خبرگزاری ایلنا: دبیر چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» با اشاره به عشقی که استاد منوچهر طیاب به ایران داشت ابراز امیدواری کرد مهر به وطن در دل همه هنرمندان و اهالی فرهنگ متبلور شود.
مراسم نکوداشت زندهیاد استاد منوچهر طیاب بعد از ظهر دوشنبه یکم دی ماه و در هفتمین روز از جشنواره چهاردهم «سینماحقیقت» برگزار شد.
اجرای این مراسم را شهرام درخشان به عهده داشت و در بخش اول میزبان دبیر چهاردهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت بود.
محمد حمیدیمقدم در ابتدای این مراسم گفت: از شگفتیهای اجرای برخط امسال افزایش روز به روز مخاطبان بود. اگرچه تماشای فیلم در پرتالها میتواند مشکلاتی به همراه داشته باشد اما لذت تماشای فیلمهای مستند به قدری زیاد بوده که مخاطبان، این دشواری را به جان خریدند و امروز میتوانیم ادعا کنیم که همه علاقهمندان سینمای مستند به نسبت معینی در همه جای ایران به تماشای این آثار مینشینند.
او با بیان اینکه فیلمسازها هم مانند مخاطبان آرام آرام با این فضای برخط ارتباط گرفتند، گفت: یک سری از فیلمها در روز اول در خانه جشنواره یعنی سایت هاشور به دلیل جدید بودن مجرا نتوانستند با مخاطب ارتباط بگیرند، برای همین تصمیم گرفتیم که فیلمهای روز اول خانه جشنواره را از فردا دوباره تکرار و پخش کنیم.
دبیر چهاردهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت یادآور شد: نکته دیگر اینکه پرمخاطبترین و تاثیرگذارترین فیلمهای جشنواره با توجه به رضایتمندی مخاطب، میتوانند دوباره تکرار شوند.
حمیدیمقدم خاطرنشان کرد: اختتامیه چهاردهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت روز چهارشنبه دوم دی خواهد بود و فردا صبح، کاندیداهای بخشهای مختلف مسابقه ملی را معرفی میکنیم.
او با بیان اینکه اگر موفقیتی در این دوره از جشنواره هست، نتیجه همراهی و هم دلی و جانفشانی است گفت: در وضعیت امروز حفظ سلامت جان، واجب است و اگر امکانات و شرایطش مهیاست، ضروری است که کمتر سر کار حضور پیدا کنید. اما همکاران ما در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در سه چهار ماه اخیر، شبانهروزی زحمت کشیدند که عشق به سینمای مستند از سوی گروهی که هدف معینی دارند بیپاسخ نماند و در راستای خرد و تولید محتوایی که به درد جامعه بخورد این آثار ارائه شود.
وی افزود: دبیر به تنهایی در راس کار نمیتواند برای موفقیت جشنواره کافی باشد؛ لذا همین که مخاطب عمومی جامعه با سینمای مستند ارتباط خوبی برقرار کرد حاصل همکاری همه احزاب و گروههای جشنواره است. تصور میکنم در این دوره راهی برای سینمای مستندایجاد شد که نمیشود دیگر به قبل از آن برگشت.
حمیدیمقدم در ادامه با اشاره به مراسم نکوداشت استاد طیاب گفت: کمتر پیش میآید در یک جشنواره در دو سال پیاپی درباره یک نفر صحبت کنید. ما سال گذشته در سیزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» این افتخار را داشتیم که از مقام شاخص و حرفهای استاد منوچهر طیاب قدردانی کنیم اما متاسفانه امسال ایشان را از دست دادیم که ضایعهای برای فرهنگ ایران است.
او با اشاره به نامگذاری ایام چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت به نام بزرگان سینمای مستند گفت: در گفتگویی که با استاد محمدرضا اصلانی داشتیم از ایشان خواستیم انتخاب نامهایی برای مراسم نکوداشت امسال را به عهده بگیرند، که عنوان «مرد سرزمین» را برای نکوداشت استاد طیاب انتخاب کردند.
دبیر جشنواره سینماحقیقت منوچهر طیاب را فردی اهل سفر خواند که قلبش برای این سرزمین میتپید و زندگی و کارنامهاش کاملاً تبلور این حقیقت است و گفت: افتخار داریم که روز هفتم جشنواره چهاردهم سینماحقیقت را با همفکری شورای سیاستگذاری به یاد استاد طیاب نامگذاری کنیم.
