زیر گرفتن زنان در ارومیه؛ حکایت تلخ یک نفرت
مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: با هم درگیری لفظی پیدا میکنند. دعوا سر حجاب است. راننده عصبانی میشود و دو زن به نظر او بدحجاب را زیر میگیرد. به فیلمهای سینمایی میماند؛ نه؟ً! اما این داستان واقعی است و در یکی از خیابانهای ارومیه اتفاق افتاده است.
مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: با هم درگیری لفظی پیدا میکنند. دعوا سر حجاب است. راننده عصبانی میشود و دو زن به نظر او بدحجاب را زیر میگیرد. به فیلمهای سینمایی میماند؛ نه؟ً! اما این داستان واقعی است و در یکی از خیابانهای ارومیه اتفاق افتاده است.
در آستانه ایام شهادت امامی که میگویند شهید امر به معروف است، این شیوه امر به معروف از کجا نشات گرفته است؟ کدام یک از بزرگان دین اینگونه رفتار کردهاند که برخی برای مقابله با آنچه بیحجابی میخوانند، دست به رفتار خشونت آمیز میزنند؟
این رفتار خشونت آمیز دلیل به غیر از نفرت دارد؟ دو قطبیهای ایجاد شده در جامعه، این خود و غیر خودی کردن مردم حاصلش همین رفتار بیرحمانهای است که میبینیم.
جامعهای که به دلیل نفرت، توان گفتوگو ندارد. نهایت بسیاری از حرفها بر سر مسائل مناقشه برانگیز دعوا و برخورد فیزیکی است. احتمالا شما هم فیلمهای که در شبکههای اجتماعی در باب تذکر لسانی در مورد حجاب را دیدهاید؟ این فیلمها را هر دو طرف ماجرا هم منتشر میکنند. انتهای حرف زدن آنها به درگیری و ناسزا ختم میشود؟ هیچ کس نمیخواهد حرف دیگری را بشنود.
در کتاب سووشون سیمین دانشور میخوانیم که:« پدر گفت: " دوست داشتن كه عيب نيست باباجان. دوست داشتن دل آدم را روشن میكند. اما كينه و نفرت دل آدم را سياه میكند. اگر با محبت غنچهها را آب دادی باز میشوند، اگر نفرت ورزيدی غنچهها پلاسيده میشوند. آدم بايد بداند كه نفرت و كينه برای خوبی و زيبایی نيست، برای زشتی و بي شرفي و بیانصافی است.»
متاسفانه جامعه ما در حال پلاسیده شدن است؛ چون نفرت تقریبا در حال گرفتن تمام کشور است. واقعا چرا نمیتوانیم همدیگر را تحمل کنیم؟ چرا دوست داریم همه مثل ما شوند؟ مثل ما فکر کنند و مثل ما لباس بپوشند؟
جامعهای که همه مثل هم باشند، سرزمین آدمهای آهنی است نه شهر انسانهایی که فکر میکنند و میاندیشند.
طی همین روزها «میثم مطیعی» که مداح است، توییت کرد که:« هیچ کَس را به اندازه انقلابیها و حزب اللهیها، وطندوست و عاشقِ ایران ندیدم.» به همین راحتی جامعه دو قطبی میشود. آدمها اگر از حلقههای محدود اطرافشان بیرون بیایند و با باقی افراد جامعه حشر و نشر داشته باشند، میبینند که چه بسیار آدمهایی هستند که حزب اللهی نیستند اما ایران را به اندازه انقلابیهایی که مطیعی میگوید دوست دارند.
برعکس این داستان هم وجود دارد. عدهای منورالفکر، خود را مرکز ایران دوستی میدانند و هر کسی خارج از حلقه آَنها باشد را ضد وطن میخوانند.
وقتی نفرت بکاریم و جامعه را دو قطبی کنیم باید شاهد صحنههای تلخی مثل حادثه ارومیه باشیم. باید شاهد اسید پاشی به صورت زنان باشیم. باید شاهد حمله به آمران معروف باشیم. نفرت، جامعه را پژمرده میکند؛ از ما گفتن بود.
ارسال نظر