ماجراجوییِ بازیگر «روزی روزگاری» در سیل ۹۸
روایت محمد فیلی از حضور در نقش یک روحانی و همبازی شدن با فرزندان او در سریال تازه بهروز افخمی
خراسان: محمد فیلی یکی از بازیگران پیش کسوت سینما و تلویزیون است که با سریالهای ماندگاری مانند «روزی روزگاری» به کارگردانی امرا... احمدجو و «مختارنامه» اثر داود میرباقری به خاطر آورده میشود.
این بازیگر اکنون مشغول بازی در سریال «رعد و برق» به کارگردانی بهروز افخمی است و در این مجموعه نقش یک شخصیت واقعی را تجربه میکند. به همین بهانه، گفتوگویی با این بازیگر قدیمی و خاطرهساز داشتهایم که در ادامه میخوانید.
چه شد که همکاری با آقای افخمی را در «رعد و برق» پذیرفتید؟
قبلا با آقای افخمی کار کرده بودم، ایشان یک کارگردان مولف و صاحبنام است که کارش را خوب بلد است و کارهای خوبی میسازد. به ندرت فرصت گیر میآید که آدم بتواند با این بزرگان کار کند، به همین دلیل پذیرفتم.
در این سریال چه نقشی بازی میکنید؟
نقش یک روحانی اهل سنت به نام «آخوند مولوی» را بازی میکنم. در ماجرای سیل گلستان، اتفاقاتی برایش میافتد و قصه بسیار جالبی دارد.
با توجه به این که شخصیت روحانی، کاراکتر متفاوتی است برای نزدیک شدن به آن چه کردید؟
ساعتها با او صحبت کردم و گپ زدم.
یعنی این شخصیت برگرفته از یک کاراکتر واقعی است؟
بله، حتی بچههای خودشان نقش فرزندان من را بازی میکنند. چون خود ایشان شاید بیشتر از ۹۰ سال داشته باشد و خیلی توان این کارها را نداشته باشد، اما آقای افخمی ما را به یکدیگر معرفی کرد و من بسیار از ایشان راهنمایی گرفتم. شوخطبعی و طنزی را که دارند از این شخصیت گرفتم تا بتوانم استفاده کنم. درست است که او روحانی اهل سنت است، اما ویژگیهای خاصی دارد که برایم جالب بود آنها را در کار داشته باشم.
از لحاظ ظاهری شباهت دارید؟ اصلا شباهت ظاهری ملاک بود؟
نه خیلی ملاک نبود، چون آدمها هیچوقت شبیه یکدیگر نمیشوند، اما به لحاظ قدی و فیزیک و کمی هم حالت چهره شبیه یکدیگر هستیم، حتی یادم هست روزی که گریم شدم و لباس پوشیدم، وقتی آمدم داخل حیاط خانه، نوههای ایشان به طرفم دویدند و من را «آقاجون» صدا زدند، ناگهان چشمشان به من خورد و ماندند که من چه کسی هستم!
از سختیهای کار در لوکیشنهای پر از آب در شرایط شیوع ویروس کرونا بگویید.
خوشبختانه آقای داود هاشمی تهیهکننده مسائل بهداشتی را رعایت میکنند و اتفاقی برای هیچ کدام از بچهها نیفتاده است. مهم همین است که پروتکلهای بهداشتی را درست رعایت کنند، در این صورت کسی بیمار نمیشود. سیل خیلی سریع باعث میشود دنیا را آب ببرد، حالا ما میخواهیم بازسازیاش کنیم.
فکر کنید باید چند تانکر آب بیاید، چقدر باید اطراف را عایقبندی کنند که آب بماند و هرز نرود، نصف بدنمان در آب است. همه اینها کار را سخت میکند، زمان میبرد و هزینه سنگینی هم دارد. حیاط خانه این آخوند آن قدر بزرگ است که دو قایق سپاه و هلال احمر آمده، حالا فرض کنید این فضا را باید عایقبندی کنند. هنگام باران دو تانکر بزرگ آب مثل آبشار میآید که سیل و آن فاجعه را تداعی کند، ما در آب هستیم و ماجراهایی داریم که کار را سخت میکند.
گفته بودید قرار است در سریال «سلمان فارسی» بازی کنید، نقش تان مشخص شده؟
هنوز خیر، چون سریال به این زودی تمام نمیشود و 10یا 12 سال طول میکشد. در مقاطع مختلف، شخصیتهای تازهای وارد میشوند، این را که در کدام بخش هستم و چه نقشی دارم هنوز آقای میرباقری به من نگفتهاند. نه تنها من، بلکه خیلی از بچههایی که چشم انتظار هستند که روزی در سلمان بازی کنند.
در اثر قبلی آقای میرباقری «مختارنامه» نقش منفی بازی کردید، بیشتر ترجیح میدهید نقش منفی بازی کنید یا مثبت؟
برای بازی در نقش «شمر» نه تنها در داخل ایران، حتی خارج از ایران هم کسی بوده که برایم هدیه فرستاد و من را به شدت تشویق کرد. گاهی هم از من معذرتخواهی کردند که به من فحش دادند یا نفرینم کردند و حلالیت طلبیدند. این بازخورد برای من خیلی خوب و جالب بود.
