مروری بر بعضی کنشگریهای دانشجویان ایرانی
روزنامه اعتماد در گزارشی به مرور بر بعضي كنشگريهاي دانشجويي سالهاي گذشته به مناسبت ۱۶ آذر پرداخته است.
روزنامه اعتماد در گزارشی به مرور بر بعضي كنشگريهاي دانشجويي سالهاي گذشته به مناسبت ۱۶ آذر پرداخته است.
۴ ماه پس از كودتاي سال ۱۳۳۲ عليه دولت محمد مصدق است. اعلام شده روابط با بريتانيا كه در زمان نخستوزيري مصدق به محاق رفتهبود، از سر گرفته ميشود. قرار است ريچارد نيكسون، معاون رييسجمهوري وقت ايالات متحده امريكا به تهران بيايد و از دانشگاه تهران كه آن زمان از معدود موسسات آموزشي مدرن است، در حالي كه در اشغال نيروهاي نظامي است دكتراي افتخاري حقوق دريافت كند؛ درست يك روز پس از حادثه. صحن دانشگاه شلوغ ميشود.
دانشجويان معترضند از تودهاي تا جبهه ملي يكپارچه تظاهرات و اعتصاب كردهاند. فضا آنقدر بحراني ميشود و سركوب آنقدر شديد است كه به حمله به دانشجويان، بازداشت و در نهايت شليك گلوله ختم ميشود. در ميان زخميان بيشمار احمد قندچي، مهدي شريعترضوي و مصطفي بزرگنيا كه هر سه از اعضاي سازمان جوانان حزب توده هستند با شليك گلوله كشته ميشوند و نقطه عطفي در تاريخ جنبش دانشجويي رقم ميخورد. از آن پس شانزدهم آذر هر سال روزي ميشود براي دانشجويان تا با هر ابزاري كه در اختيار دارند و به هر طريق كه ميتوانند از آرمانهايشان بگويند؛ آرمانهايي كه بسياري محقق نشده، ذبح شدهاند اما هنوز نتوانستهاند كه صداي دانشجو را خاموش كنند.
گاهي برخاستهاند و دست به اعتراض زدهاند، گاهي ايستادهاند و تحصن كردهاند، گاهي بيانيه نوشته و اعتراض كردهاند و گاهي بازداشت و زنداني شدهاند و ادامه دادهاند. اين فرآيند در همه اين سالها ادامه داشته و در بزنگاههايي چون سال ۸۸، ۹۶ يا ۹۸ بيش از پيش خودي نشان دادهاند.
اين روزها هم اگرچه هجوم كرونا صحن دانشگاه را خالي كرده اما با همه مشقتهاي امنيتي تلاش كردهاند تحرك و كنش دانشجويي را در فضاي مجازي حفظ كنند كه بابت همين هم بازخواست و احضار شدهاند. «اعتماد» در روز دانشجوي بيرمق امسال مروري كرده بر مصايبي كه كنشگري دانشجويي در برخي بزنگاههاي سياسي به همراه داشته و در فضا و زمان محدود از برخي از دانشجوياني كه همچنان ايستادهاند، يادي كرده است.
سقوط اميد از چند هزارپايي
ساعت ۶ و ۱۲ دقيقه روز چهارشنبه هجدهم ديماه ۹۸، هواپيماي بويينگ ۸۰۰-۷۳۷ متعلق به شركت هواپيمايي اوكراين اينترنشنال با علامت ثبت VR-PSR و با شماره پرواز ۷۵۲ از فرودگاه امام خميني برخاست و هرگز بر زمين ننشست. صبح روز هجدهم ديماه، ثانيههايي پس از پرواز، از آن هواپيماي غولپيكر جز تكههايي از باقي مانده بدنه آهني هواپيما و تكههايي از بقاياي انسان و مشتي وسايل به جاي مانده از دوران حيات ۱۷۶ نفر چيزي نماند. هواپيماي اوكرايني سقوط كرده بود و تا ۳ روز بعد، كسي نميدانست كه پرتاب دو موشك خودي از سوي پدافند هوايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به يك هواپيماي مسافربري، عامل جان باختن ۱۷۶ سرنشين اين پرواز نافرجام است.
