۱۲۱۳۷۵
۴ نظر
۵۰۰۹
۴ نظر
۵۰۰۹
پ

«رسول» ۱۱ روز با چوبه دار فاصله دارد...

از زندگی بعضی‌ها می‌توان کتاب‌ها نوشت اما داستان زندگی بعضی‌ها در چند خط خلاصه می‌شود، رسول یکی از آنهایی‌ست که داستانش خلاصه است و کوتاه، مانند سنش. تنها ۲۳ سال دارد، سنی که خیلی‌ها در آن فارغ‌التحصیل می‌شوند، سر کار می‌روند، ازدواج می‌کنند... و عده اندکی هم هستند مانند رسول که در ۲۳ سالگی منتظر حکم قصاص می‌مانند.

خبرگزاری ایسنا: از زندگی بعضی‌ها می‌توان کتاب‌ها نوشت اما داستان زندگی بعضی‌ها در چند خط خلاصه می‌شود، رسول یکی از آنهایی‌ست که داستانش خلاصه است و کوتاه، مانند سنش. تنها ۲۳ سال دارد، سنی که خیلی‌ها در آن فارغ‌التحصیل می‌شوند، سر کار می‌روند، ازدواج می‌کنند... و عده اندکی هم هستند مانند رسول که در ۲۳ سالگی منتظر حکم قصاص می‌مانند.

پنج سال پیش در ۱۷ شهریور ماه سال ۸۸ پسربچه‌ای ۱۰ ساله در روستای مکسر از توابع خرمشهر به دلیل ضربه‌ای که به جمجمه‌اش وارد می‌شود دچار خون‌ریزی مغزی شده و فوت می‌کند.

رسول حلومی که آن زمان ۱۸ سال داشته است به عنوان قاتل شناخته شده و به کانون اصلاح و تربیت منتقل می‌شود.

نه این‌که رسول فرزند فقر و جنایت بوده باشد یا از خلاف‌های کوچک به قتل رسیده باشد، نه. گاهی یک دعوای بچه‌گانه می‌تواند زمینه‌ساز نابودی یک زندگی شود.

به گفته برادر رسول‏ دعوا میان برادرزاده آنها و مقتول یعنی نسیم مالکی آغاز شده و تا جایی پیش می‌رود که با دخالت برادر مقتول، دست برادرزاده رسول می‌شکند. در میان درگیری پرتاب یک لوله آهنی و برخورد آن به سر نسیم مالکی موجب فوت او می‌شود و رسول که پرتاب‌کننده لوله بوده است به عنوان قاتل به زندان می‌رود.

رسول در بازجویی‌های اولیه به پرتاب لوله به سمت مقتول اشاره می‌کند اما در بازجویی‌های بعدی مدعی می‌شود که در زمان درگیری خواب بوده یا در ادعایی دیگر می‌گوید که گوسفندان خود را به چرا برده است. اما در نهایت رای دادگاه با استناد به موارد شهادت شهود‏‏، ارتکاب به قتل عمد را برای وی صادر می‌کند.

با شکایت اولیای دم یعنی نوری مالکی و جمیله مالکی (پدر و مادر مقتول) حکم قصاص رسول صادر می‌شود و این نقطه، آغاز تباهی خانواده حلومی را رقم می‌زند.

پس از آن اتفاق‎، خانه مسکونی برادر رسول در خشم طایفه مقتول به آتش کشیده می‌شود و ابوعلیوی، پدر پیر رسول که دیگر روستای مکسر را جای ماندن نمی‌بیند، زندگی‌اش را به دوش کشیده و از خرمشهر به اهواز نقل مکان می‌کند. پدر و برادرهای رسول در اهواز اجاره‌نشین می‌شوند و پنج سال تمام زندگی خود را وقف گرفتن رضایت از اولیای دم می‌کنند.

جلسه پشت جلسه برگزار می‌شود، ریش سفیدها و معتمدین محل و بزرگان عشیره هر یک قدمی بر می‌دارند تا شاید رسول را حتی یک قدم از چوبه دار دور کنند.

ابوعلیوی و پسرانش هرچه دارند و ندارند را بنا به درخواست طایفه مقتول با جان جگر گوشه خود معاوضه می‌کنند و دفتردار می‌نویسد:

"تمامی منازل موجود در روستای مکسر که متعلق به ابوعلیوی و فرزندانش است، به‌ نام پدر مقتول شود.

