درباره بازی قابل تحسین پورصمیمی در آبادانیها
حسین لامعی، روزنامهنگار و مستندساز در یادداشت خود به دوران هنری سعید پورصمیمی و ایفای نقش او در فیلم آبادانیها پرداخته است.
سینمادیلی: حسین لامعی، روزنامهنگار و مستندساز در یادداشت خود به دوران هنری سعید پورصمیمی و ایفای نقش او در فیلم آبادانیها پرداخته است.
یک- سعید پورصمیمی، از قدرنادیدهترین بزرگان تاریخ سینمای ایران است. بازیگر درجه اولی که حتی هنوز، در دورانِ سلطنتِ سلبریتیها، آرام و بیحاشیه، و به دور از هیاهو و ابتذالِ قالب و مسلّط، به زیستِ شخصی و هنریاش ادامه میدهد.
دو- از سعید پورصمیمی چه باید گفت؟ از بازیگری مهم و بیادعا که در کارنامهی سینماییاش، به اندازهی انگشتان دو دست، شاهکار دیده میشود. همچون این فیلم؛ «آبادانیها»ی کیانوش عیاری. یک فیلم اروپایی تمامعیار، با اجرایی ساده اما دقیق، به غایت تلخ، سیاه و سنگین، پیرامون اثراتِ ویرانگر و هولناکِ جنگ، بر زندگی مردمانِ طبقهی متوسط و فرودست.
سه- سعید پورصمیمی، استادِ درآوردن کاراکترهای روزمرّه و خاکستری، به سادهترین شکل ممکن است. او حتی در دههی ۶۰ و ۷۰، یعنی در دورانِ سیطرهی بازیگرانِ اگزجره و گلدرشت، کاریزماهای «تیپیکال» را، بر مختصاتِ «شخصیت» بنا میکرد. همان شخصیتهایی که هر روز و هر زمان، در کنارمان پرسه میزنند و از بس سادهاند، به چشم نمیآیند.
چهار- سکانس دزدیِ لاستیک ماشین، فصلِ سقوطِ درونی و بیرونیِ کاراکتری است که پورصمیمی در سکوتِ مطلق، مناسکِ فروپاشیاش را اجرا میکند. مناسکِ اضمحلالِ مَرد آبادانیِ مقیم تهران، که از سر فقر و فلاکت، تن به ذلتِ دزدی میدهد. در نیمهی اول این سکانس، پورصمیمی را در حال کلنجارِ ذهنی با خود میبینیم که آیا به دزدی تن دهد یا نه. بنگرید که او چگونه در سکوت، افکارِ پریشانِ ذهنیاش را با فرم و استایلِ مردّد و مچالهی بدن، بالانس میکند.
«بازی در سکوت»ی که از «درون» به فعلیّت میرسد و چه در خطوطِ حسّیِ صورت و چه در نوع استفاده از ابزار و امکاناتِ بدن، هیچگونه نوسانِ اگزجرهای یافت نمیشود. در نیمهی دومِ سکانس، در لحظهی تن دادن به دزدی، پورصمیمی همچنان بدون هیچگونه اکت و واکنشِ غلیظ، حتی پس از لو رفتن، تنها به درونِ خود میخزد. تصویرِ تحقیرِ عظیمِ یک مَردِ محترم، در مقابل چشمان فرزندِ بهتزده.
پنج- پورصمیمی در «آبادانیها» و به خصوص در این سکانس، کاملکننده است و این کاملکنندگی، با ترسیمِ رئالیسمِ خاکستری و روزمرّگیِ زندگی، در لحظات مختلف، دگرگون و دیگرگون میشود و در انتها، بیش از تکمیلِ فضا و ترسیمِ مختصاتِ کاراکتر، موجودیّت و مغزِ درام را به فعلیّت میرسانَد. کاری که تنها، از پس بازیگران بزرگ برمیاید.
ارسال نظر