هواپيما راهي اوكراين بود. قرار بود از اوكراين تعدادي از مسافران به سوي كشورهاي اروپايي محل اقامتشان بروند و تعدادي نيز اين كشور را به سمت كانادا ترك كنند. كشوري كه اين روزها با وجود «تراولبن» بسياري از دانشجويان روياي تحصيل در يك كشور توسعهيافته را بهجاي امريكا در آن دنبال ميكنند. پس از سقوط آنطور كه رسانههاي داخلي گزارش كردند، ۲۳ دانشآموخته دانشگاه شريف، ۶ دانشجوي دانشگاه اميركبير، يك دانشآموخته دانشگاه علم و صنعت و ۲ دانشآموخته دانشگاه خواجهنصير در هوايپما بودند، احتمالا براي تعطيلات ژانويه به ايران بازگشته و پس از مدتي اقامت راهي شهرهاي محل اقامتشان ميشدند. اين تعداد البته بنا به گفته جواد سليماني، همسر الناز نبيي از جانباختگان پرواز ۷۵۲ اوكراين ۵۳ نفر دانشجوي كارشناسي ارشد و دكترا بوده است.
حامد پاكطينت، دبيركل مجمع فعالان اقتصادي ديروز به مناسبت روز دانشجو در توييترش نوشت كه از هر ۱۴۵ هزار نفري كه هر سال مشتاقانه يا به ناچار، رفتن را به ماندن در وطن ترجيح ميدهند، ۱۰۵ هزار نفرشان يا تحصيلات دانشگاهي دارند يا دانشجو هستند؛ به اين معني كه روزانه ۲۰ تحصيلكرده يا نخبه مقطع كارشناسي تا دكترا كشور را ترك ميكنند، امسال اما اين ۵۳ نفر نه جزو مهاجرانند، نه جزو دانشجويان؛ آنها امروز تنها درگذشتگاني هستند كه سياست، زندگيشان را پايان داد و منجر به سقوط اميد از چند هزارپايي شد.
دانشجويي؛ سالهاي هراس، سالهاي ويروس
شايد ۷ سال پيش كه حسن روحاني با شعار «فضاي آزاد دانشجويي» پا به عرصه انتخابات گذاشت، دانشجويان حامي او تصور نميكردند در سالهاي رياستجمهوري روحانيِ اعتدالگرايي كه يكسويش اكبر هاشمي رفسنجاني و سوي ديگرش سيدمحمد خاتمي ايستاده هم سالهاي دانشجويي را سخت بگذرانند. كابوس دانشگاه و دانشجو در دوران محمود احمدينژاد تازه به پايان رسيدهبود يا دست كم چنين تصوري وجود داشت، كه گروههاي فشار درون و بيرونِ دانشگاه تلاش كردند هر روز عرصه را براي كنشگري دانشجويي تنگتر كنند. اين رويه در دولت دوم تشديد شد و شايد از آنجا كه دولت با هزار و يك مصيبت داخلي و خارجي عمدتا اقتصادي و سياسي درگير بود، مطالبات دانشجويي هم همچون بسياري ديگر از مطالبات بدنه حامي حسن روحاني به تاريكخانه تاريخ فرستادهشد، فرآيندي كه با شيوع كوويد-۱۹ نهتنها تشديد شد، بلكه حال و روزي وخيمتر به خود گرفت.