زمین کشاوری ۹.۵ هکتاری واقع در پلاک ۱۴، به نام پدر مقتول شود.

علاوه بر دو سند مذکور‎، هر مقدار زمین کشاورزی که در ید و تصرف پدر و برادران قاتل بوده به نام اولیای دم و پدر مقتول منتقل شوند و خانواده ابوعلیوی دیگر هیچ اعتراضی یا معارضتی نسبت به زمین مذکور ندارند و نخواهند داشت.

اما شرط آخری هم از سوی خانواده مقتول برای رهایی رسول از قصاص مطرح می‌شود و آن دیه ۳۵۰ میلیون تومانی است که باید به اولیای دم پرداخت شود و از این مقدار تنها ۵۰ میلیون تومان تامین شده است.

پول کلانی که بیش از دو برابر دیه تعیین شده توسط دادگستری کشور است.

حالا ابوعلیوی و خانواده‌اش در خانه‌ای زندگی می‌کنند که سقفش به بارانی بند است. دو خواهر و دو برادر رسول مجرد مانده‌اند چرا که پدر از عهده هزینه‌های ازدواج برنمی‌آید.

برادر رسول می‌گوید: زندگی برایمان باقی نمانده است. تا می‌خواهیم لب به غذا بزنیم به یاد اعدام رسول می‌افتیم و همه گریه را از سر می‌گیرند. مادرم بی‌تاب فرزندش است و پدرم رمقی به تنش باقی نمانده است.

ادامه می‌دهد: من خود ۶ فرزند دارم. چگونه می‌توانم با ماهانه ۷۰۰ هزار تومان حقوقی که از شرکت نیشکر می‌گیرم هم خرج فرزندانم را بدهم و هم پول دیه را جور کنم؟ خانه‌ام در خرمشهر را فروختم و پولش را به آنها دادم و حالا اجاره نشینم... دیگر تنها چشم امیدم به خیرین است تا برادرم را از مرگ نجات دهند.

به عکس رسول نگاه می‌کنم. این عکس را قبل از رفتن به زندان و تمامی این اتفاق‌ها گرفته است. این آخرین عکس سه در چهاری است که در آن لبخند می‌زند. پسرک درون عکس که پشت لبش تازه سبز شده حتما حالا برای خودش مردی شده است. هرچه نباشد پنج سال درد و رنج را به دوش کشیده است. هرچه نباشد جوانی را با اضطراب هر روزه مرگ گذارنده است... و حالا تنها ۱۱ روز تا سرنوشت نهایی رسول باقی است.

۲۶ تیر آخرین مهلتی است که اولیای دم برای پرداخت دیه تعیین کرده‌اند.

نمی‌دانم خانه غم‌زده ابوعلیوی بار دیگر رنگ شادی خواهد دید یا نه، نمی‌دانم پدر نسیم لذتی که در عفو هست را خواهد چشید یا نه اما ای کاش برآورده شود دعای لبانی که شاید روزی به رسول گفته باشد: پیر شوی پسرم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت برترین ها هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    نظر کاربران

    • بدون نام

      خانواده ی مقتول چه دندون گردن.تمام دار د نداره اون بیچاره هارو بالا کشیدن و رضایتم نمیدن؟؟

    • نگار

      لعنت خدا به چنین انسانهای فرصت طلب. پدر بینوا اونهمه زمین و املاک رو به خانواده مقتول داده که مسلما تا همینجا از لحاظ مبلغ دیه بی حساب میشن ، حالا هم مبلغی براش تعیین کردن که چه از لحاظ قانونی و شرعی، خیلی بیشتر از دیه ی یک انسانه . آیا واقعا از طریق قانون راهی برای رسیدگی به این سودجوییهای غیر انسانی وجود نداره؟؟؟

    • بدون نام

      dige zendanesho keshide elahi be haghe in mahe mobarak afvesh konan.

    • مهناز

      با مرگ بچشون دارن کاسبی میکنن عجب بی وجدانایی هستن..... پولو که از این ادمای بیچاره گرفتین دیگه چرا رضایت نمیدین؟؟؟
      خدایا خودت یاریشون کن.....................
      ایشاا... رضایت بدن

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج