پدر، دخترش را به خاطر تماشای کارتون کتک زد!
پدر دختر ۷ ساله را به خاطر تماشای کارتون با کمربند کتک زد.
خراسان: پدر دختر ۷ ساله را به خاطر تماشای کارتون با کمربند کتک زد.
لحظه ای که با مجوز قضایی پسر و دختر کوچکم را ملاقات کردم، ناگهان همه وجودم لرزید. پاها و برخی دیگر از اندام فرزندانم کبود شده بود. خیلی زود فهمیدم باز هم پدرشان آن ها را کتک زده است.
زن ۳۷ساله که برای افشای ماجرای کودک آزاری دست به دامان قانون شده بود، در حالی که به شدت گریه می کرد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: ۱۰سال قبل عاشق پسری شدم که خواهرش در همسایگی ما سکونت داشت. «شیرین» آن قدر از برادرش نزد من تعریف کرد که دلباخته او شدم اما مادرم وقتی ماجرا را فهمید، به شدت با این ازدواج مخالفت کرد.
او می گفت ما هیچ تناسبی با هم نداریم اما با مقاومت و اصرار من، بالاخره مراسم خواستگاری و عقدکنان برگزار شد و من به عقد «محمدولی» درآمدم. با وجود این هنوز چند ماه بیشتر از ازدواجم نگذشته بود که پی به اشتباه خودم بردم اما دیگر دیر شده بود و چاره ای جز ادامه زندگی نداشتم. همسرم مردی بسیار عصبی بود و شغل درست و حسابی نداشت. هر کاری پیدا می کرد فقط چند ماه طول می کشید که اخراج شود یا خودش نتواند در آن شغل دوام بیاورد.
یک سال بعد از آغاز زندگی مشترک در حالی که دخترم را باردار بودم همسرم سوگند خورد که دیگر مسئولیت پذیر باشد و برای رفاه و آسایش خانواده اش تلاش کند ولی عصبانیت های او پایانی نداشت. همسرم نه تنها مرا زیر مشت و لگد می گرفت و در حالی که باردار بودم از خانه بیرون می کرد، بلکه بعد از به دنیا آمدن دخترم، او را نیز به خاطر نخوردن شیر کتک می زد.
پدر من فردی نظامی و سرشناس بود به همین دلیل برای حفظ آبروی خانوادگی ام همواره سکوت می کردم و هیچ حرفی نمی زدم تا این که بالاخره حدود سه سال قبل همسرم به یک سفر زیارتی رفت. رفتار او بعد از این سفر به کلی تغییر کرد به گونه ای که مهربان شده بود و برای چند ماه من و دخترم را کتک نمی زد. او حتی یک سال در شغلی که پیدا کرده بود دوام آورد و از کار اخراج نشد.
واقعا همه چیز تغییر کرده بود و من انگار تاکنون یک کابوس وحشتناک می دیدم که به طور ناگهانی از خواب بیدار شده بودم. در همین شرایط همسرم دوباره از من خواست تا باردار شوم ولی من از شنیدن این جمله خیلی ترسیدم چرا که در زمان بارداری قبلی چنان اذیت شده بودم و از یادآوری آن روزها وحشت داشتم که به هیچ وجه راضی به بارداری دوباره نبودم.
با وجود این با مهربانی ها و چرب زبانی های همسرم فریب خوردم و تصمیم گرفتم به خواسته اش احترام بگذارم اما با نتیجه اولین سونوگرافی دوباره همه چیز به هم ریخت. به محض این که پزشکان احتمال دادند که جنینم دختر است دوباره همسرم عصبانی شد و در حالی که کتکم می زد مرا به خانه پدرم برد و تا زمانی که نفهمید نتیجه سونوگرافی اول اشتباه بوده و من پسری را باردار هستم، هیچ گاه به سراغم نیامد. این در حالی بود که بعد از تولد پسرم باز هم رفتارهای عصبی و خطرناک همسرم ادامه یافت تا این که پدرم بر اثر ابتلا به بیماری کرونا از دنیا رفت و من تنها پشتیبانم را از دست دادم.
بعد از این ماجرا، وقتی کتک کاری ها و ناسازگاری های همسرم ادامه یافت، به ناچار تقاضای طلاق دادم و از این زندگی مشترک بیرون رفتم ولی فرزندانم نزد همسرم ماندند و من هر بار با خواهش و التماس و با دستور قضایی می توانستم به دیدار فرزندانم بروم اما مدتی قبل وقتی به دیدار دختر و پسرم رفتم آثار کبودی را روی پیکرشان دیدم به گونه ای که همه وجودم لرزید. از دخترم که هفت سال داشت درباره کبودی ها پرسیدم ولی او به خاطر ترس از پدرش چیزی نمی گفت تا این که بالاخره از زیر زبانش کشیدم و متوجه شدم همسرم برای آن که دخترم قصد داشته کارتون ببیند او را با کمربند کتک زده و زمانی که پسر دوساله ام به دفاع از خواهرش برخاسته، او را نیز زیر ضربات شلاق گرفته است و ...
