خبرگزاری ایلنا: اگر موسیقی دستگاهی ایران را مجموعهای جداگانه بدانیم و آن را نادیده بگیریم، با سبکها و گونههایی مواجه میشویم که هر کدام ویژگیهای مختص به خود را دارند. موسیقیهای پاپ، جز، راک، بلوز و رپ سبکهایی هستند که همواره مورد متوجه مخاطبان بودهاند و طرفداران خود را داشتهاند که البته این اهمیت در کشورهای مختلف بر اساس فرهنگ و منش مردم هر سرزمین، متغیر و نسبی است.
در ایران اما، سبکهایی جز پاپ همواره مورد بیمهری مسئولان بودهاند و هیچگاه آنگونه که باید مورد توجه قرار نگرفتهاند. تعداد آثار مجوز گرفته راک و جز و البته کم و کیف فعالیت فعالان این سبکها نیز گواهی بر این کمتوجهی است، این در حالیست که تعداد علاقمندان به سبکهای غیرایرانی و غیرپاپ در ایران کم نیست.
سردار سرمست (نوازنده، آهنگساز و مدرس موسیقی) یکی از جزیستهاییست که علاوه بر فعالیتهای مستقل به عنوان نوازنده با خوانندگان و گروههای مختلف همکاری داشته است. او با گروههای تئاتر نیز به عنوان آهنگساز و نوازنده نیز همکاری دارد. او اوائل دهه هشتاد به اتفاق دیگر دوستانش گروه «۱۲۷» را تشکیل داد که در نهایت پس از مدتی منحل شد.
سردار سرمست که سال ۱۳۹۷ در فستیوال شبهای جز کنسرت برگزار کرده، درباره موسیقی جز و ویژگیهای این سبک، همچنین مشکلات فعالان آن با ما گفتگو کرد.
شما در اوائل دهه هشتاد به اتفاق دوستانتان گروه موسیقی «۱۲۷» را تشکیل دادید. این گروه چه سرنوشتی پیدا کرد؟
گروه «۱۲۷» کاملا دانشجویی بود که توسط سهراب محبی که در دانشگاه هنر عکاسی میخواند، تشکیل شده بود. من بعد از مدتی به گروه پیوستم و بعد از من هم دوستان دیگری اضافه شدند که همگی دانشجو بودند. اشتغال به تحصیل سهراب و من در دانشگاه هنر این امکان را برای گروه ایجاد کرد که اجراهایی با عنوان «اجراهای پژوهشی» در تالار فارابی داشته باشیم و این اجراها تنها فعالیتهای گروه «۱۲۷» بود به این معنی که گروه هیچوقت اجرایی بیرون از دانشگاه نداشت و آلبومی هم منتشر نکرد. اما گروه به به فعالیت خود ادامه نداد به دلیل مهاجرت اعضای گروه.
در دهه هشتاد شاید تشکیل گروه مرسوم نبود و تعداد آنها بسیار کم بود.
با شما در این زمینه مخالفم. البته تعداد گروهها کمتر بود، اما تشکیل گروه از سالهای پیش از انقلاب مرسوم بوده است. طبیعتا، با توجه به کمتر بودن جمعیت در دهههای هفتاد و هشتاد تعداد موزیسینها کمتر بوده است.
شما روحیهای تجربهگرا دارید و اساس فعالیت گروه «۱۲۷» نیز به نوعی همین بود. طی دو دهه اخیر فعالان موسیقی تا چه حد تجربهگرایی را مبنای کار خود قرار دادهاند؟ به نظر میرسد این روحیه نسبت به قبل کمتر مورد توجه است.