حمیدیمقدم ادامه داد: امیدوارم عشق به زادگاهی که در استاد طیاب بود در تمام افرادی که در حوزه فرهنگ و هنر و فیلم کار میکنند باشد و ما هم به قدر و سهم خودمان قدردان آن باشیم.
پس از صحبتهای دبیر جشنواره سینماحقیقت، فیلم مستندی درباره منوچهر طیاب پخش شد.
اسعد نقشبندی کارگردان مستند «منوچهر طیاب» در این مراسم گفت: من قریب ۲۴ سال یعنی از ۱۳۷۵ که با آقای طیاب در کویرهای کرمان آشنا شدم و در ۹۰ پروژهای که ایشان بعد از آن تاریخ ساختند در کنارشان بودم. اوایل به عنوان عکاس و بعد به عنوان مجری طرح و مدیر تولید با او همکاری کردم. خودم را فیلمساز نمیدانم؛ اگر در حرفه خوم حرفی برای گفتن داشته باشم برایم کفایت میکند اما وقتی گفتند درباره استاد فیلمی باید ساخته شود، برایم سخت بود. چون ایشان پدر معنوی من بود و این ۲۴ سال وقتی ایران بود و چه خارج از کشور، در تمام لحظات در این هزاران کیلومتری که همسفرش بودم و صدها ساعتی که به گفتههایش گوش میدادم برایم کلاس درس بود. برای من این مسیر ۴۰ساله عکاسی دو بخش میشود. بخشی قبل از آشنایی با استاد منوچهر طیاب و بخشی تحولی که ایشان در من ایجاد کرد.
نقشبندی ادامه داد: ۱۲ دقیقه برای نمایش زندگی و ویژگیهای کسی که ۶۰ سال کار کرده و تمام وقت در این مسیر بوده، خیلی سخت است. توصیهام به کسانی که میخواهند آقای طیاب را بیشتر بشناسند این است که فیلمهایش را ببینند؛ خوشبختانه آقای همایون امامی سال گذشته و زمان حیات ایشان کتابی از او منتشر کرد که منبع خوبی برای شناختن دنیای آقای طیاب است.
او خاطرنشان کرد: نگاه موشکافانهای که آقای طیاب با دقت و جزئیات به ایران داشت و تلاش میکرد ماندگارش کند، بسیار ارزشمند است. برای همین امروز که در میان ما نیست فقدانش برای جامعه فرهنگی ایران ضایعه بزرگی است و برای من نبودش بسیار سخت و سنگین است.
این هنرمند پیشکوت با اشاره به اینکه درباره ایشان صحبت کردن نیاز به زمان زیادی دارد، گفت: اما چیزی که میتوانم بگویم این است که آقای طیاب جدای از اینکه او را به عنوان فیلمساز و مستندساز میشناسیم کاراکتری دغدغهمند داشت و انسان را در محیط و جامعهاش با یک نگاه انساندوستانه میدید و ارتباطی که با دیگران میگرفت هرگز از موضع بالا و از جانب آدمی که دانش و فهم بیشتری دارد، نبود و دلیل موفقیتش هم همین بود. انسانی بود که موضوع فرهنگ، دغدغه اصلیاش بود. همانطور که آقای سینایی اینطور بودند. همه ما کسانی که مساله فرهنگ در جامعه برایمان موضوع است، به آقای طیاب مدیون هستیم.
نقشبندی با تاکید بر اینکه آثار مکتوب و فیلمهای منوچهر طیاب هر کدام گوشهای از این سرزمین را به ما نشان میدهند، گفت: با توجه به اینکه ایشان خارج از کشور زندگی میکرد امکاناتی داشت که میتوانست برای رفاه بیشتر استفاده کند، اما دغدغهاش در کویر و ایران و کوههای البرز و زاگرس بود و میدیدیم که با چه عشق و شوقی این کار را میکرد.
او در پایان تصریح کرد: خیلی وقتها احساس میکردم موضوع فیلم و ساخت مستند شاید اولویت بعدی برای اوست و اولویت اصلیاش شناخت و پژوهش در این زمینه بوده است. وقتی منوچهر طیاب به من گفت که ۵ سال درباره کویر تحقیق کردهام و فیشبرداری و تحقیقاتش را دیدم، فهمیدم همه منابع را مطالعه کرده و از ماحصل آن مستندی به نام «همراه باد» را درباره کویر ساخته است و هر آنچه مانده بود را در کتابی منتشر کرد. جزو اتفاقات نادر این سرزمین است که کسی در کنار فیلمهای مستندش کتابی هم منتشر کند؛ تا آنچه که زمان اجازه نداده در فیلم به بیننده منتقل شود را در کتاب به خواننده بدهد.
