نوذر آزادی؛ بازیگری که کارمند بانک بود
«شخص بنده بهعنوان نماینده ثابت، دائم، غیرقابل تعویض و دارنده حق رأی قاطبه اهالی محترم اعتراض دارم.»؛ این جمله را احتمالاً بسیاری از آدمهایی که امروز موی سپید کردهاند و بیننده تلویزیون ملی ایران پیش از انقلاب بودهاند، خوب به خاطر دارند؛ نوذر آزادی معروف به قاطبه در سریال ایتالیا ایتالیا این جمله را به زبان میآورد و در آن سالها توانست نقدهای جدی خودش را در قالب طنز در تلویزیون شاهنشاهی جلوی دیدگان میلیونها بیننده بیان کند.
روزنامه همدلی: «شخص بنده بهعنوان نماینده ثابت، دائم، غیرقابل تعویض و دارنده حق رأی قاطبه اهالی محترم اعتراض دارم.»؛ این جمله را احتمالاً بسیاری از آدمهایی که امروز موی سپید کردهاند و بیننده تلویزیون ملی ایران پیش از انقلاب بودهاند، خوب به خاطر دارند؛ نوذر آزادی معروف به قاطبه در سریال ایتالیا ایتالیا این جمله را به زبان میآورد و در آن سالها توانست نقدهای جدی خودش را در قالب طنز در تلویزیون شاهنشاهی جلوی دیدگان میلیونها بیننده بیان کند.
صحنه تاریک به کار که میآید؟
او مردی بود که حالا جواد مجابی در سوگش نوشت: «آزادی اجازه نیافت در کشورش کار کند، آزادی به هر سوی جهان آواره شد، دستکار آزادی، آگاهی و شادی مردم بود، شادی از او و مردمی -که دوستشان میداشت و برایشان جانانه کار میکرد- دریغ شد. چنین شد که در پایان زمستان قرنی روبهزوال، آزادی عزیز مهربان را از دست دادیم و اشکهای حسرت و اندوه ما بیاثر خواهد بود، چراکه او را به ما، به فرهنگ ایران، به صحنه تئاتر و تلویزیون برنمیگرداند. نوذر آزادی بیشتر یک هنرمند ایرانی بود مثل رفیقش بیژن مفید. جایش در این فرهنگ بود و هنرش اینجا دلپذیرتر بود، کمدی او و کارهای جدیاش اینجا بهتر و بیشتر پذیرفته میشد.
نه اینکه جای دیگر نتواند هنرنمایی کند، اما حرف او، کارش، دنیایش اینجا فهمیدنیتر بود. مفيد در غربت دقمرگ شد، برای اینکه همافق و همدردی نیافت، نوذر نیز. مهندسان نالایق سیاست فرهنگی، پادافره رفتارشان را در، دربهدر کردن فرزندان عاشق این آبوخاک با زشتنامی تاریخی خواهند یافت. هنرنمایی او در اختاپوس نشان داد که هنرمند میتواند با شفقت به مردم بنگرد و با نقد احوال آنان با لحن طنز و طيبت، «قاطبه اهالی» را که خود یکی از آنان بود از اوضاعواحوال آگاه و ضمناً دلشاد کند. شمارنامه عمر هنریاش را، به هنگام حیاتش بارها برشمردهام و اینجا حوصلهاش نیست. در اندوه از دست دادنش تنها نیستم و هزاران هزار که با او خندیده و گریستهاند، در غیبت جسم او از میهن محبوبش، حیران خاموش شدن یکایک چراغهای صحنه هستند. داغدار و مشوش از اینکه صحنه تاریک به کار که میآید جز تاریکجانان از نور ترسان. دنیا را تاریکتر از این نمیخواهم و میگریم.»
او کارگردان تئاتر و هنرپیشه فیلم و سینمای سابق و البته شاعر و نقاش حال حاضر بود، اما سرطان امانش نداد و چند روز مانده تا آغاز بهاری که چندان نشانههای بهارهای قبلی را در خود ندارد، او را از ما و شاید بعضی از ماها را از او گرفت. هشتادودوساله بود و ساکن آلمان. تا چند سال قبل در ایران زندگی میکرد، ولی در این سالها فعالیت هنری نداشت. چرا؟ شاید چون همانطور که جواد مجابی نوشته اینجا به او اجازه ندادند کار کند؛ مثل خیلیهای دیگر که تا وقتی رفتند و خاطره شدند نتوانستند برگردند روی صحنه حاضر و هنرشان را به نسلهای بعد از خودشان هم نشان بدهند.
بازیگری که کارمند بانک بود
نوذر آزادی در کرمانشاه زاده شد؛ به سال 1317. نام اصلیاش نوذر فیروز بود. خانواده مادریاش از لکهای ساکن کرمانشاه بودند. نام هنریاش یعنی نوذر آزادی را از نام فامیل مادرش گرفت. پدرش اراکی بود و بهعنوان یک ارتشی در کرمانشاه مأموریت داشت. نوذر دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطهاش را در دبستان و دبیرستان کزازی کرمانشاه گذراند. بعدها مدرک دانشگاهیاش را در رشته تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک دریافت کرد.
