سال ۸۸، فتنه رخ داد، اما نه از سوی میرحسین
حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خامنهای معمولا کمتر مصاحبه میکند. در بسیاری از موضوعات ترجیح میدهد نظر رک و راستی ندهد، اما در برخی دیگر نیز با صراحت لهجه سخن میگوید.
انتخاب: حجت الاسلام و المسلمین سید هادی خامنه ای معمولا کمتر مصاحبه می کند. در بسیاری از موضوعات ترجیح می دهد نظر رک و راستی ندهد اما در برخی دیگر نیز با صراحت لهجه سخن می گوید. برای نمونه با صراحت با خصر مخالف است و می گوید این موضوع را به مسئولان هم گفته اما تاثیری نداشته. در طول فعالیت های سیاسی خود به جر نمایندگی مجلس، سمت اجرایی خاصی نداشته اما سال ها از اصحاب مطبوعات بوده و خودش تایید می کند که رکورددار روزنامه های توقیف شده است. می گوید این سمت نداشتن و دوری از کارهای اجرایی ربطی به سمت برادرش ندارد و قبل از این موضوع نیز همین رویه را داشته.
در گفت و گو با او، از موضوعات قبل از انقلاب از موضع ابوی او در خصوص مبارزات انقلابی تا شکنجه های ساواک سخن گفته شد تا موضوعات روز مانند مجلس یازدهم و انتخابات ۱۴۰۰.
مصاحبه در یک نگاه:
از اواخر سال ۴۱ وارد عرصه مبارزات شدیم.
به خواست خودم، روحانی شدم نه پدرم، اما در مورد برخی اخوان شاید چنین نبود.
منافقین در زندان با خرما مشروب ساختند / در زندان متوجه شدیم تصوراتمان در مورد مجاهدین خلق اشتباه بود / جلساتم را در زندان بهم ریختند ، به هیچ چیز اعتقاد نداشتند / به آقای مطهری و بهشتی و هاشمی و اخوی توضیح دادم، آنچه را که از این جریان در زندان مشاهده کردم.
«ساواک» تفاوتی در شکنجه منافقین و روحانیون قائل نبود، دنبال اطلاعات بودند و فرقی نمیکرد چه کسی مقابلشان نشسته / از اختلاف ما استقبال میکرد.
اولین بار ۱۷ سالگی توسط ساواک بازداشت شدم / نام بردن از امام، قاچاق بود / آن موقع خیلی کتک زدن مرسوم نبود، اما چند مشت و لگد و سیلی به من زدند.
ساواک بار دوم بازداشتم کرد و شلاق با کابل به کف پا میزدند که اثرگذارترین نوع شکنجه است.
بار سوم که بازداشت شدم، بجز شلاق، سر را میبستند و آویزان میکردند که حس خفگی دست میداد.
در شکنجهی آپولو، پاها را در سینی فلزی دراز میکردند و کف پا بیرون میماند و قفل میماند، می گفت دو دست را مثل منبر که میشینی کنارت بگذار و دست را قفل میکردند / یک چیزی هم مثل «آپولو» بالای سر بود که باعث میشد هر فریادی بزنی، بیرون نرود و به گوش خودت بازگردد / سیم به برق وصل میکردند و شوک میدادند.
حسینی شکنجه گر معروف هیکل بزرکی داشت و مشت بر صورت میکوبید / شکنجه ها علیه من، مدل متوسطش بود و شکل های بدتری هم داشت / مثلا آقای هاشمی رفسنجانی در شکنجه ها بیهوش میشد / نیمهی شب صدای فریاد آنها میآمد تا خوف ایجاد کنند / قد بلند و هیکل ورزشکاری داشتم؛ بازجوی من، ابتدا مفصل مرا میزد و تازه بعدش، میفرستاد پیش حسینی، و میگفت «آماده باش آقای حسینی که یک میهمان گردن کلفت دارم برایت میفرستم».
(درباره ماجرای روایت آیتالله هاشمی از فعالیت های قبل از انقلاب آیتالله مصباح، تلاش برای اقناع مرحوم مصباح توسط هاشمی و رهبر معظم انقلاب برای بازگشت به فعالیت انقلابی): آقای هاشمی قاعدتاً خلاف نمیگویند.
یکی از ایدئولوگهای مجاهدین قبل از تغییر ایدئولوژی پیش امام رفت و توضیحاتی داد، امام گفتند مطالب بدی نگفتند، اما اسلام نبود.