همایون امامی (پژوهشگر و مستندساز) میهمان دیگری بود که در ادامه این مراسم از طریق اسکایپ درباره استاد منوچهر طیاب صحبت کرد.
امامی با اشاره به اینکه استفاده از عنوان عزیز از دست رفته برای منوچهر طیاب شاید چندان حقیقت نداشته باشد، گفت: ایشان از بین ما رفته، اما مادامی که آثارش چه در حوزه سینما و چه نشر و انتقال تجربه برای ما باقی است، طبیعتا زنده است و یاد و خاطرهاش همراهمان خواهد بود و ما خاطره نفس گرم ایشان را از طریق فیلمهای گران سنگ و تحقیقات وزین و کتابهایش میبینیم.
نویسنده «تو راای کهن بوم و بر دوست دارم» درباره این کتاب که به زندگی منوچهر طیاب میپردازد، گفت: عنوانی که برای این کتاب انتخاب کردم به این دلیل بود که به یک ویژگی بارز شخصیت منوچهر طیاب اشاره کنم که عشق به ایران و ایرانشناسی بود. ایشان فرهنگ ایران را عمیقا دوست داشت و وجب به وجب ایران را گشته بود و هربار که از وین بازمیگشت، به پشتوانه عشقی که به ایران داشت میخواست گوشه گوشه این خاک پر گهر را به لحاظ بومشناسی، فرهنگ، اقلیم، جغرافیا، تاریخ و معماری بکاود و در قالب فیلم مستندی ثبت کند.
امامی تصریح کرد: چیزی که ایشان را نگران میکرد زوالی بود که به سرعت در آیینها و فرهنگ ایران شکل میگرفت و در شرایط حاکمیت رسانهها همه به سمتی میرفت که تمایزهای بومی را کنار بگذارند و به یک شکل و زبان و اندیشه زندگی کنند. مرز بین عشایر و شهر و روستا از بین برود و در این استحاله عناصر فرهنگیشان را کنار بگذارند. ایشان خیلی نگران و ناراحت بود و میخواست تا جای ممکن برای این زوال کاری بکند. درست در آستانه پایان حیاتش و در شرایطی که از بیماری رنجور شده بود به دیدار ایشان رفتم. همان شب از او پرسیدم تا کی ایران هستید؟ گفت من شنبه میروم، جمعه بیا تا ببینمت. چهارشنبه به من تلفن زد که نیایید چون بچههای فیلم جدیدم قرار است از خرمآباد بیایند و من به سفر میروم و زود برمیگردم اما رفت سفر و هرگز برنگشت. این خبر ناگوار مانند پتکی بر سر همهمان فرود آمد، اگرچه بعدا در جریان بیماریاش قرار گرفتیم.
این پژوهشگر و مستندساز در پایان خاطرنشان کرد: او گوهری بود که اقیانوس فرهنگ ایران دیر به دیر چنین گوهری را از اعماق خود بیرون میدهد. باید دهها سال بگذرد تا منوچهر طیاب دیگری را با این عشق به ایران در بین خودمان داشته باشیم.
ارسطو مداح گیوی (فیلمبردار) در ادامه این نشست درباره آشنایی با منوچهر طیاب گفت: من آقای طیاب را از زمان دانشجویی با فیلم «ریتم» شناختم که فیلم بسیار تاثیرگذاری بود. بعد از فارغالتحصیلی و سالها بعد وقتی فیلم «همراه باد» در حال تدوین بود ایشان را از نزدیک دیدم و به واسطه دوستی با آقای نقشبندی به ایشان معرفی شدم و فیلم «دریای پارس» را باهم شروع کردیم و در پنج فیلم در مجموع با آقای طیاب همکاری داشتم. قرار بود دو فیلم دیگر هم باهم کار کنیم که به دلایل مختلف به تاخیر افتاد و میسر نشد.
