شلاق؛ مجازات آزار زن میانسال
مردی که متهم است زنی را در قبرستان مورد آزار قرار داده است، به شلاق محکوم شد. متهم مدعی بود سالها قبل عاشق شاکی بوده و وقتی شاکی او را رها کرده دچار افسردگی شده است.
شرق: مردی که متهم است زنی را در قبرستان مورد آزار قرار داده است، به شلاق محکوم شد. متهم مدعی بود سالها قبل عاشق شاکی بوده و وقتی شاکی او را رها کرده دچار افسردگی شده است.
به گزارش خبرنگار ما رسیدگی به این پرونده با شکایت زن ۴۰سالهای به نام شهلا آغاز شد. او که به پلیس آگاهی رفته بود، در تشریح شکایتش گفت: سالهاست از همسرم جدا شدهام و همراه دختر ۹سالهام زندگی میکنم. چند ماه قبل مادرم فوت شد و بههمینخاطر من هر هفته پنجشنبهها صبح زود بر سر مزار مادرم میرفتم. آخرین بار بر سر مزار مادرم رفته بودم که با سه مرد جوان روبهرو شدم. صبح زود بود و قبرستان خلوت. یکی از آنها ناگهان به سمتم حمله کرد و بر سر مزار مادرم بدون توجه به التماسهایم مرا آزار داد. همدستانش نیز او را نگاه میکردند.
با این شکایت ردیابی متهم آغاز و با اطلاعاتی که شهلا به مأموران پلیس داده بود، امید ۳۳ساله بازداشت شد اما آزار زن میانسال را انکار کرد. امید در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و ادعای عجیبی را مطرح کرد.
در ابتدای جلسه شهلا درخواست اشد مجازات را مطرح کرد. او گفت: من صبح زود به سر مزار مادرم رفته بودم که امید به سمتم آمد و درباره علت فوت مادرم از من سؤال کرد. چون حالم خوب نبود و بهشدت گریه میکردم، به من سیگار تعارف کرد. او پاکت آبمیوهای به من داد که گمان میکنم حاوی مشروبات الکلی بود. پاکت آبمیوه را به من داده بود تا بتواند نقشه شیطانیاش را اجرا کند. بعد از خوردن آبمیوه امید یکباره به سمتم حملهور شد و من را آزار داد. من از او شاکی هستم.
سپس امید به دفاع پرداخت و گفت: من شهلا را از چند سال قبل میشناختم. ما چندین سال قبل و هنگامی که شهلا بهتازگی از همسرش جدا شده بود، باهم آشنا شدیم. قصد ازدواج با او را داشتم اما او به من خیانت کرد، بههمیندلیل رابطهام را با او تمام کردم. در این مدت مادرم فوت شد و من به افسردگی مبتلا شدم. چندماهی بود معتاد شده بودم که با کمک خانوادهام به کمپ ترک اعتیاد رفتم و مواد مخدر را کنار گذاشتم. بهتازگی با دختر جوانی که خانوادهام او را برای ازدواج به من معرفی کرده بودند، آشنا شده بودم و میخواستم زندگیام را سروسامان بدهم که شهلا چنین شکایتی را علیه من مطرح کرد.
این متهم ادامه داد: من بعد از فوت مادرم هرروز قبل از طلوع خورشید به قبرستان میرفتم و سپس از آنجا راهی محل کارم میشدم. حتی نگهبانهای قبرستان هم من را میشناسند. آن روز هم به همراه دوستم و برادرم بر سر مزار مادرم رفته بودم که با شهلا روبهرو شدم و با او صحبت کردم؛ اما صبح روز بعد او چنین شکایتی را علیه من مطرح کرد. من بیگناه هستم و شهلا برای اینکه زندگی من را خراب یا مجبورم کند تا رابطهام را با او دوباره شروع کنم، چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده است.
با ادعای این متهم، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده وی را از اتهام تجاوز بهعنف تبرئه و او را به ۸۰ ضربه شلاق محکوم کردند. با اعتراض شاکی به حکم، پرونده برای بررسی دوباره به دیوان عالی کشور فرستاده شد.
نظر کاربران
مگه ۴۰ سالگی میانسالیه؟؟
پاسخ ها
دقیقا