با توجه به انیکه عبارت «تجربه گرا» نیاز به تعریف دارد، نه با اطمینان میتوانم خودم را فردی با روحیه تجربهگرا بدانم و نه مطمئن باشم که اساس کار گروه «۱۲۷» تجربهگرایی بوده، اما نکتهای که میتوانم در مورد خودم با اطمینان بگویم این است که اساسا روحیهای محافظهکارانه در مقابل تجربهگرا دارم و در حال حاضر تصمیم به حفظ این روحیه محافظهکارانه تا پایان عمر خود را دارم. اما در مورد کمرنگ شدن تجربهگرایی در عرصه موسیقی با شما موافق نیستم.
به نظرم تجربهگرایی با شدتی ترسناک در موسیقی ما جریان دارد، ولی از آنجا که آثار چندان موفقی با این روش تولید نشدهاند، مخاطبانی هم برای این تولیدات گسترده وجود ندارد. معتقدم موزیسینهای تجربهگرای بسیاری در عرصه موسیقی جامعه وجود دارند و البته ما به لحاظ داشتن موزیسینهای تجربهگرای ناموفق به هیچ وجه در مضیغه نیستیم.
به هرحال ما از موسیقی آنالوگ به موسیقی دیجیتال تغییر رویه دادهایم و به همین دلیل طی سالهای اخیر، تولید و ارائه اثر به اتفاقی راحت و سهلالوصول و راحت تبدیل شده است. آیا میتوان گفت این کمیت، کیفیت آثار را تحت تاثیر قرار داده است؟
در این مورد نمیتوانم اظهارنظر کنم، چون به آمار دسترسی ندارم. نکته مهم این است که گذار از عصر آنالوگ به دیجیتال مختص به جامعه ما نیست و در همه جهان اتفاق افتاده است. از طرف دیگر به هیچ عنوان فکر نمیکنم که کمیت بالا باعث از بین رفتن کیفیت میشود، بلکه برعکس معتقدم در اکثر مواقع کیفیت مطلوب مرهون کیفیت بالا است. تاکید میکنم که در اکثر مواقع این موضوع صادق است و بدون شک استثناءهایی وجود دارد. اساسا گمان میکنم در تولید آثار هنری کیفیت مطلوب نتیجه کمیت بالاست و ما نمیتوانیم بدون داشتن محصولاتی، انتظار داشته باشیم که کیفیت آن محصولات بالا برود.
موسیقی «راک» و «جز» همیشه در کشور ما بحث برانگیز بودهاند و مسئولان نیز نظر مثبتی درباره این دو سبک و زیر شاخههای آنها ندارند. به نظرتان این سبکها از دهه هفتاد تاکنون چه روندی را طی کرده و آیا در جایگاه خود قرار گرفتهاند؟
نکته مهمتر این است که موسیقیهای مذکور تا چه حد در جامعه پویا بودهاند. نقش ارشاد و ممیزیها با اینکه مهم است ولی نقش کم اهمیتتری را در این مقوله ایفا میکنند. در مورد روندی که موسیقیهای «جز» و «راک» در دوه دهه مذکور طی کردهاند پاسخی نمیدهم؛ زیرا صلاحیت پاسخگویی را در خودم نمیبینم، اما میتوانم با اطمینان بگویم که مخاطبان این موسیقیها در جامعه ما کم نیستند و شاهدش میزان استقبال از کنسرتهای مربوطه است. من برای تحصیل در زمینه موسیقی به آمریکا سفر کرده بودم و به صورت حرفهای به نوازندگی موسیقی مشغول بودم. البته اصطلاح حرفهای اینجا هیچ بار مثبتی ندارد و فقط به این موضوع اشاره دارد که این کار حرفه من بوده و از این طریق امرار معاش میکردهام.
من در آمریکا عضو گروهی بودم که هفتهای چهار یا پنج شب برای عموم اجرا میکردیم. گروه ما شامل شانزده نوازنده بود و نکته جالب این است که تعداد مخاطبان ما در اکثر اجراها کمتر از شانزده نفر بود، این در حالی است که گروههای جز در ایران معمولا قابلیت پر کردن سالنهای دویست، سیصد نفری را دارند. خود من در کنسرتهایی که در تهران برگزار کردهام، معمولا بین صد و پنجاه تا دویست نفر شنونده و بیننده داشتهام.