در همین حال دختر هفت ساله که کنار مادرش ایستاده بود در حالی که اضطراب در چهره اش نمایان بود و گاهی لکنت در بیانش دیده می شد، درباره این ماجرا به مشاور کلانتری گفت: من و داداشی بازی می کردیم که من به بابا گفتم می خواهم کارتون ببینم ولی بابا که دوست داشت اخبار گوش کند با کمربند به پاهایم زد. وقتی داداشی دید من اشک می ریزم به طرف من آمد تا کمکم کند ولی بابا او را هم زد اما اگر او بفهمد که به شما گفته ام باز هم مرا می زند و ...
شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) وقتی پدر کودکان از آمدن به کلانتری خودداری کرد، کودکان با دستور معاون دادستان تحویل مادرشان شدند و این پرونده به دادسرا ارسال شد.
نظر کاربران
چرااینقدرمردم بی مروت وبی رحم شدند خدایا به فریادبررس
دست بابات بشکنه عزیزم
پاسخ ها
مشهد چقدر از این داستاناست
وقتی تو زندگی کسی نیستیم ویکطرفه صحبت شده نمیتونیم قضاوت کنیم.به نظرم قبل از دادن وکیل به خوانواده که زودترطلاق میگیرن .اجبار کنن هر سه ماه همه خانواده ها باید یکساعت مشاور خانواده برن ونرن هم یه مبلغی جریمه بزارن .اینطوری هم کانون خانواده ها حفظ میشه هم اشتباهات پدرومادر گوشزد وتحکیم خانواده باتربیت درست شکل میگیره.
نه داداش سام درست نگرفتی
خدا لعنت کنه همچین پدرهای رو
پاسخ ها
بخدا من اون قسمتی که از شکنجه پدره بر طفلهاش میکرده نتونستم بخونم واقعا یه بچه کوچیک بیدفاع چرا باید اینجور زجر بکشه
دل انسان به دردمیاد وقتی میشنوه یک پدر با هدیه ای که خدابهش داده اینکارومیکنه یکی مثل من وهمسرم در آرزوی داشتن یک فرزندهستیم یکی مثل این پدر قدر این نعمتهارو نمیدونه.وای براین مرد
پاسخ ها
لعنت خدا بر چنین پدرانی
عزیزم انشاالله خدا بهتون اون چیزی که میخواید بده.. آمین
خدا جواب بدیهاشو میده.همچین پدری رو
؟! حیف نام پدر نیست که روی این میذارن ؟!
باید مراکزی بوجود بیاد که این جور آدما که اختلال رفتاری و اختلال شخصیت دارند تحت درمان قرار بگیرند و و تا درمان کامل از سپردن بچه ها به آنها ممانعت شود
قربونه خدا که میزاره با بچههای معصوم اینجوری برخورد بشه من دوتا دختر دارم اینقدر خوشحالم که خدا این دو رو بهم داده که حد نداره مگر ما پسرها چه گلی به سر پدرومادرمون زدیم که پسرامون بزنن
اینکه میگن همیشه به گفته های پدرومادرتو ن احترام بزاریدچون آنها خشت خام رادرآیینه میبینندومیدانندکه عاقبت چنین ازدواجی چی خواهدبودودست آن پدربیشعورهم بشکنه
مردک روانی ببرین بستریش کنید
خدارو شکر که تا دیر نشده تحویل مادرشون دادند،
چرا تحویل مادر دادین این آقا میره ومزاحمت ایجاد میکنه بهتر بود بهزیستی سرپرستی را به عهده میگرفت تا این بچه ها در امنیت باشند حالا باید هی اره بدن تیشه بگیرن بد تر شد
روانی باید بره تیمارستان
قانون مثل شیر پشت پدره
قانون مثل شیر پشت پدره
پاسخ ها
میدونی چرا چون سرپرست بچه هاست و حتی میتونه اونارو بکشه چون حق قانونیشه و زندان نره
واقعا داریم به کجا میرویم
وقتی قانون حمایتگر نباشه هر کی هرکاری دلش بخواد میکنه
در این مورد قانون هیچ غلطی نمی کنه طفلک بچه اینجور چیزها رو که آدم میشنوه روح روان آدم به هم میریزه
پاسخ ها
دقیقا...نهایتا دوباره پیش پدره برمیگر دن و اینبار این مدر نامردتر از مرد دیگه دهنشون بدجور می بنده
من به خاطر نعمت فرزند 5ساله ام همواره شاکر خداوند مهربان هستم
قانون بچه ی کوچیک رو تا هفت سال میده به مادرش از هفت سال تا نه سال سرپرستی بچه با پدر هست وقتی نه سالش شد خودش تصمیم میگیره پیش پدر باشه یا مادر
الهی بمیرررن همچین مردایی،حیف این بچهه. ها
عجب صبری داری خدا.
خواستم به حرف شوهرم احترام بذارم و باردار شدم !!چه جمله مسخره ای اون احترام میفهمید عزیززززم؟؟؟؟
پدر روانی
بچه زیر ۷ سال باید پیش مادرش باشه درسته؟ قانون اینطور گفته
اشکالی نداره.باباجون اجازه داره بچه ها رو بکشه.قانون طرفدارشه.
انشالله خیر نبینه اون پدر دل سنگ
نامرد بچه زدن داره خدا ازت نگذره
مرض داری ؟ اصلا هر کاری کرده باشه بچه ی ۷ ساله رو که نباید زد