واکنش محراب قاسمخانی به فوت آزاده نامداری
این مدت دوستای زیادی رو از دست دادم، ولی رفتن هیچ کدومشون به اندازه مرگ آزاده منو نسوزوند. نمیدونم بیشتر غمگینم به خاطر جوونیش و فرصتهای دوبارهای که میتونست توی زندگیش داشته باشه یا فشاری که داشت توی این سالها تحمل میکرد و حسرتهایی که روی دل شکسته اش موند.
ولی چیزی که میدونم اینه که آزاده یکی بود مثل خیلی از ما. با این تفاوت که پرده از رازها و اشتباهات و تناقضی که توی زندگیش داشت برداشته شد و تاوان سنگینی هم براش پرداخت. پردهای که شاید اگه از روی زندگی و افکار خیلی از ما برداشته بشه، تصویری صد برابر گناهکارتر از آزاده ازمون دیده میشه. آزاده شاید فقط از ما بدشانستر بود...
آزاده نمرد. کشته شد. دختری بود که رسانه متولدش کرد، بزرگش کرد، بهش شکل داد، بی رحمانه طردش کرد و کشتش. مثل داستان یه فیلم خیلی غم انگیز...
پ. ن: از دیشب تا حالا مسیجای چند روز پیشمون رو صد بار بالا و پایین کردم، ولی هیچ چیزی از مرگ توی جملهٔ "امیدوارم سال جدید برای من سال کار باشه" پیدا نمیکنم...
ارسال نظر