دانشجوياني كه اين روزها در مقطع كارشناسي مشغول تحصيلند، عمدتا سالهاي دانشجويي را با دولت تدبير و اميد آغاز كردهاند اما براي كنشگري دانشجويي نااميد و سرخوردهاند، نااميدي كه هم محصول فشارهاي دانشگاهي و امنيتي و هم حاصل همهگيري ويروسي است كه صحن دانشگاه را به گروههاي مجازي و كلاسهاي دانشگاه را به گروههاي اينترنتي تقليل داده است. نبودن دانشجويان در صحن دانشگاه اما هرچقدر خون در رگهاي كنشگري دانشجويي را از جريان بازداشته، جان تازهاي در برخوردهاي انضباطي و امنيتي ببخشيده است. سپهر صمديراد دبيركل انجمن اسلامي دانشجويان آزادانديش دانشگاه علامه، علي ليراوي دبير انجمن اسلامي دانشگاه لرستان و حسام محلاتي دبيركل انجمن اسلامي دانشگاه اروميه و زهرا ويسكرمي دبير تشكل فرهنگ و سياست دانشگاه بوعلي همدان، تنها تعداد محدودي از دانشجوياني هستند كه شرح فشارها بر دانشجويان بهخصوص در شهرستانها را به «اعتماد» گفتهاند. از فشار براي حذف برنامههايي در قالب لايو اينستاگرام يا منحل كردن گروههاي تلگرامي دانشجويي تا بازداشت و تهديد و حتي دخالتهاي نهادهاي امنيتي در برخورد با دانشجوها تنها بخشي از مصايب سالهاي كرونا براي دانشجوياني است كه امسال براي بزرگداشت روزشان تنها پيامي از رييسجمهوري با وعدههاي بزرگ دريافت كردند.
عدالتخواهان بازداشتي
حاشيه امن چه در سياست چه در دانشگاه براي راستگرايان و جريانهاي درون حاكميتي يا به تعبيري خوديها وجود داشته است و هر بار صحبت از بازداشت و محروميت از تحصيل و محكوميت و... بوده پاي انجمنهاي اسلامي، تشكلهاي دانشجويي نزديك به اصلاحطلبان يا تحولخواهان در ميان بوده است. با اين حال در دو، سه سال گذشته گروه تازه كاري كه شايد به نوعي انشعابي از اصولگرايان به حساب ميآيند پا گرفتهاند كه به دليل نقدهاي تند و تيز در معرض و مظان محدوديتهايي قرار دارند. جنبش عدالتخواه به گروهي از دانشجويان و كنشگران سياسي اطلاق ميشود كه نمود عيني و بيروني فعاليتهايشان نشان ميدهد حد و مرزشان با اصولگرايان تعيين شده از منتقدان جدي وضع موجود بهويژه در حوزه مبارزه با فساد اقتصادي و سياسي و قضايي هستند و البته دست بازتري براي طرح اين انتقادات دارند. اما با اينكه انشعابي از يك جريان خودي محسوب ميشوند در مدت اخير نام يكي، دو نفر از آنها در ميان بازداشتيها ديده شده است.
محمدجواد معتمدينژاد، دبير جنبش عدالتخواه دانشجويي سال ۹۷ و يك روز پس از آنكه در محفل ديدار دانشجويان با رهبري، انتقاداتي تند و تيز مطرح كرد، بازداشت شد. او البته ارتباط سخنرانياش مقابل رهبري و بازداشت را تكذيب كرد و توضيح داد كه براي بررسي مطالبات كاميونداران در جمع آنها حضور پيدا كرده و نيروي انتظامي كه تصويري از او و ميثم صفاييان از فعالان صنف كاميونداران در اختيار داشته، پس از بازداشت صفاييان براي پيگيري بيشتر به او مراجعه و بازداشتش كردند. پس از آن هم با قرار ۵۰ ميليون توماني آزاد شده است. او كه براي پيگيري ماجراي اعتصاب رانندگان به يكي از پايانههاي تهران مراجعه كرده در جلسه دادرسي اخلال در نظم عمومي و ممانعت از كسب، به قرار وجه التزام محكوم شده است. وحيد اشتري يكي ديگر از فعالان رسانهاي عضو جنبش عدالتخواه است كه به همراه صادق شهبازي سابقه بازداشت دارد و محمدباقر قاليباف اخيرا و در مقام رياست مجلس يازدهم بهدليل اظهارات اين فعال رسانهاي در مورد فساد شهرداري تهران عليه او شكايت كرده است.