در حالی که اگر همین کنسرتها در آمریکا برگزار میشد، مخاطبانی کمتر از انگشتان دو دست داشت. به هیچ وجه منکر این نیستم که وجود نوازندههای بهتر در آمریکا مخاطبان نوازندهای در حد مرا کم میکند، با این وجود همچنان معتقدم که مخاطبان موسیقی «جز» در ایران به نسبت مخاطبان این موسیقی در آمریکا (که خاستگاه موسیقی جز است) به هیچ عنوان کمتر نیست.
شما سال ۱۳۹۷ کنسرتی را در قالب فستیوال شبهای «جز» برگزار کردید که مورد استقبال قرار گرفت. وجود فستیوالها و این برنامهها را تا چه حد در ارتقای کیفی آثار موثر میبینید؟ حتی اگر جشنوارهای برگزار نشود نیز میتوان روزهایی را به مرور آثار تولیدی و خارجی اختصاص داد.
در اینکه وجود چنین اتفاقاتی خیر و مثبت است، شکی نیست و هم نوازندگان و هم مخاطبان از چنین برنامههایی استقبال میکنند، اما مسئلهای که وجود دارد این است که موسیقی «جز» موسیقی سالن کنسرت نیست. معتقدم موسیقی «جز» موسیقی پسزمینه است و باید در مکانهایی اجرا شود که شنوندگان در آن واحد امکان گوش کردن یا گوش نکردن آن را داشته باشند. سالن کنسرت امکان گوش نکردن و نشنیدن را از مخاطب میگیرد. پس مکانهایی مانند کافهها یا حتی پارکها محل مناسبتری برای اجرای این موسیقی هستند. موسیقی «جز» به کوچه و خیابان و کافه تعلق دارد، زیرا مبنای آن ایجاد سرگرمی است. شاید آدمها در تمام دنیا در حال فراموش کردن این موضوع هستند که «جز» موسیقی عمیقی نیست و هدفش بیش از هرچیز ایجاد سرگرمی است.
اما طرفداران سبکهای مختلف که «جز» نیز یکی از آنهاست، نمیدانند برای دیدن کنسرت و اجرای مورد نظرشان به کجا روند. از طرفی فعالان «راک» و «جز» در طول سال مکانی را برای اجرای آثارشان ندارند. این اتفاق به نوعی در تئاتر رخ داده و طی چند سال گذشته، سالنهای خصوصی بسیاری در اماکن مختلف تهران تاسیس شدهاند و حال فعال هستند.
بله موسیقی «جز» باید دقیقا به سمت و سویی رود که تئاتر رفته است. به نظرم مطبوعات میتوانند با اطلاعرسانی در مورد زمان و مکان اجراهای موجود کمک مثمرثمری کنند. البته مشکل اصلی را اطلاعرسانی نمیدانم، مشکل اصلی عدم وجود نوازندهایی است که هم توان اجرای کافهای داشته باشند و هم حاضر به اجرا در در مکانهایی چون کافه و پارک باشند و تحمل اینکه احتمالا در طول اجرا مخاطبانی به موسیقی آنها گوش ندهند و محل اجرا را ترک کنند را نیز داشته باشند. باور دارم که در جامعه ما نوازندگان بسیاری وجود دارد که قابلیت اجرا، با کیفیت مطلوب را دارند، ولی تعداد کمی از آنها به اجراهایی با شرایط مذکور تن میدهند.
مشکلاتی که فعالان موسیقی «جز» و «راک» در کسب مجوز دارند، چیستند؟
قبل از اینکه وارد این موضوع شویم، اجازه میخواهم که بار دیگر تکرار کنم که مسئله ممیزی البته مشکل بزرگی است، اما بزرگترین مشکل ما در عرصه این نوع موسیقی، وجود افرادی است که هم قابلیت و هم تمایل به اجرای موسیقی با شرایطی که عرض کردم را داشته باشند.
