نقدی بر نقشهای جدید برای خاورمیانه
برقراری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و امارات متحده عربی و بحرین، دو کشور حاشیه خلیج فارس، بخشی از روند همکاریهای امنیتی است که آغاز آن به سالها قبل بازمیگردد. این موضوع در حالی که جنبه درام چنین تحولی را از بین میبرد اما بر اهمیت آن میافزاید.
روزنامه شرق: برقراری روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و امارات متحده عربی و بحرین، دو کشور حاشیه خلیج فارس، بخشی از روند همکاریهای امنیتی است که آغاز آن به سالها قبل بازمیگردد. این موضوع در حالی که جنبه درام چنین تحولی را از بین میبرد اما بر اهمیت آن میافزاید.
بر همین اساس روند پایاندادن به دوران رویارویی اعراب و اسرائیل ادامه خواهد یافت. اما این راهی است که اکنون خاورمیانه پیشروی خود دارد و به نظر میرسد که میخواهد این مسیر را برگزیند. سودان، عربستان سعودی، عمان و کویت برخی از کشورهای عربی هستند که گفته میشود توافقهای صلح با اسرائیل را در حال بررسی دارند.
ممکن است فعلا یکی، دو کشور عقبنشینی کنند و عربستان سعودی هم با وجود حمایت از روند عادیسازی روابط کشورهای عرب منطقه با اسرائیل، احتمالا رسما حاضر نیست چنین موضعی را علنی کند که آن هم چندان مهم نیست، چراکه همه این کشورها در عمل به خصومت خود با دولت یهود پایان دادهاند.
اکنون به نقشه نگاه کنید: اتحاد اسرائیل و امارات متحده عربی تقریبا از دسترسی دریایی به سه طرف شبهجزیره عربستان برخوردار است: دریای سرخ، دریای عرب و خلیج فارس. فقط در این میان قطر کوچک و کشور جنگزده یمن تا حدودی میتوانند چالشبرانگیز باشند.
در همین حال حضور فزاینده نظامی چین در جیبوتی و به طور بالقوه در بندر سودان به عنوان عنصری خنثی در رابطه با حاکمیت جدید امنیتی اعراب و اسرائیل باقی خواهد ماند، حاکمیتی که بسیار فراتر از حوزه دریایی خواهد بود و تضمین امنیت با فناوری پیشرفته را در همه جنبههای آن شامل میشود.
خاورمیانه در مسیر یک تحول پیچیده قرار دارد. از دهه ۱۹۶۰، به مدت چند دهه رژیمهای مستبد بعثی در سوریه و عراق جبهه مقابله علیه اسرائیل را سازماندهی میکردند. اما اکنون این کشورها در کنار لیبی که آن هم زمانی حکومتی تندرو داشت، وضعیتی بحرانی دارند. در چنین شرایطی حتی مصر هم تحت حاکمیت ژنرال عبدالفتاح سیسی، رئیسجمهوری مصر و چالشهای اقتصادی، بسیار ناتوان نشان میدهد.
فلسطینیها، قطر و جریانهای شیعه در لبنان که شاهد عادیسازی رابطه اعراب و اسرائیل هستند، اکنون باید به حمایت ترکیه و ایران، دو کشور غیرعرب منطقه متکی باشند. از این دو کشور احتمالا ایران وضعیتی متفاوتتر دارد. رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور مستبد ترکیه همچنان در ساختار ظاهرا دموکراتیک این کشور با وجود احزاب سیاسی رقیب و همچنین شهرداران و روزنامهنگاران مستقل حکومت میکند.
از طرف دیگر، اقتصاد ایران خلاف ترکیه، بهشدت به قیمت حاملهای انرژی وابسته است و کاهش جهانی قیمت نفت اقتصاد این کشور را با بحران روبهرو کرده و این موضوع ارتباط چندانی با تحریمهای اعمالشده از سوی آمریکا ندارد. در چنین شرایطی توافقنامههای اخیر اعراب با اسرائیل به طور خاص میتواند چالشی برای ایران باشد.