گیوی با اشاره به اینکه به عقیده او نسل منوچهر طیاب دیگر تکرار نمیشود چون همه آنهایی که در این حرفه آمدند با علاقه آمدند و فرصت برایشان فراهم بود و ویژگیهایی داشتند که صرفا به دغدغه تهیه و پخش فیلم محدود نمیشد، گفت: یک ویژگی آقای طیاب نظم فوقالعادهاش بود که بارها و بارها مطلبی را مینوشت و پلانهایی که هر روز در طول کار گرفته میشد را هر شب بازبینی میکرد و خیلی خوشحال بود که میتواند هر شب راشهای آن روز را ببیند. گاهی ساعت ۱۲ شب بعد از فیلمبرداری به محل اسکان میرسیدیم و ایشان تا ساعت ۳ صبح راشها را مرور میکرد. دفتری هم داشت که به نظرم سند مکتوبی از آقای طیاب است که تصاویری را که گرفته یا دیده بود با طمانینه و خوش خط و فکر شده در این دفتر مینوشت و هیچ وقت هم خط خوردگی نداشت. همین نوشتن باعث میشد در کار خیلی پختهتر باشد.
این فیلمبردار یادآور شد: ویژگی دیگر ایشان که الان متوجهش میشویم این است که در فیلمبرداری، هدفی که داشتیم را فیلمبرداری میکردیم و وقت بیهوده نداشتیم اما در آن مدت کوتاه که فرصتی برای استراحت داشتیم آقای طیاب فیلمهایی میگرفت که الان میدانیم برای آرشیو فیلمهای احتمالی بعدیاش بود.
گیوی در پایان با اشاره به خاطرهای گفت: در فیلم زاگرس، ما در شوشتر دو هفته در مهمانسرای جهانگردی بودیم و قرار بود مستند مسجد جامع شوشتر را کار کنیم. در این دو هفته مسجد دست میراث فرهنگی و ستاد نماز جمعه بود و هماهنگی برای اینکه کلید بگیریم و بازبینی کنیم میسر نبود. تا اینکه به واسطه دوستی در مسجد را باز کردند و وقتی آقای طیاب داخل مسجد را دید که روی در و دیوار پلاکارد و پارچه کشیدهاند از این مستند منصرف شد. در همه این سفرها برای پنج فیلمی که کار کردیم، داشتههای تصویری را برای تکمیل سفرنامهاش برمیداشت و به نظر من تا زمانی که زنده بود این آرشیو را تکمیل کرد و احتمالا اکنون مقدار زیادی راش از او باقی است که حتما اگر افرادی بیایند و روی آن کار کنند برایشان فضا فراهم است چون خوراک بسیار زیادی در آرشیو آقای طیاب برای ساخت فیلم موجود است.
عطا حسنپور (باستانشناس) هم میهمان دیگری بود که از طریق اسکایپ در این مراسم صحبت میکرد.
حسنپور با اشاره به آشناییاش با استاد منوچهر طیاب و ویژگیهای او گفت: من از سال ۸۵ افتخار آشنایی با آقای طیاب را پیدا کردم و شاهدم که ایشان زحمات زیادی برای ایران کشید. قبل از حضور آقای طیاب در لرستان، هیچ کدام از آثار این منطقه در قاب تلویزیون جای نگرفته بود. به طور مثال، غار «کلماکره» را برای اولین بار آقای طیاب فیلم گرفت که در محلی صعبالعبور قرار دارد. همچنین نقاشیهای صخرهای لرستان را که در دنیا آن را به عنوان آغاز هنر میشناسند ایشان برای اولین بار در قاب تلویزیون و سینما منعکس کرد.
این باستانشناس تصریح کرد: آقای طیب علاوه بر میراثی که برای سینمای مستند به جا گذاشته، یادگاری هم برای میراث فرهنگی به ارمغان گذاشته که در نوع خود بینظیر است. او برای اولین بار در دهه ۴۰ شمسی معماری اصفهان را به تصویر میکشد و آنچه که ایشان تصویر کرد پایهای شد برای مرمت مسجد جامع اصفهان در سالهای بعد.
حسنپور ادامه داد: اولین فیلم استاد طیاب در دهه ۴۰ «سفال» است که مهمترین عنصر برای شناخت تاریخ یک منطقه است و در فیلمهای بعدی مثل نقاشی ایرانی، مینیاتورها و نقاشیهای صخرهای را به تصویر میکشد. در زمینه مردمشناسی هم ایران سرزمین ادیان او در نوع خود کاری فاخر محسوب میشود.
