از واژگانی که هنوز یادشان نگرفته بودیم از خودمان آزمون میگرفتیم. بهنظر میرسد که این روش سریعترین روشی است که به ما کمک میکند تمام تمرکزمان را روی بخشهایی بگذاریم که هنوز نیاموختهایم.
اما محققان میگویند درواقع حذف مواردی که بهنظرمان میرسد یاد گرفتهایم، فاجعهآمیزترین کاری است که میتوانیم برای یادگیری صحیح انجام دهیم.
کارپیک و رودیگر از دانشجویان درخواست کردند که به شکلهای مختلفی برای آزمون مطالعه کنند تا بتوانند درصد موفقیتِ هر گروه را مشخص کنند. برای مثال آنها از یکی از گروهها خواستند تا همه واژگان را ـ حتی آنهایی را که خوب یاد گرفتهاند ـ از خودشان آزمون بگیرند، اما از گروه دیگر درخواست کردند فقط از آن بخشهایی که یاد نگرفتهاند را از خودشان آزمون بگیرند و باقی موارد را حذف کنند.
در روز جلسه امتحان تفاوت دو گروه چشمگیر بود. نتایج نشان داد که آزمون گرفتن از تمام واژگان نقش مهمی در یادگیری افراد ایفا کرده بود و کسانی که بعد از مطالعه فهرست، فقط روی بخشهایی که یاد نگرفته بودند، تمرکز کرده و از آن بخشها از خودشان امتحان گرفته بودند، عملکردِ به مراتب ضعیفتری در امتحان داشتند: آنها فقط ۳۵ درصد از جفتواژگان را به خاطر میآوردند. اما کسانی که بعد از مطالعه فهرست از کلِ فهرست ـ حتی جفتواژگانی که بلد بودند ـ از خودشان امتحان گرفته بودند، در روز امتحان توانستند ۸۰ درصد از جفتواژگان را به خاطر بیاورند.
بهنظر میرسد که کارامدترین روش برای یادگیری تمرینِ بهخاطر آوردنِ آموختهها از طریقِ حافظه است. درضمن، برخلافِ توصیه برخی کارشناسانِ آموزشی که به افراد توصیه میکنند آنچه آموخته شده است را کنار بگذارند و فقط تمرکزشان را روی نیاموختهها بگذارند، این کار غلط است و حذفِ مواردِ آموختهشده باعث میشود فرد نتواند آنها را بعداً به خاطر بیاورد.
درواقع نیازی نیست موارد آموختهشده را مجدداً مطالعه کنید، اما باید در هنگامِ محک زدنِ خودتان آنها را هم به حساب بیاورید و تلاش کنید که آنها را نیز به خاطر بیاورید.
درآخر، محققان از مشارکتکنندگان پرسیده بودند با توجه به روشهایی که برای یادگیری به آنها توصیه شده است، فکر میکنند تا چه اندازه بتوانند واژگان را به خاطر بیاورند. همه گروهها گفته بودند که تا ۵۰درصد در این زمینه موفق خواهند بود. اما برای کسانی که بعد از مطالعه، واژگانِ یادگرفتهشده را کنار گذاشته بودند و فقط از بخشهایی که مشکل داشتند، از خودشان امتحان گفته بودند، این تخمین زیادی بزرگ و برای کسانی که مدام از کلِ فهرست از خودشان امتحان گرفته بودند، این تخمین زیادی کوچک بود.
پس بهنظر میرسد که ما در تشخیصِ بهترین استراتژیهای مروری برای به خاطرسپاری اطلاعات دچار نقاطِ کورِ فراشناختی هستیم؛ بنابراین برای شناختِ ذهن به جای غریزه باید به شواهد علمی متکی باشیم. این شواهد علمی یک درس اخلاقی برای معلمان نیز دارد: در آزمونگرفتن از دانشآموزان فواید بسیار بیشتری از ارزیابی دانستههای آنها وجود دارد: آزمون گرفتن به ما کمک میکند که چیزها را به خاطر بسپاریم.