خودتان با مشکل مواجه نشدهاید؟
آلبومی را به اتفاق آقای مهدی ساکی ضبط کرده بودیم که بسیار به دل خودمان و اطرافیان نشسته بود. این شد که به فکر انتشار آن افتادیم و در ادامه برای اخذ مجوز به ارشاد رفتیم. طی این روند متوجه موضوعی شدم. تا پیش از این تصورم این بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (همانطور که از نامش پیداست) در رابطه با آثار تولید شده، کار نظارتی انجام دهد و مانع نشر آثاری میشود که با موازین اسلامی و فرهنگی و قوانین حاکم بر کشور همسو نیستند، اما در طول کار متوجه شدم که وضع قدری متفاوت است و مسئولان دفتر موسیقی سلائق شخصیشان را هم در روند صدور مجوز دخیل میکنند و با توجه به آنها تصمیم میگیرند که به آلبومی مجوز بدهند یا ندهند!
درنهایت آواز مهدی ساکی به گوش مسئولان دفتر موسیقی خوش نیامد و آلبوم را رد کردند. البته نسبت به این اتفاق اعتراضی ندارم، اما کاش در مورد نحوه ارزشگذاری آثار من و امثال من که درخواست مجوز داشتهایم، توضیحاتی ارائه میشد. مثلا میگفتند میشد شما که تقاضای مجوز دارید، بدانید که آثارتان باید علاوه بر اینکه با موازین اسلامی و فرهنگی و قوانین مملکت در تعارض نباشد، باید سلایق فلان آقا یا فلان خانم را هم تامین کند.
به هرحال مسئولان ارشاد آثار موسیقایی را به دو دسته خوب و بد یا ضعیف و قوی دستهبندی میکنند.
به نظرم هیچ نوع موسیقی بد نیست و هر موسیقیِ واقعی، باید اجازه انتشار داشته باشد.
منظور از موسیقی واقعی چیست؟
منظورم آن نوع موسیقی است که مخاطبان واقعی دارد. مخاطب واقعی فردیست که به دلیل علاقه به شنیدن فلان موسیقی خود را در معرض آن قرار میدهد و نه به دلایلی از قبیل نفس رفتن به کنسرت برای انجام کاری فرهنگی! معتقدم کنسرتهایی در تهران با عناوینی شبیه شبهای بداههنوازی یا موسیقی معاصر برگزار میشوند که مخاطبان آنها مخاطبان واقعی نیستند و فقط وانمود میکنند که به آن کنسرتها علاقمند هستند.
شما در زمینه تدریس نیز فعال هستید.
من هم مانند خیلی از آدمها نظرم در مورد نحوه برخورد با کرونا و اساسا طرز صحیح زندگی در زمان شیوع این بیماری هر روز تغییر میکند. واقعیت این است که ما با پدیدهای کاملا جدیدی در جهان مواجهیم. پدیدهای که تا حد زیادی ناشناخته است و معلوم نیست تا کی بر زندگی ما مسلط باشد. از اولین موج هم گیری این ویروس در اواخر سال گذشته که همگی خانهنشین شدیم، برخلاف میلم به تدریس از راه دور و با استفاده از اینترنت تن دادم.
به این نوع تدریس تمایلی نداشتم و ندارم، به این دلیل که هم با اینترنت و فضای مجازی مانوس نیستم (حتی گوشی هوشمند موبایل ندارم و از فضای مجازی کاملا به دورم) و هم تدریس خصوصی را بسیار مفیدتر میدانم، اما به دلیل اینکه چارهای نداشتم خود را به واتس آپ مجهز و شروع به تدریس کردم. به امید اینکه هر چه زوتدر امکان تدریس خصوصی مهیا شود و هنوز هم در همین وضعیت به سر میبرم.
ارسال نظر