او با تاکید بر اینکه نیاز است آثار استاد طیاب در فهرست میراث ملی کشور به ثبت برسد، گفت: ایشان میگفت وقتی بچه بودم مرحوم «عیسی بهنام» که از باستانشناسان بنام ایران است، در خانه پدری ایشان رفت و آمد داشت و استاد ملک شهمیرزادی هم از دوستان خانوادگیشان بود. آقای طیاب به واسطه فعالیت داییاش به سینما علاقهمند شد و با دوربین کداک سمت سینما میرود اما نگاهش به تاریخ و باستانشناسی و فرهنگ ایران در او وجود داشت.
این باستانشناس یادآور شد: ایشان اول در هر زمینهای پژوهش میکرد و بعد وارد عرصه فیلمسازی میشد. مثلا برای زاگرس دو سال تمام مطالعه و پژوهش کرد و بعد فیلم آن را ساخت. در مورد فیلم کویر هم تمام سفرنامههای کویر را مطالعه کرده بود و همیشه پژوهش سرلوحه آثار مستندش بود.
حسنپور در پایان خاطرنشان کرد: منوچهر طیاب تا آخرین لحظات زندگیاش دغدغه کار داشت و آخرین کارش در زمینه معرفی یکی از کارآفرینهای زنبورداری و عسل بود که نیمهکاره رها شد. او عاشق و عاشقشناس بود و آدمهای عاشق را سوژه مستندهایش میکرد و این تلاش باید برای همه ما سرلوحه باشد. چراکه عصر امروز ما منوچهر طیابها را کم خواهد داشت.
محمدرضا اصلانی فیلمساز و مستندساز پیشکسوت ایران هم میهمان بعدی این مراسم نکوداشت بود که برای صحبت درباره سالها همکاری و همراهی با منوچهر طیاب روی صحنه حاضر شد.
منوچهر اصلانی در ابتدای صحبتهایش پس از ادای سلام به مخاطبان برنامه گفت: این سلام هم به معنای سلامتی است هم به معنای ارتباط عمیق انسانها با همدیگر. سلام کردن فقط یک امر تشریفاتی نیست بلکه مفهوم صلح و فرهنگ انسانی را درون خودش را دارد. آنکه سلام میکند اعلام میدارد که با طرف مقابلش در صلح است.
اصلانی درباره نسل خود، منوچهر طیاب و دیگران، گفت: ما نسلی هستیم که درست متولد جنگ جهانی دوم است. نسل جنگ، نسل شتابنده و جنگندهای است که این خصایص در تمام ما خودش را نشان داده. نسلی که روحیه جنگندگی دارد برای بودن و برای مقابله با جهان. این خصیصه را در اروپای این نسل هم میبینید که از دل آن آندره مارلو و برتون و دیگران ظهور میکنند. این جریان در ایران هم به نحو دیگری بروز میکند و شکل میگیرد.
این مستندساز خاطرنشان کرد: علاوه بر جریانهای ادبی که خود من هم به معنایی جزو آن بودم یا جریان موج نوی ادبیات و شعر که در آن دوره به نحوی شکل دادیم، در سینما هم این نسل جریان جدیدی را به وجود میآورد؛ چه در مستند و چه در سینمای داستانی. اما شاخصه تمام این نسل در عین وجه اخلاقی جنگندگی و مبارزه فرهنگی برای آن چیزی است که فکر میکنی حقانیت دارد و باید عرضه کنی و به دست بیاوری.
اصلانی تصریح کرد: مهمترین شاخصهاش بازگشت به خود و خودشناسی است. نه به معنای فردی و رواننشاسانه آن بلکه به معنای خودشناسی ناخودآگاه جمعیمان. بازگشت به این ناخوادآگاه و وجوهی که در آن میتواند بروز کند و عملکردهای آگاهانه را شکل دهد. شاخصه این دوران، ایرانشناسی است اما نه به معنای آنچه که در شرقشناسان سراغ داریم که نحوهای از نگرههای استعماری درونش هست. بلکه برای این نسل، ایرانشناسی نوعی شناخت در خود است. ایرانشناسی را به مثابه خودشناسی نگاه میکردیم و در هر کدام ما به نحوی دیده میشد. از دید مردمشناسی، سیاسی، فرهنگی و… همه اینها باهم ترکیب میشد و باعث میشد که ما نسل تک بعدی نباشیم و هر کدام از طریق بخشی از فرهنگ وارد میشدیم.