مدتی در رادیو کرمانشاه در قامت گوینده و نویسنده فعالیت کرد و همانجا با پروین دولتشاهی بازیگر و گوینده رادیو آشنا شد. آن دو باهم ازدواج کردند. آزادی وقتی تحصیل در دبیرستان را به پایان برد، در بانک ملی ایران در کرمانشاه کارش را شروع کرد. حضورش در بانک ملی تا سال 1359 ادامه پیدا کرد و سرانجام هم همان سال ازآنجا بازنشسته شد.
از سمندریان تا پیتر بروک
بازیگری را از ۱۴سالگی آغاز کرده بود. او از سال ۱۳۳۷ در گروه تئاتر آناهیتا زیر نظر مصطفی اسکویی در تهران بازیگری را ادامه داد. او و همسرش بعد از ازدواج راهی تهران شده بودند تا مسیر هنریشان را در این شهر دنبال کنند. بازی در دو نمایش رادیویی به کارگردانی بیژن مفید و حضور در نمایش تلویزیونی ایستگاه به نویسندگی و کارگردانی سعید سلطانپور بود اولین کارهای حرفهای او در عرصه بازیگری بهحساب میآمد. سرایدار، هرکول و طویله اوجیاس، امشب از خود میسازیم، ایستگاه، دون ژوان در جهنم، اورگاست، بازجویی، فالگوش، پوشاندن آنها که برهنهاند، بیرون جلوی در، کارمندان روز جمعه، کتکخورده و راضی، شش شخصیت در جستجوی نویسنده، کلاهی پر از باران، ویلون ساز کره مونا، مستنطق ازجمله آثار مهم با بازی او در عرصه تئاتر بود.
زمستان سال ۱۳۵۶ مجموعه تلویزیونی ششقسمتی ایتالیا ایتالیا به کارگردانی و نویسندگی او نامش را در میان عموم بر سر زبانها انداخت. این سریال روزهای نخست نوروز سال ۱۳۵۷ از تلویزیون ملی ایران پخش شد. سرکار استوار، آدم به آدم، تلهموش، قماربازان و ساتگین هم ازجمله سریالها با بازی او بود. او بعد از انقلاب ۱۳۵۷ بارها به اروپا و آمریکا سفر کرد. پیشنهادهای زیادی برای کار در آنجا داشت اما هیچیک را قبول نکرد. در دو سه دهه گذشته بیشتر سرگرم شهر و نقاشی بود و سال ۲۰۱۰ نخستین نمایشگاه از نقاشیهایش را با نام «رنگینکمانهای نوذر آزادی» در «گالری سیحون» در لسآنجلس برگزار شد. این نخستین نمایشگاه آثار نقاشی نوذر آزادی در آمریکا بود. در چند سال گذشته مقیم آلمان شده بود و زمستانها به ایران میآمد. بهار هم که از راه میرسید راهی آلمان میشد.
آفریننده کمدیهایی که درد و رنج مردم را فریاد میزد
ابوالحسن مختاباد درباره درگذشت او نوشت: «نوذر آزادی هم رفت؛ هنرمندی بهتماممعنا که به گفته استاد محمود دولتآبادی در اواخر عمر درگیر بیماری ریوی بود و از این بیمارستان به بیمارستانی دیگر میرفت. او در شهر برمن آلمان میزیست. نمایشها و تیپهایی که او آفرید در زمره کمدیهای انتقادی بود که درد و رنج مردم را فریاد میکرد. به گمان من برخی از کمدینهای پس از انقلاب سخن تحت تأثیر کارهای او بودند. دوست خوبم علی عظیمینژادان سالها قبل گفتوگویی مفصل با او انجام داد و شخصیت هنری و فرهنگی و تواناییهای او در دیگر عرصههای هنر را نیز بهخوبی رمزگشایی کرد. این گفتوگو در نشریه اینترنتی قدیمیها در دسترس است. روحش شاد که به قول مولانا به مردم انگبین میداد و تخم طرب میپراکند.
بعد از درگذشت او انجمن بازیگران سینمای ایران،پیام تسلیتی با این محتوا منتشر کرد: «درگذشت نوذر آزادی، بازیگر و کارگردان خلاق و کمنظیر سینما، تئاتر و تلویزیون را به خانواده هنرمند و محترم ایشان، همکاران عزیز و مردم هنردوست ایران تسلیت میگوییم.»
نظر کاربران
اسم هنریش در بازیهایش چی بود
ایتالیا ایتالیا ، این نازک قرشمال ، ایتالیا ایتالیا ، این نادرس سوزمانی ، ایتالیاایتالیا، فقدان غم غمخوار ملت ناشاد ایران بود و غم از دست رفتنش را دودستی بر دستانمان میزنیم که ای اآخ قاطبه جان هم رفت روحش شاد وقرین رحمت الهی باد الهی آمین
پاسخ ها
خداوند رحمت کند تمام اموات را اما شما هم زیاد عصبی نشو و برخودت مسلط باش.
خدا بيامرزدش وتسلیت عرض میکنم به خانواده محترمشون
تسلیت واقعی را به مردم ایران باید گفت که از هنر هنرمندی بزرگ محروم کردند به چه جرمی نمیدانم امیدوارم در رفتار هایمان در خصوص هنرمندان تغیر جدی بدهیم چون مطالبه جدی مردم میباشد
فیلم صمد به مدرسه می رودش رو یادتون رفت . مدیر مدرسه بود .
پاسخ ها
افرین ، من هم در فکر همون فیلم بودم و اون تیم فوتبال و لباس ورزشی ، خدا رحمتشون کنه ..
روحش شاد