مرحوم ابوی مخالف مبارزه علیه شاه نبودند، اما خودشان مشارکتی نداشتند؛ موضع ایشان به گونه ای بود که رژیم میدانست از ایشان نمیتوان توقع برخی همکاریها را داشت / در برخی اعلامیه ها علیه رژیم شاه، نام ایشان هست / گفتند شاه به مشهد میآید، اما میدانستند ابوی در جلسه با او نمیرود / رژیم شاه، جلسات قرآنی در مسجد گوهرشاد برگزار کرد که پدرم نرفتند / چلوکباب دادند به برخی روحانیون، به وقت سفر شاه به مشهد از شهر رفتند، ساواک پیغام داد چطور هنگام چلوکباب خوردن بودید؟ که برخی از اینها از مسجد گوهرشاد اخراج شدند.
ایشان (آیت الله خامنه ای ) با پدر دکتر شریعتی ارتباط داشتند و بعدتر با دکتر شریعتی آشنا شدند / آقای اخوی (رهبری) از معدود روحانیون روشنفکر در منطقه شناخته میشدند، این افکار در میان روحانیون کمیاب بود / شبیه اتهاماتی که به دکتر شریعتی میزدند را به اخوی (رهبری) هم میزدند.
شهید مطهری کتاب «اسلام شناسی» دکتر شریعتی را بسیار تمجید کردند / شهید مطهری ، پدر دکتر شریعتی را به تهران دعوت کردند.
سال ۵۲ در مخفیگاه دکتر شریعتی دیدار داشتیم
(درباره نقش نقش «میناچی» در اختلاف دکتر شریعتی و شهید مطهری و خارج شدن مطهری، بهشتی، آیت الله خامنه ای و هاشمی از حسینه ارشاد ): به شریعتی میگفتند شما باعث رونق حسینیه ارشاد دارید نه شهید مطهری! / شهید مطهری دچار کدورت شد، به حسینیه ارشاد نرفت و روحانیون معتبر دیگری نیز آنجا را ترک کردند.
(درباره مخالفت شدید با «مخالفان ۹۹ نفر با نخست وزیری میرحسین»): امام گفت صلاح نمی دانم میرحسین نباشد / جناح بازار مخالف موسوی بود، گرانفروشان را تعزیر کردند و ناراحت بودند / موافق میرحسین بودم، امام هم که حمایت کرد ما هم اصرار کردیم / ابتدای روز رای گیری، هاشمی رفسنجانی بعنوان رییس مجلس گفت «رفتاری نکنیم که مجلس از چشم امام بیفتد» که برخی فریاد زدند «بگذار بیفتد» / برخی گفتند اسامی ۹۹ نفر مخالف را من افشا کردم، اما کاملا دروغ بود، من اساساً چنین کارهایی نمیکنم.
(پیرامون اشغال سفارت آمریکا): آن موقع بصورت هیجانی، خوشحال شدیم / نمی توانم با قطعیت بگویم جنگ تحمیلی معلول این اتفاق بود / آمریکا قلدری کرد و مردم را تحریک و تهییج / امام خمینی «تسخیر سفارت آمریکا» را «انقلاب دوم» نمیدانست / نباید به یک طرف ماجرا را تقدس بخشید.
در شورای نگهبان فعلی، تیغ استصواب بیشتر متوجه انقلابیون اصیل و افراد موجه است و ملاک مشخصی برای رد آنها نیست / قصد برخورد با استصواب در مجلس داشتیم اما وزیر کشور وقت موضوع را به مجمع تشخیص برد که قانون شامل کاندیداهای مجلس چهارم شد / من در دوره چهارم رد شدم؛ احتمالا ضدیت با اسلام در کار بوده!
آقای لاجوردی در زندان و پیش از انقلای، طوری برخورد میکرد که انگار گوشش مشکل دارد و ما مجبور بودیم بلند صحبت کنیم، بعد از انقلاب دیدیم گوش لاجوردی سالم است و مشخص شد تاکتیک او بوده.
خیلی از زندانیان میگفتند چرا به ما سیگار نمیدهید، لاجوردی گفت کوفت بخورند! ضرر هم برایشان دارد! / قبول نکرد، به امام گزارش دادم و امام دستور آزاد کردن سیگار را دادند / زندانیان در صبحگاه باید در حیاط سرود «خمینی ای امام» را بخوانند! شعار بدهند «مرگ بر منافقین صدام؛ مخصوصاً منافقین زندان» / به لاجوردی گفتم چرا این کار را میکنی؟ گفت میخواهم اعصاب زندانیان را خُرد کنم! / به امام گزارش دادم که ایشان را تکان داد. گفتند احمد اقا همین الان به اوین زنگ بزن و بگو این برنامه حذف شود.
(درباره گزارش سیدهادی خامنهای که منجر به عزل لاجوردی شد اما مجدد پس از دو روز به کار خود بازگشت): پخش فیلمی از شکنجهی وحشیانه نیروهای کمیته توسط منافقین ، قتل و دفن آنان از تلویزیون در تلویزیون منجر به بازگشت لاجوردی شد.
