خواستگارها غیبشان زده است!
آر. بریکنز، روانشناس معتقد است رمز موفقیت در ازدواج، چیزی بیش از یافتن همسر مناسب است. موفقیت، همسر مناسب بودن است. این یعنی موفقیت در ازدواج با پیداکردن همسر بهتر حاصل نمیشود، بلکه با بهترین همسربودن به دست میآید.
جوان: آر. بریکنز، روانشناس معتقد است رمز موفقیت در ازدواج، چیزی بیش از یافتن همسر مناسب است. موفقیت، همسر مناسب بودن است. این یعنی موفقیت در ازدواج با پیداکردن همسر بهتر حاصل نمیشود، بلکه با بهترین همسربودن به دست میآید.
متأسفانه امروزه نه تنها جوانان تمایلی به ازدواج و تأهل نشان نمیدهند، بلکه برخی زوجها هم ساز جدایی کوک میکنند. این در حالی است که رشد طلاق به مراتب از رشد ازدواج پیشی گرفته است. آمارها نشان میدهد زوجهای ایرانی مدت کمتری را در مقایسه با سالیان قبل با هم زندگی میکنند. این مطلب به معنای واقعی کلمه بیانگر ظهور یک فاجعه خانوادگی - اجتماعی است.
از میان ضربالمثلهای رایج در دیگر کشورها درباره طلاق، ضربالمثلی مشهورتر و متداولتر است و آن اینکه حتی دشوارترین سازشها هم میان زن و شوهر از انتخاب گزینه طلاق بهتر است. بیتردید افزایش آمار طلاق و تبعات این رخداد سبب شده تا بسیاری نسبت به امر ازدواج و تشکیل زندگی مشترک دو دل و در نهایت، بیتفاوت و بیاعتنا شوند و به تبع آن آمار تجرد قطعی در کشور بالا برود.
در مجموع با توجه به مطالعات انجامشده و با وجود سفارشهای مهم و بنیادینی که در قرآن و احادیث ائمه و پیشوایان معصوم (ع) در مورد امر خطیر ازدواج مطرح شده، متأسفانه اینگونه میتوان دریافت که این مسئله اساسی امروزه به دست فراموشی سپرده شده است؛ به گونهای که خیل عظیمی از جوانان امروزی میخواهند تنها باشند و تمایلی به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک ندارند.
برخی هم معتقدند حقایق را فهمیدهاند و با توجه به شرایط موجود و اوضاع و احوال بعضی از جوانان، ازدواج چندان آش دهانسوزی هم نیست! به طوری که برخلاف نظر بزرگان و اقوام و دیگران، آنان دوست دارند تنها باشند و تنها زندگی کنند و به قول خودشان در حال حاضر دارند از زندگی مجردی خود نهایت لذت را میبرند.
تمایل و گرایش جوانان به سوی زندگی مجردی، به نوعی یک فرهنگ وارداتی از غرب است. یک سوغات غربی برای شرقنشینان. فرهنگی که بلای جان جوانانمان شده است. بیتردید این فرهنگ وارداتی نه در قانون، نه در عرف و نه در بطن جامعه ما جایگاهی نداشته و نخواهد داشت. به هر روی دلایل و عوامل بیشماری دست به دست هم دادهاند تا جوانان امروزی از ازدواج و زناشویی فراری باشند و به سمت زندگی مجردی سوق یابند.
با این وصف میتوان گفت افزایش زندگی مجردی جوانان برآیندی از تغییرات جامعه و خانواده است و خانوادهها میتوانند با بدیهیترین اصل، یعنی گفتوگو به رفع و حل این مهم کمک کنند. اخیراً هم گزارشی از یکی از خیابانهای شهر در فضای مجازی منتشر شد که در آن خبرنگاری به کف خیابان میرود و با خانمی ۴۰ ساله، اما مجرد به همکلامی مینشیند. شوربختانه باید گفت که حرفها و گلایههای این خانم حال خیلیها را دگرگون ساخت.