وقتی نقش مثبتی بازی میکنی خیلی به چشم نمیآید و کسی حرفش را نمیزند، اما این نقش منفی برایم چنین بازخوردی داشت. اعلام هم کردم اگر در این زمینهها کاری باشد که بخواهم انجام دهم، غیر از شمر که دیگر حاضر نیستم نقشش را بازی کنم، هر نقش منفی دیگری که باشد با کمال میل بازی میکنم چون میدانم بازخورد مردم چطور است و این خیلی برای من مهم است، ما برای مردم کار میکنیم تا لذت ببرند، حالا میخواهند در این لذت فحش بدهند یا هر چیزی بگویند، برای ما امتیاز است و خیلی این چیزها را به دل نگرفتم.
یعنی دوست ندارید در نقش شمر تکرار شوید؟
تکرار را دوست ندارم. بیشتر افراد تعریف کردند و گفتند این نقش را خوب بازی کردم، حالا بخواهم این آدم را جای دیگری دوباره کار کنم مطمئنا لطمهای به آن خواهد خورد، به همین دلیل به آن نزدیک نمیشوم. من با دوستان تعزیهای که صحبت میکردم میگفتند همه ما در تعزیهمان از تو الگو گرفتهایم و این خیلی برای من جالب بود که شمر تعزیه را از این سریال برداشت کردند و اجرا میکنند.
مردم هنوز پس از سالها شما را با سریال «روزی روزگاری» به یاد میآورند، راز ماندگاری این اثر چیست؟
این سریال ریشه در تاریخ و زندگی پدران و اجداد مردم دارد. وقتی با افراد صحبت میکنم، میگویند درست عین همین قصه برای پدربزرگشان اتفاق افتاده یا در دوران جوانی پدرشان این ماجراها در سراسر ایران بوده، با سریال همزاد پنداری میکنند و این کار را برایشان جذاب میکند. «روزی روزگاری» برای نسل گذشته و 30 سال پیش که پخش شده نیست، برای نسلهای آینده هم هست.
چون هویت دارد و بخشی از تاریخ ماست مردم دوست دارند. علاوه بر اینها خیلی ساده و روان بود، این طور نبود که کارهای قلمبه سلمبه انجام بدهند بگویند به لحاظ هنری! نه کاری بود که ضمن این که نوآوری داشت و دیالوگهای درستی برایش نوشته شده بود، مردم را جذب میکرد.
بعضی چیزها هست که در مراسم و سنتهایمان فراموش کردهایم، به خصوص جوانها اصلا نمیدانستند چیزهایی مانند نمکگیر شدن وجود دارد. وقتی «قلی» روی آن قله میگوید من از اول عمرم تا الان عهد کردم هزار قافله را لخت کنم و این کار را کردم، آخر عمری گفتم ببینم میتوانم یک قافله را سالم رد کنم که مشغولالذمه خودم شدم و نتوانستم. اینها چیزهایی است که آدمها وقتی در خط بدی میافتند، فراموش میکنند و همان را ادامه میدهند، زمانی میخواهند کار خوب کنند که دیگر دیر شده، یا مثلا وقتی دارد قافله را لخت میکند، «شعبان» لقمهای نان و ماست به او میدهد میخورد، میگوید تو دیگر نمیتوانی ما را لخت کنی چون نمکگیر شدی.
حرمت و نمکگیری چیزهایی هستند که متاسفانه الان بین آدمها فراموش شده، نه فقط بین آدمهای معمولی، بین دولتمردان، مدیران کل و جزء و آدمهای گنده مملکتمان هم بگردید، افرادی را پیدا میکنید که حق نمک و نمکداری نسبت به مردم ندارند. من رای دادم به شما که بروی و فلان منصب را بگیری، خب این حق نمک را حفظ کن، چرا فراموش میکنی و نمکدانشکنی میکنی. این موضوعات در سریال نهفته بود و کهنه نمیشود.
چرا بعد از سالها هنوز اثری همسطح این سریال ساخته نشده است؟
آقای احمدجو که امیدوارم سالهای سال باشد و بتوانیم از نوشتههایش استفاده کنیم، شاید بیش از 20 سریال این چنینی دارد، اما خب متاسفانه نمیدانم چرا کار نمیشود. خیلی از آنها هم تصویب شده، شبکهها و دفاتر خریدهاند، اما کار نمیشود، به قول معروف مانده در طاقچه خاک میخورد.
ای کاش اینها کار شود، مگر آدم چقدر عمر میکند. عمر ما بسیار کوتاه است اگر نتوانیم سودی به نسل بعدیمان برسانیم به چه دردی میخوریم. من به یکی از نمایندگان مجلس همین حرف را زدم، گفتم اگر شما در ولایت خودت که انتخاب شدی اثری از خودت بگذاری، این اثر تا قیام قیامت میماند، میگویند خدا رحمتش کند این را برای ما ساخت و رفت، اما اگر کاری نکنی فراموش میشوی.
ارسال نظر