بازداشتيهاي شريف
نامشان تا پيش از سال ۹۹ به مدالهاي المپياد و رتبههاي برتر در آزمونهاي علمي گره خورده بود. احتمالا نه آنها و نه خانوادههايشان تصور هم نميكردند كه كنار نام و نامخانوادگيشان، عناوين اتهامي عجيب و غريب سبز شود؛ آن هم درست در سن و سالي كه شايد يكي از افتخاراتشان «دانشجوي دانشگاه شريف» به عنوان اولين دانشگاه ايراني در تراز بينالمللي بود. فروردين امسال اميرحسين مرادي دانشجوي فيزيك و علي يونسي دانشجوي كامپيوتر دانشگاه شريف بازداشت شدند. نزديكان يونسي روايت كردند كه علي درحالي كه در شرايط جسماني نامناسبي بوده همراه با ۱۲ مامور به خانه بازگشته و پس از بازرسي خانه و ضبط كامپيوتر و موبايل و برخي وسايل شخصياش بازداشت شده. همزمان با اين بازداشت اميرحسين، ديگر جوان دهه هفتادي دانشگاه شريف نيز ديگر به خانه برنگشته و تحت بازداشت قرار گرفته است.
غلامحسين اسماعيلي، سخنگوي دستگاه قضا شانزدهم ارديبهشت ماه- يعني قريب به يك ماه پس از بازداشت اين دو جوان- در يك نشست خبري اعلام كرد كه اتهام آنها «ارتباط با گروه مجاهدين خلق» بوده و آنها با «اقلام انفجاري» قصد خرابكاري داشتهاند. ۹۳ روز بعد از بازداشت اميرحسين و علي درحالي كه آنها تنها به وكيل تسخيري دسترسي داشتند و در اين مدت موفق به ملاقات حضوري با خانوادهشان نيز نشده بودند، پس از نامهنگاريهايي كه با دستگاه قضايي انجام شد، دانشگاه شريف با حضور ۴ تشكل دانشجويي و چند نفر از اساتيد و معاونان دانشگاه و نماينده بنياد نخبگان ميزبان آنها بود؛ اقدامي عجيب و بيسابقه كه اين دو دانشجو را در شرايطي سخت مشابه بازجويي اما به صورت دستهجمعي و چند ساعته قرار داد. آنها تا آبان امسال نتوانسته بودند وكالتنامهاي امضا كنند و به گفته وكيلشان، داديار به بهانه اينكه براي صدور دستور امضاي وكالتنامه بايد از شعبه دادگاه مجوز داشته باشد، مانع اين امر شده بود. حالا قريب به ۹ ماه است كه آنها به جاي اينكه سال كرونايي را در كلاسهاي مجازي دانشگاه بگذرانند با سرنوشتي نامعلوم در بازداشت حقيقي، جواني ميكنند.
ستاره؛ سردوشي دانشجويان
حق تحصيل را حقي ذاتي ميدانند كه چه در ميثاقنامههاي بينالمللي كه جمهوري اسلامي به آن پيوسته و چه در قانون اساسي بر آن تاكيد شده است. با اين حال درنظر گرفتن ساز و كارهايي مبتني بر تشكيل هستهها و هياتهايي براي گزينش دانشجو، اگر چه در تضاد با روح حاكم قانون، حقيقتي كتمانناپذير است كه سالها وجود داشته و دارد. با اين حال پديده ستارهدار شدن از دوران رياستجمهوري محمود احمدينژاد آغاز شد و محروميت از تحصيل به صورت گسترده براي برخي كنشگران دانشجويي رقم خورد و ستارهها به مثابه سردوشيهاي دانشجويي در مقطعي يك به يك بر شانههاي دانشجوياني گذاشته شد كه به شرايط موجود «معترض» بودند. دانشجوي ستارهدار از اولين سالهاي روي كار آمدن محمود احمدينژاد مصطلح شد. آن زمان كنار اسم دانشجوياني كه براي مقطع كارشناسي ارشد پذيرفته شده اما كنار نامشان ستاره درج شده بود كه نشان ميداد صلاحيت عمومي فرد براي ادامه تحصيل از سوي نهادهاي اطلاعاتي رد شده است. عمدتا دانشجوياني كه سابقه فعاليت دانشجويي و تشكيلاتي داشتند يا نگاه سياسي خاصي داشتند در دوران كارشناسي ارشد با اين معضل روبرو بودند. گفته ميشود نزديك به ۸۰۰ دانشجو در دوران رياستجمهوري احمدينژاد ستارهدار شدند.