دختری که گلایه داشت از مجردی و تنهایی، با عصبانیت خطاب به مخاطبان و خبرنگار گفت: «من سنم شده ۴۰ سال. فوق لیسانسم رو هم گرفتم. از وقت ازدواجم هم گذشته. میخوام بدونم پسری هست که بیاد خوستگاری من؟ اصلاً من جهیزیه و تشکیلات و بریز و بپاش هم نمیخوام. نمیخوام چیزی با خودش بیاره. من خودم جهیزیهام رو تکمیل میارم. مهریه هم نمیخوام. هیچی نمیخوام. فقط یه دست لباس خونه مامانش رو با خودش بیاره!
حالا با همه این تفاسیر کی میاد منو بگیره آخه؟! میخوام بدونم کی میاد و برای من خواستگار و شوهر پیدا میکنه؟ من ۲۰ ساله که تو تهران تنها زندگی میکنم. به این خاطر تنها چون از ۱۸ سالگی دانشگاه تهران قبول شدم. یعنی واقعاً نشستم درس خوندم و زحمت کشیدم تا یه دانشگاه خوب قبول بشم. اگه میدونستم قراره به اینجا برسم که تو سن ۴۰ سالگی هم حتی یک نفر در خونهمون رو نزنه، همون موقع ازدواج میکردم. این راهی که اومدم رو هم هیچ وقت نمیومدم. من چند ساله همزمان هم درس میخونم و هم کار میکنم، اما چه فایده که همه این بدو بدوها برای هیچ هدف مشخصی نیست.
این واقعاً درده که جوون امروز اگه بخواد یه حلقه رینگی ساده هم بخره، باز بودجهاش نمیرسه و نمیتونه قدم برداره برای دو تا شدن. من واقعاً نمیتونم درک کنم اون دسته از خانمهایی رو که بعد از چند ماه و حتی چند روز از گذشت ازدواجشون میروند و مهریه اجرا میگذارند. من بیشتر اوقات تو مسائل مربوط به ازدواج جوونها به آقایون حق میدم تا خانمها. با اینکه خودم خانم هستم. امروز یه آقا میترسه از امر ازدواج.
چون بعضی از خانمها از خواستگارهای خودشون چیزهایی میخوان و توقعاتی دارن که حتی رنگ اون خواستهها رو تو خونه پدر و مادر خودشون هم ندیدن، یعنی نشده حتی یه بار هم از نزدیک به چشم دیده باشن. جوانهای محترم! شما را به خدا یه کم توقعاتتون رو بیارید پایین تا دو نفر دیگه هم که ازدواج نکردن حداقل با این چیزها نترسن و جرئت کنن بیان جلو برای خواستگاری. واقعاً به نظر من تو این اوضاع و شرایط اقتصادی عروسی گرفتن و طلا و سرویس و خدم و حشم آنچنانی خواستن از طرف مقابل امر کاملاً بیمعنایی هستش. من به عنوان یه جوون معتقدم زیر یه سقف هم میشه بدون طلا و جواهر زندگی کرد.
اگر واقعاً قصد، هدف، نیت زندگیکردن باشه. حتی میشه با همون لباسهای قدیمیمون هم زندگی کرد، البته اگر بخواهیم واقعاً به صورت مشترک زندگی کنیم و به پای هم بمونیم و با هم پیر شیم. کسی که بخواد زندگی کنه، با سختی و تمام مشقت و مشکلات زندگی امروزی میتونه به خوبی و خوشی زندگی کنه. کسی هم که نخواد زندگی کنه و تکلیفش با خودش مشخص نباشه، تو بهترین کاخها هم نمیتونه با همسر و شریک زندگیش بسازه.
آنقدر با حرف مردم و چشم و همچشمی نریم جلو که همین حرف مردم و تجملاته که باعث بروز خیلی از اختلافها و نهایتاً فروپاشی کانون زندگی مشترکه. خیلی از ما جوانها اگر فهم و درک و شعور تجزیه و تحلیل این مسائل ابتدایی را پیدا کنیم، خیلی از پسرها و به خصوص دخترهایی همچون خود من، مجرد و تنها نمیمونند.»
ارسال نظر