عباس عبدی در مورد سهیمه اعضا هیات علمی:
عدالت آموزشی، قربانی حق آب و گل
عباس عبدی، روزنامهنگار و فعال سیاسی گفت: از نظر من؛ خود این نقل وانتقالات فینفسه مشکل دارد. چرا؟ چون مسئله اصلی ماجرای نقل وانتقالات فرزندان اعضای هیات علمی، مسئله مهم «عدالت» است و اینکه به شکل فاجعهباری این عدالت بر اساس تصمیمهای مسئولان در حال لِه شدن و از بین رفتن است. متاسفانه اعضای هیات علمی دانشگاهها که باید بیش از همه نسبت به این مسئله حساس باشند-چون از نظر عموم مردم اهل علم و فضیلت هستند- اما از آنجا که منافع شخصی آنان اقتضا میکند، نه تنها در این مورد سکوت، که حتی دفاع هم میکنند.
روزنامه اینترنتی فراز: انتقالِ رانتیِ دانشجویی که طبعا سطح علمی پائینتری دارد، به محل خدمت والدین دانشگاهی خود- و درخوشبینانهترین حالت، در همان رشتهای که پذیرفته شده!- توازن و عدالت آموزشی را به هم میریزد. وجود این رانت در کنار سهمیههای دیگر دانشگاهی، دانشجوهای معمولی را دچار چالش و حتی ناامیدی می کند؛ یک دانشجوی عادی، ناچار است به دلیل نداشتن هیچ نوع رانت و پارتیبازی، شرایطی را که دوست ندارد تحمل کند.
از سوی دیگر دانشجویی که تمام نهایت تلاش خود را کرده تا در یک دانشگاه معتبر پذیرفته شود، وقتی خود را در کنار دانشجوی انتقالی یا سهمیهای میبیند که رتبه و تراز و طبعا دانش کمتری نسبت به او دارد، انگیزه خود را از دست میدهد و ممکن است او هم دچار آسیبهای خاصی بشود؛ بیعدالتی در هر شکلش، آسیبزاست.
ماجرای نقل و انتقال پذیرفتهشدگان دانشگاهی، که فرزند اعضای هیات علمی هستند، هر سال موجب بروز اعتراضها و شائبههایی میشود؛ چرا که در طی این روند، پذیرفته شدهای که به دلیل رتبه و تراز پائین، در دانشگاهی در یک شهر دیگر پذیرفته شده، میتواند توسط رانت والدینش عضو درهیات علمی دانشگاه، از تحصیل دانشگاهی در یک شهر دوردست خلاص شده و به محل زندگی خود و نزد والدینش برگردد و حداقل درگیر مشکلات دانشجویی در یک شهر غریب و نیز تنهایی و ماندن در خوابگاه و چندین و چند مشکل دیگر که اغلب دانشجویان دیگر متحمل میشوند، نشود.
پیش از این دکتر امانالله قرایی مقدم، گفتوگوی مبسوطی در این زمینه داشت. گفتوگویی که البته در بسیاری از بخشهای آن، این استاد دانشگاه، دادن چنین رانتهایی را چه از سوی دانشگاه و چه از سوی سازمانها و نهادهای دیگر طبیعی دانسته بود. دکتر قرایی مقدم، در بخشی اشاره کرده بود که: «این مسئله که شما از آن بهعنوان "رانت" نام میبرید، تنها در مورد اساتید اعمال نمیشود؛ قبل از انقلاب هم مسئله "آب و گل" والدین شاغل در برخی شرکتها و سازمانها و نهادها، مطرح بوده، بهعنوان مثال والدینی که در شرکت نفت یا در صدا وسیما و وزارت امور خارجه، شاغل بودهاند و هستند، میتوانند فرزندان خود را به استخدام شرکت نفت یا صداوسیما یا وزارت امورخارجه دربیاورند.
این روش، حداقل در دانشگاهها، نوعی دلگرمی دادن به اعضای هیات علمی و تشویق آنهاست؛ چون متاسفانه امروز کشور در شرایطی قرار دارد که اغلب اساتید دانشگاه به همراه خانواده خود در حال مهاجرت و خروج از کشور هستند و بسیاری از اساتید دانشگاههای ما، جذب دانشگاههای خارج شدهاند.این امتیاز ممکن است در جذب و نگهداری برخی از اساتید موثر واقع شود.»
