ایران در رابطه با روسیه دست بالا را دارد؟
اقدام دفتر ریاستجمهوری به مشورت با شماری از چهرههای مطرح، هرچند از محدوده افرادی تقریبا همفکر فراتر نرفت، اقدامی شایسته و درخور تمجید بود؛ اما این قبیل مشورتها در صورتی که دیدگاههای متنوعی را شامل شود، میتواند مفید باشد.
کوروش احمدی، دیپلمات بازنشسته در شرق نوشت: سفر رئیسجمهور به روسیه در شرایطی قرار است انجام شود که ایران از نظر سیاست داخلی از تابستان گذشته وارد شرایط جدیدی شده و از نظر سیاست خارجی نیز برخی تحولات در جریان است.
این سفر در چنین شرایطی بیش از سفرهای مشابه در گذشته حائز اهمیت است و در نتیجه تدارکات ذهنی و عینی ویژهای را نیز میطلبد.
اقدام دفتر ریاستجمهوری به مشورت با شماری از چهرههای مطرح، هرچند از محدوده افرادی تقریبا همفکر فراتر نرفت، اقدامی شایسته و درخور تمجید بود؛ اما این قبیل مشورتها در صورتی که دیدگاههای متنوعی را شامل شود، میتواند مفید باشد.
برخی نکات درباره روابط ایران و روسیه به شرح زیر شایان ذکر است:
1- روابط ایران و روسیه کولهباری سنگین از تاریخ دوجانبه را بر دوش میکشد و تجربهها و خاطرههای تاریخی نهچندان مثبت مردم ما، وزنهای است بر دست و پای آن. اگرچه قطعا توسعه روابط ما با همه بخشهای جهان، ازجمله روسیه، ضروری است، اما تحقق آن بدون توجه به این وزنه سنگین ممکن نخواهد بود.
در عصر مدرن، نخستین شناختی که ما ایرانیان از روسیه یافتیم، در جریان حمله و اشغال بخشهایی از آذربایجان، گیلان و مازندران در گیرودار حمله افغانها و فروپاشی دولت صفویه در دهه سوم قرن هجدهم بود. روسها تنها پس از پیروزهای برقآسای نادر و اخراج قشون عثمانی از بخشهای دیگر ایران، حساب دستشان آمد و داوطلبانه ایران را ترک کردند. این نخستین مناقشه قلمرویی با روسیه بود که با مناقشههای مشابه مهمتری تا تلاش نافرجام روسیه شوروی برای تجزیه آذربایجان بعد از جنگ دوم ادامه داشت.
روسیه بیشترین نفوذ را در ایران قاجاری داشت و به بهانه بند مربوط به ضمانت سلطنت در طایفه قاجار در عهدنامه ترکمانچای، مدعی الزام به سرکوب هرگونه مخالفتی با استبداد و فساد این طایفه بود. با این حال، اگرچه سابقه سوءرفتارها در گذشته را باید همواره در پس ذهن داشت، اما گذشته هیچگاه نمیتواند و نباید مانعی برای توسعه روابط در زمان حال باشد. آنچه میماند حساسیت مردم ما نسبت به روسیه است.
اگر با این حساسیت مردم درست برخورد نشود، افکار عمومی میتواند به مانعی بزرگ در برابر توسعه روابط با روسیه تبدیل شود. از آنجا که هیچ وجهی از سیاست خارجی نمیتواند بدون حمایت مردمی قوام یابد، بیتوجهی به افکار عمومی در این مورد نیز میتواند موجب شکلگیری یک دوقطبی بین روسستایان و روسستیزان بخش عمده افکار عمومی شود که به سود هیچکس نخواهد بود.
2- باید توجه داشت روسیه یک قدرت بالنده نیست. با فروپاشی روسیه شوروی، متحدان جهانی این کشور از اطرافش پراکنده شدند و از موقعیت یک قدرت جهانی به موقعیت یک قدرت منطقهای تقلیل یافت. فروپاشی شوروی نهتنها به موقعیت اروپای شرقی بهعنوان سپری دفاعی برای روسیه در برابر غرب پایان داد، بلکه همه کشورهای این منطقه، به استثنای صربستان، به ناتو پیوستند.
اکنون روسیه در خارج نزدیک خود، یعنی در 15 جمهوری سابق شوروی نیز در موضع دفاعی قرار دارد. از این تعداد قبلا سه جمهوری به ناتو پیوستهاند و شش جمهوری دیگر عمدتا از مسکو بریده و به غرب نزدیک شدهاند. دولتهای همسو با مسکو در شش جمهوری باقیمانده نیز با اعتراضات مردمی مواجهاند که از آن جمله در ماه گذشته روسیه ناچار به اعزام سرباز برای حفظ وضع موجود در قزاقستان شد. بنابراین اولویت سیاست خارجی مسکو در این دوره، جلوگیری از الحاق آن شش جمهوری به ناتو (تا حد اعزام صد هزار سرباز به مرز اوکراین) و بریدن این شش جمهوری از روسیه است.
در نتیجه سیاست خارجی روسیه عمدتا در رابطه با این اولویت شکل گرفته است. به لحاظ اقتصادی نیز روسیه هنوز نتوانسته خود را از قید فروش انرژی و سلاح بهعنوان اقلام اصلی صادراتیاش برهاند و اقتصادی متنوع و مدرن بنا کند. اما روسیه همچنان صاحب یک زرادخانه عظیم تسلیحات هستهای و موشکی است؛ زرادخانهای که در دنیای امروز کار چندانی از آن ساخته نیست.
3- روسیه که از اواسط دهه 2010 عزم بازگشت به خاورمیانه را عمدتا با هدف بهدستآوردن حربهای برای چانهزنی با غرب کرده، به کمک ایران نیاز داشته است. مسکو برای پیشبرد سیاستش در خاورمیانه، به علت ضعف اقتصادش نمیتواند مانند چین به حربههای اقتصادی متکی باشد. غلبه اولویتهای ژئوپلیتیک در سیاست خاورمیانهای ایران و روسیه، زمینهساز همکاری این دو کشور در منطقه است و روسیه ضمن اینکه در این رابطه به ایران نیاز دارد، نمیتواند سطح بالای کمی و کیفی روابطش با اسرائیل و نیازش به شورای همکاری برای کنترل بازار جهانی نفت و جذب سرمایه از این منطقه را نادیده بگیرد. نتیجه چنین تناقضی این شده که ضمن همسویی با ایران در سوریه برای حفظ بشار اسد، همزمان دست اسرائیل در سوریه را نیز باز گذاشته است. این در حالی است که نیاز روسیه به ایران در خاورمیانه بیشتر از نیاز ایران به روسیه است.
4- با توجه به عوامل یادشده و برخی عوامل دیگر مانند نیاز روسیه به جلوگیری از صدور گاز ایران به اروپا، تهران اساسا دست بالا را در رابطه با روسیه دارد و میتواند جایگاهی اصیل در سیاست خارجی روسیه و نه در استراتژی چانهزنی آن کشور مطالبه کند. این مهم تنها در صورت وجود توازن در سیاست خارجی ایران بهعنوان یکی از مهمترین عوامل میتواند محقق شود. همانطور که ترکیه با تکیه بر توازن در سیاست خارجی توانست امتیازات زیادی از روسیه ازجمله سیستم دفاع هوایی اس400 و بسیاری امتیازات دیگر را به آسانی به دست آورد، ایران نیز تنها از طریق موازنه، اعم از مثبت یا منفی، میتواند مسکو را ملزم به رعایت کامل منافع ملیاش بکند.
نظر کاربران
بله متاسفانه هردودستش هم بالاست .