توئیت این دختر ایرانی را جدی بگیرید
من جای مسؤولان بودم، پرینت اش را هم می گرفتم و قاب می کردم و روی میز اتاق کارم می گذاشتم تا بدانم هر تصمیم و کار تبعیض آلودی که می گیرم، عقده ای جدید می آفرینم و پشتم می لرزید از ترس انفجار عقده ها... آن وقت، انسانی تر رفتار می کردم.
عصر ایران: گاهی وقت ها یک جمله، اندازه یک کتاب، حرف مگو دارد؛ درست مانند این توئیت که یکی از دختران سرزمین مان نوشته است: "تو چرا می تونی با شوهرت بری استادیوم سرود حماسی بخوانی ولی من نمی تونم همون جا با بابام فوتبال ببینم؟!"
بعید می دانم مسوولان این توئیت و نظایر آن را خوانده باشند؛ آنها در توئیتر فیلتر شده هم که هستند، برای گفتن است و نه شنیدن. شاید اشاره به این توئیت در اینجا، باعث شود مسؤولی بخواند و اندکی اندیشه کند و به سهم خود کاری!
این توئیت را فقط یک جمله معمولی ندانید، نظر شخصی یک فرد هم نشمارید. این که او کیست، اصلا مهم نیست، من هم نمی شناسمش، همین که ایرانی است و یکی از مالکان این سرزمین، کفایت می کند که جدی گرفته شود.
این دختر ایرانی، آشفته این نیست که چرا آن زوجِ انشاءالله خوشبخت، آسوده خاطر و عاشقانه به استادیوم آزادی رفته اند؛ حتی تمام خواسته او هم این نیست که همراه پدرش به تماشای فوتبال برود (موضوع این یاداشت هم رفتن یا نرفتن خانم ها به استادیوم نیست). او در کلماتی کوتاه و در مثالی زیبا و جلوی چشم، از یک احساس فراگیر سخن گفته است: "تبعیض".
واقعیت تلخ این است که احساس تبعیض و شهروند درجه 2 بودن، مانند خوره به جان بخش زیادی از مردم ایران افتاده است. این گمانی گسترده در جامعه امروز ایران است که عده ای صاحب مملکت اند و گروهی مستاجرانی بیش نیستند:
در عالم تجارت، بسیاری از کاسبان و تاجران، از این که عده ای رانت های اقتصادی دارند و واردات و صادرات دراختیارشان است و مجوزها به نام شان صادر می شود و در تصمیم سازی های اقتصادی سهیم اند، سخت آشفته خاطرند.
در رسانه، بعضی ها می توانند به عالم و آدم فحاشی کنند و دروغ و تهمت بگسترانند ولی کسی به ایشان نگوید بالای چشم تان ابروست و بقیه، باید تمام وقت دست به عصا بروند که گزک به دست پرونده سازان ندهند.
عده ای چنان مصونیت آهنین دارند که در تریبون های عمومی همه رقم لاطائلات می گویند ولی گروهی حتی اجازه یک سخنرانی عادی هم ندارند.
برای صاحبان باور سیاسی الف، می توان در هر جایی و زمانی تجمع کرد ولی برای گروه ب، تجمع بیش از 3 نفر می شود ذنب لایغفر.
صدا و سیما بازتاب صدای بخشی از ملت است ولی حتی بخشی از صدای بقیه ملت را بر نمی تابد.
و ... .
توئیت این دختر ایرانی، خلاصه ای از همه این هاست در یک جمله و یک عکس.
انسان می تواند فقر و گرسنگی را تحمل کند ولی حتی در ثروت و سیری، طاقت تبعیض ندارد. تبعیض، مادر "عقده" است و عقده مادر "کینه" و کینه که به روی کینه انبار شود، "خشم" زاده می شود و خشم متراکم، "طغیان" می زاید.
آقایان و خانم های مسؤول!
حتی اگر دغدغه مند میزهای ریاست و وزارت و وکالت و مدیریت خود هستید، چاره ای جز تبعیض زدایی ندارید. توئیت این دختر ایرانی را جدی بگیرید. من جای شما بودم، پرینت اش را هم می گرفتم و قاب می کردم و روی میز اتاق کارم می گذاشتم تا بدانم هر تصمیم و کار تبعیض آلودی که می گیرم، عقده ای جدید می آفرینم و پشتم می لرزید از ترس انفجار عقده ها... آن وقت، انسانی تر رفتار می کردم.
ارسال نظر