او ادامه داد: منوچهر طیاب و خسرو سینایی که هر دو برای من عزیز بودند از معماری وارد سینما شدند و کسانی هم بودند که از نقاشی و کسانی از ادبیات آمدند. هیچ کدام ما نرفتیم فیالنفسه سینما بخوانیم و سینماگر بشویم. سینما یکی از دستاوردهای ذهنی ما بود برای رسیدن به واقعیتی که در خودمان مجهول میدیدیم. و این خودشناسی که به معنایی ایرانشناسی تلقی میشد در همه ما وجود داشت. و هیچ کدام از افرادی که در این دوره از چشنواره سینماحقیقت برایشان بزرگداشت و نکوداشت برپا شد، فارغ از این نیستند و همه دغدغه پیدا کردن خودشان را داشتند.
کارگردان «شطرنج باد» با اشاره به اینکه «من طیاب را از سال ۴۴ که هر دو جوان بودیم، میشناسم» گفت: مدرسه فرهنگ و هنر یک دوره سینمایی گذاشته بود چون تلویزیون ملی ایران داشت شکل میگرفت و نیرو میگرفت. منوچهر طیاب هم که از اتریش آمده بود به عنوان مدرس وارد این مدرسه شد و من به عنوان هنرجو. طیاب معلم مستقیم من بود. اما رابطه معلمی و شاگردی بین ما نبود و از همان کلاسها باهم دوست شدیم و کار کردیم.
اصلانی خاطرنشان کرد: من همان سالها با «محمدکریم پیرنیا» معماری ایران را همراه دوستان معمارمان کار میکردم. من از معماری بری نبودم با اینکه درسش را نخوانده بودم اما کار میکردم. طیاب هم از همان سالها دغدغه فضاشناسی ایران را وجهه خود میدانست و میتوانست در این زمینه فکر کند. شاید به مفهوم حکمت با مساله مواجه نمیشد اما به معنی فضاشناسی امری بنیادی بود. ما میخواستیم فضاهای ایران را بشناسیم که در ایرانشناسی غربی فضایی مکانیکال و باستانشناسانه محسوب میشد. اما برای ما باستانشناسی دستاوردی بود برای خودشناسی. در مردمشناسی هم ما خود زندگی را جستجو میکردیم. حتی در نقشهای معماری و بینهایت آجرکاریهایی که در دزفول وجود داشت.
او با اشاره به دوستی و همکاری توامان و فراوانی که با منوچهر طیاب داشت، گفت: من شوشتر را خیلی خوب میشناختم اما وقتی طیاب پیشنهاد کرد برویم دزفول به شناختی از این شهر رسیدم؛ شوشتر شهری سه هزارساله و دفول ۸۰۰ساله است. اما تفاوتشان این بود که شوشتر شهری اسطورهوجه است و پلانهایش با شهر تاریخی هترا که در سالهای اخیر توسط داعش نابود شد، شبیه بود. اما دزفول یک شهر ارگانیک است. شهرِ بناهای تکتک در کنار هم نیست؛ شهریست ارگانیک به این مفهوم که معماری و خانهها درون هم است. روی یک صخره محدود ساخته شده و چون جا تنگ است این معماری درهم فرورفته. به طوری که اگر یک خانه را خراب میکردی، ۱۵ خانه دیگر هم تخریب میشد. در عین حال یکی از مهمترین شهرهای آجری جهان بوده. دزفول ونیزِ خشکی جهان بود. با این اوصاف، وقتی به دزفول رفتیم هر دو حیرتزده بودیم. آنجا حدود ۱۸۰ نوع آجرکاری وجود داشت و از این سفر، فیلم «سوی شهر خاموش» را باهم کار کردیم که ترکیبی از داستانی و مستند بود. بعد از آن «سوزنبان» را کار کردیم که برای سهراب شهیدثالث جریان ساختارمند دیگری شد اما به دلیل کم توجهی تلویزیون به مسائل ادامه پیدا نکرد.
اصلانی ادامه داد: من سناریو را نوشتم و به عنوان دستیار رفتم و فیلم را با طیاب ساختیم. البته من بیش از دستیار دخالت میکردم و طیاب با سعه صدر و فهم کامل این را اجازه میداد و میپذیرفت. در واقع ما باهم کار میکردیم. به جای فاصله استاد-شاگردی، همراهی خلاقانه بین ما بود که این فهم انسانی و فرهنگی میخواست، که طیاب هر دو را داشت.