رانت یا «حق آب و گل» اعضا هیات علمی؟!
عباس عبدی، روزنامهنگار و فعال سیاسی اما دیدگاهی متفاوت دارد. او در مورد استفاده از حق «آب و گل» بدون توجه به شایستگی و توانایی افراد، چنین توضیح میدهد:
ببینید به هرحال احتمال اینکه این نقل و انتقالاتی موجب ورود افراد کم تخصص و کم استعداد به دانشگاه شده و بر یکدستی کلاس درس دانشگاه، خدشه وارد کند؛ ممکن است درست باشد، همانطور که این استاد دانشگاه هم به آن اشاره کرده است، از طرفی، ممکن هم است افرادی هم پیدا بشوند که در برخی موارد ثابت کنند که چنین مشکلی بهوجود نیامده و توان و استعداد ادامه تحصیل در دانشگاه محل سکونت والدین و رشته خاص را دارند.
پس آنچه در این میان به عنوان «مسئله» و «مشکل» میبینید، چیست؟
از نظر من؛ خود این نقل وانتقالات فینفسه مشکل دارد. چرا؟ چون مسئله اصلی ماجرای نقل وانتقالات فرزندان اعضای هیات علمی، مسئله مهم «عدالت» است و اینکه به شکل فاجعهباری این عدالت بر اساس تصمیمهای مسئولان در حال لِه شدن و از بین رفتن است. متاسفانه اعضای هیات علمی دانشگاهها که باید بیش از همه نسبت به این مسئله حساس باشند-چون از نظر عموم مردم اهل علم و فضیلت هستند- اما از آنجا که منافع شخصی آنان اقتضا میکند، نه تنها در این مورد سکوت، که حتی دفاع هم میکنند.
برخی معتقدند دادن چنین امتیازاتی، در اغلب سازمانها و نهادها وجود دارد؛ مانند شرکت نفت، وزارت امورخارجه و یا صدا و سیما،که در این سازمانها و شرکتها، اولویت استخدام با فرزندان شاغلین است به دلیل همان داشتن حق «آب و گل»؛ در این مورد چه نظری دارید؟
بله برخی به مواردی از این دست امتیازات در نهادها و وزارتخانهها و سازمانها اشاره کردهاند و وجود هم دارد؛ اما «عدالت» حکم میکند که بنا نیست هر کس در هر جایی که هست، به خاطر آن جایگاه، امتیازی بگیرد؛ چون اگر روال بر این باشد، شیرازه اداره مملکت از هم میپاشد. اگر چنین روالی در برخی سازمانها و نهادها مانند وزارت امورخارجه، صدا و سیما و هرجای دیگری برقرار است، عملی است نابخردانه و سپردن امور به افرادی که شایستگی لازم برای حضور در آن جایگاه را ندارند.
گفته می شود یکی از دلایل دادن چنین امتیازها و رانتهایی، برای جلوگیری از مهاجرت اساتید دانشگاه است. به نظر شما این روش برای جلوگیری از مهاجرت آنان موثر است؟
اگر دادن این نوع امتیازات به اساتید برای جلوگیری از مهاجرت آنان است که باید بگویم، این رانت و امتیازها، تاثیر کمی در منصرف کردن این افراد از مهاجرت دارد. از سویی من فکر میکنم تنها دلیل دادن این رانت، مهاجرت هم نیست و ممکن است خود دانشگاهها و اعضای هیات علمی، به نحوی این امتیاز را برای خود قائل شده و از مسئولان تائید گرفته باشند، حال اگر مسبوق به سابقه این عمل در قبل از انقلاب هم که باشد، طبیعی است که الان آنرا قانون هم تلقی کنند.
اما نظر کلی من این است که نباید با از بین بردن حقوق دیگران، از مهاجرت اساتید جلوگیری شود. مسئولان میتوانند به این افراد، امتیازات عام بدهند؛ برای مثال حقوق آنها را افزایش دهند، در مورد مسکن و دیگر نیازمندیهای آنان فکری بکنند. چرا حق داوطلبان دیگر را که فرزند همین آب و خاک هستند، ضایع میکنند؟ این کار به نظر من یک سیاست غیرعاقلانه و حتی اگر بخواهم روشنتر بگویم عملی ظالمانه است.
ارسال نظر