نگذاریم فاجعه هفت تیر تکرار شود
هشدارهای وزیر اطلاعات را جدی بگیریم
در خاطرات یکی از مراجع به نقل از ایشان می خوانیم: «فرد محترمی از خوانین شاهسون را که در پارس آباد مغان گاوداری داشت به عنوان سرمایه دار و فئودال دستگیر کردند ، گاوهایش را سر بریدند و گوشت های آنها را در میان مردم مستضعف تقسیم کردند! و خود او را هم هنگام انتقال به تبریز در میان راه کشتند.»
- اندکی غفلت می تواند ما را به تکرار فاجعه هفتم تیر ۱۳۶۰ دچار کند.
- مسیر حفظ نظام و انقلاب وارزش های اخلاقی در حفظ بهشتی های زمان است.
به نظر می رسد این هشدارها و جملات نیاز به تجزیه و تحلیل و توضیح بیشتر دارد تا ابعاد گوناگون آن برای نسل جوان کشورمان که از تاریخ انقلاب اطلاعات کمتری دارند ، قابل درک و هضم باشد.
اگر به اوائل پیروزی انقلاب برگردیم، می بینیم همین تندروی ها و افراط کاری هایی که در جامعه امروز متاسفانه مشاهده می شود ریشه در آن روزها دارد.
آن ایام تعدادی از جوانان با ایمان و متدین و انقلابی که متاسفانه گرفتار افراط گری و کج اندیشی بودند و از اسلام تنها ظاهر و پوسته ی آن را داشتند و از هسته و عمق آن بی خبر یا غافل بودند، دست به کارهایی عجیب و غریب می زدند.
اینان چون به بعضی مراکز نظامی و ارگان ها نفوذ کرده و اسلحه به دستشان افتاده بود بعضی از بازاریان محترم را به جرم داشتن چند مغازه و انبار مصادره اموال می کردند.
در خاطرات یکی از مراجع به نقل از ایشان می خوانیم: «فرد محترمی از خوانین شاهسون را که در پارس آباد مغان گاوداری داشت به عنوان سرمایه دار و فئودال دستگیر کردند ، گاوهایش را سر بریدند و گوشت های آنها را در میان مردم مستضعف تقسیم کردند! و خود او را هم هنگام انتقال به تبریز در میان راه کشتند. (خاطرات آیت الله ملکوتی، ص224)
در خاطرات یکی دیگر از اساتید حوزه می خوانیم: «آن روزها اعضای سازمان مجاهدین خلق در میان ارگان ها و مراکز دولتی در سرتاسر کشور نفوذ بیشتری داشتند ... اکثر این پرونده هایی که علیه این و آن تشکیل شده اغلب از طرف اعضای همین سازمان بود که به بهانه های گوناگون برای افراد پرونده سازی کرده بودند ، آنگاه مرتب به تهران و قم هم نامه می نوشتند و فشار می آوردند که چرا قاضی نمی فرستید تا بیاید به جرم اینها رسیدگی کند.» (خاطرات آیت الله استادی ،ص 232)
واقعیت این است که اکثر اعضای سازمان مجاهدین خلق در آن ایام از جوانان بسیار پرشور انقلابی و مذهبی کشور و از خانواده های محترمی هم بودند و تنها مشکل آنها تندروی ، افراط گرایی ، کج اندیشی و غرور و کله شقی شان بود . آنها روحانیت انقلابی ازجمله شهید بهشتی و آیات خامنه ای و هاشمی را مرتجع و فئودال و حامی امپریالیسم غرب می دانستند و البته به انگیزه دفاع از انقلاب و مردم و مبارزه با امپریالیسم جهانی با این بزرگان مخالفت می کردند . همین اکبر گودرزی رهبر گروه فرقان که به ترور شخصیت ها اقدام کرد، یک طلبه ی متعصب ، کله شق و مغرور بود که جلسه تفسیر قرآنش در تهران همه جلسات را تحت شعاع قرار داده بود.
ای کاش جوانان امروز حوصله و وقت لازم را داشتند و چند ساعتی سری به آرشیو روزنامه های آن روز می زدند ، بویژه روزنامه «انقلاب اسلامی» و «نشریه مجاهدین» را تورق می کردند و می دیدند که چقدر اینان ، شعارهای ارزشی سر می دادند و چقدر در دفاع از عدالت وحقوق پا برهنه ها اشک تمساح می ریختند و چقدر ادای ساده زیستی و زهد وتقوا در می آورند که انسان بی اختیار انگشت حیرت به دهان گرفته و شگفت زده می شود.
همین امروز هم اگر سری به اردوگاه های مجاهدین خلق در خارج از کشور بزنید ،می بینید اینها هر شب سه شنبه ها مراسم زیارت عاشورا و شب و صبح جمعه ها دعای کمیل و ندبه دارند و نماز می خوانند و روزه می گیرند و حتی خانم هایشان حجاب را به طور کامل رعایت می کنند .
این جوانان مذهبی و انقلابی دیروز چون اطلاعات دقیق ، عمیق و صحیحی از مسائل اسلامی نداشتند و مهم تر این که به توصیه ها و نصایح بزرگان نظام هم اعتنا نمی کردند، به هر کاری که مطابق ذوق و سلیقه شان بود به نام اسلام و انقلاب اقدام می کردند به خاطر رسیدن به هدف همه جور وسیله ها را توجیه می کردند حتی اگر ترور مطهری ها ، بهشتی ها ، خامنه ای ها و هاشمی ها باشد.