این مستندساز با اشاره به سوالی که از او پرسیده شده مبنی بر اینکه آیا تجربه این نسل در آینده ادامه پیدا میکند یا نه؟ گفت: من فکر میکنم هر نسلی، در تجربه وابسته به دوران خودش است و هر دوره نمیتواند تجربههای ما را تکرار کند. نسل جدید حتی هوشمندتر از ماست. شتابزدگی مال این دوران است نه فقط این نسل. جهان فعلی جهان شتاب است و شتابزدگی مختص این نسل است و نباید از آن به عنوان یک نقیصه یاد کنیم اما این در جایی خود را سامان خواهد داد. ما نسل عقلانیت هستیم و این نسل، نسل هوشمندی است که خصیصه مهمی محسوب میشود.
در ادامه ویدئویی از «ناصر فکوهی» (استاد دانشگاه تهران و مدیر موسسه انسانشناسی و فرهنگ) پخش شد.
ناصر فکوهی در این ویدئو با اشاره به رویکرد انسانشناسی منوچهر طیاب که در آن شاهد یک نوع گرایش بسیار عمیق و جدی به تعلق سرزمینی و فرهنگی به ایران هستیم، گفت: بر سینمای طیاب میشود نام سینمای مستند ایرانشناسی گذاشت که تصویری واقعی از ایران را به ما عرضه میکند. تصویری که ایران را در تنوع خودش نشان میدهد چه در جغرافیای آن و چه تنوع قومی، زبانی، دینی که در ایران وجود دارد.
این استاد انسانشناسی تصریح کرد: به نظرم، مرحوم طیاب یک ارزش بزرگ برای پهنهای بود که ما در آن زندگی میکنیم.
پایانبخش این مراسم، رونمایی از کتاب «صدای آیینهها» در مورد محمدرضا اصلانی، خسرو سینایی و منوچهر طیاب بود که توسط معصومه کیانی گردآوری شده است.
محمد حمیدیمقدم در رونمایی از این کتاب گفت: ایده این کتاب در یکی از نشستهایی که با حضور استاد اصلانی داشتیم، با پیشنهاد ایشان شکل گرفت و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی هم پای کار آمد و کار به سرانجام رسید و از خانم کیانی ممنونم که در وقت کم انرژی گذاشتند و با همکاری استاد اصلانی و مرکز تحقیقات و پژوهش این کار را به امروز و جشنواره چهاردهم سینماحقیقت رساند و امیدوارم یادگاری خوب برای سینمای مستند باشد.
معصومه کیانی نویسنده کتاب «صدای آیینهها: گفت وگو با منوچهر طیاب، خسرو سینایی، محمدرضا اصلانی» که با نظارت استاد محمدرضا اصلانی نوشته شده است در این مراسم گفت: این کتاب قبل از نبودن استاد طیاب و استاد سینایی نوشته شد. اما بعد از فوت این دو بزرگوار استاد اصلانی عزیزم بسیار به من کمک کردند. خوشحالم بار سنگینی که روی دوشم بود برداشته شد. من در جریان تالیف این کتاب درس بزرگی یاد گرفتم، فارغ از همه رنجهای روزگار، خاموشان بزرگی هستند که روی فرهنگ مملکت تاثیر دارند. استاد سینایی و استاد طیاب از این چهرهها بودند.
خواهر زنده یاد منوچهر طیاب هم که به نمایندگی از خانواده ایشان در این مراسم حضور داشت برای دریافت لوح تقدیر روی سن آمد و گفت: تشکر میکنم از دوستان که این گردهمایی را برای برادر عزیزم ترتیب دادند. امیدوارم سلامت باشند و این آئینهای هنری را ادامه دهند، چون منوچهرعاشق این کار بود.
در پایان این مراسم استاد محمدرضا اصلانی گفت: من از برگزاری جشنواره امسال بسیار خوشحالم، فکر میکردم که ممکن نیست با این شرایط جشنواره «سینماحقیقت» برگزار شود. از همه دست اندرکاران جشنواره تشکر میکنم، میدانم که با چه اشتیاقی این جشنواره را برگزار کردید و در این مسیر دشوار چقدر تلاش کردند.
در انتها محمد حمیدی مقدم دبیر چهاردهمین جشنواره بین المللی «سینما حقیقت» نشان فیروزهای و لوح تقدیر چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» را به خواهر زنده یاد استاد منوچهر طیاب اهدا کرد.
ارسال نظر