چطور حافظه را تا پایان عمر حفظ کنیم؟
ازدستدادنِ حافظه یکی از بزرگترین ترسهای ماست. نامها، واژهها، حقایق و چهرهها ـ همهچیز ممکن است فراموشمان شود. زمانی تصور میشد که تخریبِ حافظه یکی از پیامدهای بالارفتنِ سن است که به دلیلِ فرسایشِ مداومِ ماده مغز رخ میدهد: ما هر سال ۰.۵ درصد از حجم مغزمان را ازدست میدهیم.
بهخصوص بهنظر میرسید که هیپوکامپ ـ ناحیهای از مغز که مسئول حافظه و یادگیری است ـ تا سن ۹۰ سالگی هوایش حسابی پس باشد، زیرا تا این سن بسیاری از ما در حدودِ یکسوم از ماده خاکستری مغز را از دست میدهیم.
خوشبختانه، نتایج یک تحقیق نشان داده است که مغز انعطافناپذیر نیست و نواحیِ خاصی از آن میتوانند خودشان را سازگار کنند و رشد یابند. برای مثال در سال ۲۰۰۰ مطالعهای روی رانندگانِ تاکسی در لندن نشان داد که ۴ سال تمرین برای یادگیری ۲۵۰۰۰ خیابانِ لندن توسط این رانندگان باعثِ رشدِ چشمگیرِ ناحیه هیپوکامپ در آنها شده بود، ایندرحالی بود که رانندگان اتوبوس، که در ابتدای دوره آموزشی فقط چند مسیرِ ثابت را یاد گرفته بودند، چنین تغییری را در هیپوکامپ نشان نمیدادند.
دانشمندان فکر میکنند که بهحافظهسپردنِ نقشه لندن توسط رانندگانِ تاکسی سبب شده بود که «پیوندهای سیناپسی» مغز آنها بسیار بیشتر ساخته شود که این پیوندهای سیناپسی به سلولهای مغز اجازه میدهد که با هم ارتباط برقرار کنند.
بهبیانِ دیگر، ممکن است بتوانیم به مغز آموزش دهیم تا بتواند کاهشِ برخی از سلولهای عصبی را که با افزایشِ سایز دور کمر و عقبرفتنِ خطِ رویش مو همراه است جبران کند.
بهچالش کشیدن مغز یک راه برای حفظِ حافظه است. البته در موردِ نقشِ برنامههای کاربردی که جنبه تجاری دارند در افزایش ظرفیت مغز هنوز تردیدهایی وجود دارد و بهنظر میرسد که نتیجه افزایشِ ظرفیتِ حافظه در هنگام کار کردن با برنامههای کاربردیای که ادعای به چالش کشیدنِ مغز را دارند، در زندگیِ روزمره کابردی ندارد.
اما بهنظر میرسد فعالیتهای دیگری که سنتیتر هستند ـ مثل یادگیری نواختن ساز یا یک زبان دیگر ـ خاصیتِ محفاظتکنندگی داشته باشند؛ حداقل بهنظر میرسد که روی تقویتِ حافظه کوتاهمدت اثر دارند. ایدئالترین روش آن است که در تمامِ طولِ مدتِ زندگی و قبل از رسیدن به سنین پیری حافظهتان را فعال نگه دارید.
ورزش کردن و دنبال کردنِ رژیم غذاییِ سالم نیز میتواند در مقابلِ زوال حافظه از مغز محافظت کند. زندگیِ اجتماعی فعال نیز در حفظِ حافظه نقش مؤثری دارد، زیرا بهنظر میرسد که ارتباط با دیگران میتواند سلولهای عصبی را تحریک و از سیناپسها محافظت کند. اطمینان از خوابِ کافیِ شبانه نیز در حفظِ حافظه ضروری است.
البته هیچچیزی نمیتواند سلامت و پویایی در سنین پیری را تضمین کند. اما این راههای کوچک و ساده ممکن است بهترین راهحلهای ممکن برای حفظ عقل در مقابلِ گذرِ زمان باشند.
ارسال نظر