نقش اخویام، آقا محمد خامنه ای در مبارزات تا اندازه ای نبود که به زندان محکوم شود.
جناح رقیب دولت نمیخواهد برجام در دولت روحانی به سرانجام برسد، سنگاندازی میکنند تا دولت بعدی بیاید و افتخارش نصیب دولت فعلی نشود.
دولت بعدی احتمالا دست کسانیست که همه چیز دراختیارش است.
(درباره حجاب) در هر دو سو «تندروی» میکنند؛ کارشناس نیستند و نظر فقهی میدهند.
تنها روحانیت بلندپایه و مرجعیت میتوانند شرایط را تغییر دهند؛ آنهم به شرط تصمیمگیران نظام با آنان همکاری کنند.
با اقناع طرفین دعوا، اوضاع رو به آرامش خواهد رفت.
موضوع حجاب میتواند در یک پروسه نسبتاً طولانی به آنچه در ابتدای انقلاب گفته شد، بازگردد.
متاسفانه موضوع حجاب را سیاسی کردهاند.
در لبنان، حکومت ، اسلامی نیست، شبیه ۵۷، ۵۸ خودمان است.
سال ۷۵ برخی جریانها بدنبال کاندیداتوری ریاستجمهوری من بودند، اول سراغ مهندس موسوی رفتند، قبول نکرد، من هم نپذیرفتم.
(درباره انتخابات ریاست جمهوری) میدانم چیزهایی که مورد نظرم هست را نمی توانم اجرا کنم، پس چرا بیایم؟ / خیلی ها با اینکه میدانند نمیتوانند کاری کنند، میآیند / سر سوزنی اشتها برای ریاستجمهوری ندارم، الان هم به افراد گفتم «نه میآیم و نخواهم توانست» / نشنیدم که خاتمی و سیدحسن خمینی بدنبال کاندیداتوری باشند.
انتخاب: اخوی شما «سید محمد خامنهای گفته «آیتالله منتظری و هاشمی رفسنجانی بر سر نفوذ آمریکا در ایران رقابت داشتند»، نظرتان چیست؟ / سید هادی خامنه ای: نظری ندارم، از گوینده بپرسید / انتخاب: اساساً قبول دارید این ادعا را؟ / سید هادی خامنهای: خیر.
سرنوشت دائمی انقلاب، نباید دست یک عده باشد.
فکر نمی کردم هاشمی رفسنجانی در سال ۹۲ ردصلاحیت شود؛ یکی از وقایع نامطلوب بود / نقش ایشان در پیروزی روحانی ، بالا بود، نقش جریان اصلاحات نیز اثرگذار بود.
من اگر جای روحانی بود، وعده رفع حصر نمی دادم؛ کاری که انسان نمیتواند از پس آن برآید، نباید به زبان بیاورد.
انتخاب: روحانی گفت رفع حصر آیتالله منتظری کار من بود / سید هادی خامنهای: نه، هر کس میتواند بگوید کار من بود.
در ماجرای شلوغی مقابل منزل آیتالله منتظری در سال ۷۱، ما خبرش را در روزنامه منتشر کردیم / آیتالله هاشمی دستور پیکیری و حل مسئله را دادند / برخی معتقدند علت تعطیلی روزنامه «جهان اسلام»، انتشار این خبر بود.
سید هادی خامنه ای: مخالف حصر هستم / انتخاب : آیا تلاشی برای رفع حصر انجام داده اید؟ / سید هادی خامنه ای: از دست من کاری بر نمیآید / به مصلحت انقلاب و اسلام است که رفع حصر انجام شود / گفتم ادامه این کار هیج دلیلی ندارد، اما کسی گوش نکرد.
(پیرامون بیانیههای میرحسین موسوی پس از انتخابات سال ۸۸): چیز تحریک آمیزی نبود، موافق بودم / پاره کردن عکس امام، به فرض صحت، از کجا میدانید کار چه کسی بوده؟ چگونه میتوانید اثبات کنید کار طرفداران موسوی بوده؟ تمام قرائن ضد آن را اثبات میکرد / ماجرای «پاره کردن عکس امام»، عمدی و تصنعی بود، از میدان امام حسین تا میدان انقلاب مملو از جمعیت بود، این دوربین از کجا آمد این عکس را دید را فیلمبرداری کرد؟
انتظار بیجایی هست که یکطرف شایعه بسازد و طرف مقابل هِی بیاید انکار کند؛ مگر بیکار نشستهایم که شما چیزی بگویید و ما دائم انکار کنیم؟ / آقای حدادعادل گفت «چه مصاحبهی خوبی کردید، چرا زودتر مطرح نکردید»، گفتم مگر ما بیکاریم که مدام اتهام بزنند و ما بگوییم نبودیم / ما هم می توانیم بگوییم کار شما بوده.