در نهایت، ترکیه به دلایل جغرافیا، فرهنگ و تاریخ قرن بیستم یک کشور شبهاروپایی محسوب میشود و از این نظر از ثبات بیشتری در برابر رابطه اعراب و اسرائیل برخوردار است اما ایران این جایگاه ترکیه را ندارد. نقلقول مشهوری از لنین میگوید: «دههها ممکن است هیچ اتفاقی رخ ندهد اما در چند هفته اتفاقاتی رخ دهد که در حالت عادی به چند دهه زمان نیاز دارد».
اساسا از زمان انقلاب ۱۹۷۹، در ایران اتفاق خاصی رخ نداده است و از سال ۱۹۹۴ که روابط دیپلماتیک بین اسرائیل و اردن برقرار شد هم هیچ اتفاق قابل توجهی بین اسرائیل و همسایگان عرب آن رخ نداده بود. سپس در چند هفته، دو کشور عربها پیمان صلح با اسرائیل را امضا کردند. حال باید انتظار کشید و دید که تحولات در ایران چه زمانی از راه میرسند، شاید در دوره بعدی ریاستجمهوری ایالات متحده.
پویایی داخلی در ایران، کشوری با ۸۴ میلیون نفر جمعیت که بخش قابل توجهی از آنها تحصیلکرده هستند این پتانسیل را دارد که سالهای آینده تغییرات واقعی در منطقه رقم بزند. با وجود حوادث چشمگیر در خاورمیانه، همچنان بخشی از واشنگتن برای خروج ایالات متحده از خاورمیانه اصرار میکنند و خواهان پایاندادن به «جنگهای بیپایان» هستند.
یک مشاور ارشد جو بایدن نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری که فارنپالیسی به نامش اشاره نکرده، میگوید: «از نظر اهمیت برای واشنگتن، خاورمیانه اکنون پس از اروپا، هند و اقیانوسیه و آمریکای لاتین قرار دارد. در واقع جنگهای بیپایان اکنون سالهاست که در حال پایانیافتن است زیرا تعداد نیروهای آمریکایی در عراق از ۱۳۲ هزار به سه هزار نفر و در افغانستان از صد هزار به چهارهزارو ۵۰۰ نفر رسیده و در سوریه هم کمتر از هزار نظامی حضور دارند».
ما در دوره جدیدی قرار داریم: نشانههای همکاری اعراب و اسرائیل در حال آشکارشدن است، نئو عثمانیگری در ترکیه در حال توسعه است و چالشهای داخلی در ایران نمایانتر میشود، تمام این تحولات زیر سایه تسلط اقتصادی چین بر خاورمیانه جریان دارد. چین خلاف ایالات متحده، خاورمیانه را «اولویت چهارم» نمیبیند بلکه به طور فزایندهای آن را به عنوان اولویت اصلی خود میبیند. خاورمیانه برای طرح ابتکاری «کمربند و جاده» چین که آسیا را به اروپا متصل میکند، نقشی ضروری دارد. در نتیجه چینیها با صرف صدها میلیارد دلار در حال ساخت بنادر و پایگاههای نظامی در منطقه هستند.
اکنون زمان خارجشدن از خاورمیانه نیست. در چنین شرایطی حتی نمیتوان تصور کرد که خاورمیانه منطقهای بیربط به جهان است. در واقع، خاورمیانه بخشی اساسی از اوراسیاست. بنابراین وقت آن رسیده که در دوره بعدی ریاستجمهوری آمریکا، واشنگتن به گسترش و تحکیم صلح اعراب و اسرائیل کمک کند تا از این طریق ترکیه و ایران را محدود کند: تمام این اقدامات باید با مدیریت هوشمندانه افزایش حضور چین در هند و اقیانوس آرام انجام شود.
رابرت کاپلان .محقق ارشد مؤسسه تحقیقات سیاست خارجی
منبع: National Interest
نظر کاربران
غربی ها برا ۱۰۰ تا ۲۰۰ سال برنامه ریزی دارن مخصوصا یهودی ها خدا به داد برسه!!!
یادمان نرود که همین بشار اسد پدرش عضو حزب بعث سوریه بود وخودش هم که دیگه از مستبدی چیزی کم ندارد