به جز ستارهدار شدن دستگيري و محروميت ۲ ترم يا بيشتر از تحصيل نيز امري مرسوم در آن ۸ سال بود. مجيد دري و مهديه گلرو ازجمله دانشجوياني بودند كه با محروميت از تحصيل مواجه شدند. علاوه بر ۴ سال سخت دولت احمدينژاد براي دانشجويان، اعتراض به نتايج انتخابات سال ۸۸ كه دانشجويان دانشگاههاي سراسر كشور نيز در آن سهيم بودند، شرايط را براي بسياري از آنان بحراني كرد و دستگيريهاي گستردهاي به همراه داشت. ضيا نبوي، بهاره هدايت، مجيد توكلي، حسن اسدي زيدآبادي و بسياري از دانشجويان عضو تشكلهاي دانشجويي يا از اعضاي سازمان دانشآموختگان ايران، ادوار تحكيم وحدت در اين دوران بازداشت و حبسهاي طولاني را متحمل شده و از تحصيل بازماندند.
يك گمشده، يك ريشتراش سرقت شده
بهار مطبوعات بود و شايد به همين دليل هم توقيف يك روزنامه جنجال آفريد؛ اتفاقي كه اين روزها شايد دور از ذهن باشد. روزنامه «سلام» توقيف شده و تصويب قانون جديد مطبوعات صداي اغلب كنشگران اجتماعي، سياسي، مدني و دانشجويي را بلند كردهبود. بهوقت هجدهم تيرماه ۷۸، دو سال بعد از روي كار آمدن دولت اصلاحات لباسشخصيها و آنها كه به «انصار حزبالله» شهرت داشتند، به جرم اعتراض و تحصن دانشجويان به كوي دانشگاه حملهور شدند، وسايل دانشجويان را تخريب كردند، دست به ضرب و شتم زدند و تصاويري ساختند كه هنوز كه هنوز است، نگاه كردن به فيلمهاي كمكيفيت آن ويراني به تابآوري نياز دارد. شايد از همين روي تمام اتفاقاتي كه فاصله ۱۸ تا ۲۳ تيرماه ۷۸ رقم خورد را به عنوان مهمترين و بزرگترين چالش پيشروي جنبش دانشجويي از پس از انقلاب تاكنون ميدانند كه به تهران ختم نشد و صداي اعتراض اغلب دانشجويان آن روزها از گوشه گوشه كشور شنيده ميشد. در اين حادثه تعدادي دانشجو بازداشت و كشته شدند اما مثل هر بازداشت و جانباختني آمار و ارقام متعدد و متفاوت است. آنچه رسانههاي داخلي گزارش دادهاند، نشان ميدهد كه عزتالله ابراهيمنژاد و فرشته عليزاده درجريان اين حمله جان باختند، چشم يك دانشجو تخليه شد، تعدادي هم با صورتها كبود از ضربه و دست و پاي شكسته از باتوم بازداشت شدند.
در اين هياهو سعيد زينالي، دانشجويي كه ازسوي برخي نهادها در كوي دانشگاه بازداشت شد، ديگر به خانه برنگشت و اين ۱۲ سال، بارها مادرش خواسته تا كسي او را درجريان سرنوشت فرزندش قرار دهد اما هرگز نه گمشدهاش را يافت و نه قاب عكس سعيد از دستش افتاد.۲ سال بعد از اين اتفاق اروجعلي ببرزاده يك سرباز وظيفه كه در جريان حمله به كوي دانشگاه حضور داشت، بهدليل سرقت يك ريشتراش به حبس محكوم شد. كسي از دانشجويان حمايت نكرد، شايد به همين خاطر بود كه آخرين حضور سيدمحمد خاتمي، مبدع گفتوگوي تمدنها در دانشگاه تهران با هو كردنهاي مدام همراه شد و پايان رابطه او در مقام رييسجمهوري و دانشگاه با خاطرهاي تلخ رقم خورد.
ارسال نظر