سال ۸۸ شرایط به گونهای بود که همه میگفتند رای با میرحسین است، بعد یکباره دیدیم چیز دیگری شد.
۸۴ به هاشمی رای دادم و ۸۸ به میرحسین
سال ۸۸ فتنه رخ داد، اما فتنهی دیگران بود / تخلفاتی بود مثل اظهارنظر دستاندرکاران انتخاباتی در حمایت از احمدینژاد، با ماشینهای دولتی تبلیغ میکردند / مردم یکشبه نظرشان را تغییر دادند و خودشان را دست انداختند؟ / به نفع موسوی در شهرها سخنرانی میکردم.
قبل از دولت خاتمی هم دوران اصلاحات بود / برخی رفتارهای دولت اصلاحات مثل تندروی ها و خودکامگی ها منجر به پیروزی احمدی نژاد شد / الان هم که سوار بر قدرت نیستند از ابن ادعاها دارند / معلوم بود برخی کارها در آن ایام کارهای بدی بود که چنین محصولی به بار آمد / جلسات آسیبشناسانه داشتیم که چه شد چنین اتفاقاتی افتاد و همهی آن حرفها ضبط شد / بعدها خانم فاطمه کروبی گفتند سر ماجرای حصر که به منزل ریختند، نوارها را با خود بردند / آن مذاکرات هست، اما دست ما نیست و اگر روزی پس دهند، معلوم میشود نظرات ما چه بود، الان در خاطرم نیست چه مباحث و نتایجی داشتیم.
عدهای طالب بودند خط فکری آقای مصباح در دهه ۷۰ وارد میدان شود؛ اعتبار علمی ایشان قابل انکار نیست و شهره به فضل و علم بود / مواضع سیاسی ایشان را قبول ندارم / عالمی چون او را به نماز جمعه دعوت کردند و ایشان از «حکومت اسلامی» سخن میگفت / «نظریهپرداز جریان انقلاب» کسانی بودند که امروز در کنار ما نیستند، نه ایشان.
(درباره ماجرای ناشنیدهی حمله با پنجه بوکس به صورت «سیدهادی خامنه ای» در قم در سال ۷۹ و خونریزی صورت): مُهر و جزوات قرآن به سویم پرتاب کردند، با نشانهگیری خوب! / شعار میدادند تا صدای من به جایی نرسد / مشت و لگد به عمامه میزدند ، عینکم افتاد و جایی را نمیدیدم که پنجه بوکس به سمتم آمد / اگر میدیدم طرف را که ولش نمیکردم، اما او فرار کرد / ضاربین، ماشین را هم تعقیب کردند و دست بردار نبودند / صورتم خونریزی داشت و در آستانهی بیهوشی بودم، آیتالله صانعی با ناراحتی بالای سرم آمد که با جَدِّ شما هم چنین کردند / حتی دلجویی از من نشد / برای اولین بار است که یک رسانه این سوال را از من کرده، عمداً یا سهواً به این موضوع نپرداختهاند، نمیدانم.
تیراژ روزنامه «حیات نو» بیش از ۲۵۰ هزار بود که با بهانهی واهی توقیفش کردند / برخی سادیسمِ اذیت کردن دارند / گفتند کاریکاتوری کشیدید که شبیه امام است، درحالیکه اصلا ربطی به امام نداشت / توضیحاتی در مجلس دادم که برخی نمایندگان گریه کردند / سال ۸۸ هم بخاطر انتشار بیانیه میرحسین موسوی توقیف شدیم.
(درباره علت کم شدن فعالیت شما در دهه ۷۰ ): ۴ دوره نماینده مجلس بودم، بدون دخالت حاکمیت / مجمع روحانیون و جبهه مشارکت هیچ وقت با من کنار نیامدند، «مشارکت» با تیپ امثال من مخالف بود.
بعد از انقلاب، ارتباطم با ایشان (آیتالله منتظری ) بیشتر شد / سه سمت آیت الله منتظری به من دادند.
چند خانم در فرانسه از امام پرسیدند نظر شما به امام چیست؟ امام میکوید اکر مفسده نباشد، اشکالی ندارد / امام معتقد بود حجاب بستگی به «شرایط محیط» دارد / شهید مطهری در دهه ۴۰ پیرامون حجاب نظراتی دادند که باعث حملهی متحجرین شد.
(در مورد شبکههای اجتماعی): باید استقبال کرد، یک دورهای ویدیو در این کشور جرم بود و برخی بخاطر شغلشان از هستی ساقط شدند.
(پیرامون «مجلس انقلابی»): نماینده ۴۰ درصدی هستند بالاخره! / اکثریت نمایندگان را نمیشناسم / تندروی و ضدیت بیرویه با دولت فعلی و بدون منطق دارند.
ارسال نظر