واقعا به "جهل مرکب" گرفتار بودند و "نمی دانستند که نمی دانند". با این که فعالیت های خود را با شعارهای ضد امپریالیستی شروع کردند ولی در اثر همین کله شقی ها سرانجام در دامن همان امپریالیست جای گرفتند وهنوز هم این چنین به زندگی خفت بار خود ادامه می دهند.
حال به زمان کنونی برگردیم. اگر اندکی دقت و تامل کنیم می بینیم افراط گرایان و تندمزاجان امروزی نیز با این که اغلب به ظاهر انقلابی ، مذهبی و احیانا از خانواده های متدین هم هستند اما در همین حال از یک نوع انحراف فکری و اخلاقی وکج سلیقگی و کمبود رشد عقلی لازم رنج می برند.کله شقی شان نمی گذارد به نصایح بزرگان عمل کنند و هر روز اوضاع را متشنج تر می کنند.
این که امروز فردی، دولت روحانی و وهمفکرانش را به «براندازی نظام» متهم می کند،چه معنا ومفهومی می تواند داشته باشد؟ آیا این از جنس همان پرونده سازی های اعضای سازمان مجاهدین خلق دربار ه شخصیت های مبارز و محترم صدر انقلاب نیست؟
این که آقایان هاشمی و روحانی از سوی برخی به آمریکایی و انگلیسی بودن متهم می گردد ،آیا این ادامه همان روشی نیست که در صدر انقلاب ، بعضی روحانیون متحجر و ساده لوح شهید بهشتی را به آلمانی بودن متهم می ساختند و زمینه های ترور شخصیتی وبعد ترور فیزیکی اورا مهیا کردند؟ آیا این سوق دادن یک تعداد جوانان احساساتی و کم اطلاع از مسائل اسلامی به سمت تکرار فاجعه هفتم تیر نیست؟
آن آقای دیگری می گوید: من این آمادگی را دارم که خود مجری اعدام آقای کروبی وآقای موسوی باشم. به راستی این گونه اظهارات و این چنین ادبیات ، ادامه و استمرار ادبیات کدام یک از گروه های اوائل انقلاب است؟
یکی از مشترکات مهم افراطیون دیروزی وامروزی این است که چون تفکر، اندیشه ومنطق نداشته و ندارند ، ناچار به خشونت ،هتاکی ، پرونده سازی ،ترور شخصیتی روی می آورند و اگر زمینه جور شد به ترور فیزیکی روی می آورند.
همان طوری که آنها به نام اسلام وانقلاب ضربه به هر دو می زدند ،اینان نیز همین وضعیت را دارند ،چنانکه در سطح جهانی فرقه داعش و سایر تکفیری های چنین می کنند.
برغم اشتراکات غیر قابل انکاری که افراطیون دیروز وامروز با هم دارند ، چند مورد افتراقی هم می توان برای آنان به تصویر کشید:
1 - افراطیون صدر انقلاب اغلب در رده های پایین تر مسئولیتی قرار داشتند و به همین سبب تاثیر گذاری شان کمتر وکند تر بود، اما افراطیون امروز به بعضی از مراکز مهم نظامی ، رسانه ملی ، مجلس وجاهای دیگر نفوذ کرده اند و تاثیر گذاری شان سریع و عمیق است.
2 - افراطیون دیروز اغلب تحصیلات چندانی نداشتند ،اما امروز اینان اغلب تحصیلات عالیه دارند اگر چه علم شان نیز در حد اصطلاحات والفاظ است و از عمق مطلوبی برخوردار نمی باشد. اما به هر حال قیافه به ظاهرعلمی تاثیر گذار دارند.
3 - افراطیون دیروزهرگز جرات نداشتند به حریم امام و بیت شریف امام جسارت وهتک حرمت کنند ، اما امروزی ها متاسفانه این حریم را نیز شکستند.
شواهد و قرائن بسیاری نشان می دهد اگر افراط گری های اینان ادامه یابد و در اثر غفلت مسؤولین دوباره جان بگیرند و به قدرت چنگ بزنند ،خشونت های شان به مراتب نه تنها از افراطیون دیروزی بلکه از عملکردهای طالبان در افغانستان و داعش در عراق وسوریه تاسف بار تر و خشن تر خواهد بود.
مردم و جوانان بدانند امروز خطر افراطیون داخلی به مراتب بیشتر از خطر افراطیون خارجی ،مثل داعش و غیره است.
لذا اهمیت هشدار های بحق وزیر محترم اطلاعات حجت الاسلام والمسلمین سید محمود علوی معنا و مفهوم پیدا می کند و باید به آن توجه ویژه داشت. مردم ایران اگر می خواهند راه نظام جمهوری اسلامی بدون افراط و تفریط ادامه داشته باشد و فاجعه هفتم تیر دوباره تکرار نشود ،اولا باید شهید بهشتی های زمان را خوب بشناسند و ثانیا در حمایت و تقویت آنان کوتاهی نکنند.
ارسال نظر