ترکیه، بخشی از مناقشه قرهباغ یا بخشی از راهحل
امسال از آن سالهایی است که قرار است داستان طولانی جنگ قره باغ را زیاد بشنویم...
روزنامه شرق: امسال از آن سالهایی است که قرار است داستان طولانی جنگ قره باغ را زیاد بشنویم. ماهیت مناقشات مرزی بهگونهای است که بر اساس مطالعات صورتگرفته، راهحل میانمدت برای عبور از آن وجود ندارد.
چنین اختلافهایی در جوامع، آثار مختلفی دارد و حتی به مرور موجب راهاندازی شبکههای قدرت و نهادهای اجتماعی مرتبط میشود که از تداوم مناقشه بهره میبرند.
بنابراین مدیریت درگیریها و انتقال پتانسیلهای خشونت به کانالهای دیگر ازجمله راههای مدیریت منازعه است. اما مناقشه قره باغ این بار یک تفاوت عمده با قبل دارد و آن اینکه در مناقشه سپتامبر ۲۰۲۰ ترکیه تهدید به مداخله کرده و حتی بنا بر برخی از اخبار منتشرشده، گروهی از نیروهای همپیمانش در سوریه را به منطقه فرستاده است؛ دخالتی که نمونه آن را فقط در اواخر عثمانی شاهد بودیم.
در مناقشه جولای ۲۰۲۰ اردوغان با اشاره به اشغال بخشهایی از قفقاز ازجمله باکو و قره باغ به دست اردوی نوریپاشا گفته بود: «هرچه پدران ما در عصر عثمانی کردند، ما نیز تکرار خواهیم کرد». اگر نگاهی به عملکرد عثمانیها در قفقاز جنوبی داشته باشیم و آن را با سخنان رهبران ترکیه بسنجیم، آنگاه دلایل زیادی برای نگرانی ایران وجود خواهد داشت؛ زیرا چشمانداز تاریخی خونین و ویرانگری در گذشته بر اثر مداخلات عثمانی شکل گرفته است.
قره باغ کوهستانی که در تاریخ ایران به بردعه نیز معروف بود، در معاهده گلستان از ایران جدا شد. اهمیت منطقه بهقدری بود که تزارها پیش از ایروان و بادکوبه آن را تصرف کردند. شوشی، مرکز تاریخی منطقه است؛ شهری که اشراف ایرانی تا پیش از کشتار از سوی عثمانیها در ۱۹۱۸ در آن زندگی میکردند و اکنون نیز برخی از اشیای تاریخی هنر ایرانی در موزه این شهر نگهداری میشود.
مردم منطقه با زبانها، مذاهب و ادیان متنوع بهطور طبیعی در کنار هم زندگی میکردند. بسیاری از ارمنیها در باکو و بسیاری از تاتارهای مسلمان (اتباعی که بعدا جمعیت جمهوری آذربایجان را در ۱۹۱۸ تشکیل دادند) نیز در ایروان میزیستند و هیچ جداییای بین طرفین نبود. تا زمانی که منطقه بخشی از ایران بود، هیچ گزارش تاریخی مستندی از درگیریهای قومی و دینی بین طرفین وجود ندارد. درگیریهای موجود در صد سال گذشته ارتباط وثیقی با سیاستهای روسها و عثمانیها دارد.
پس از فروپاشی شوروی، گروههایی مانند جبهه خلق با افسانهبافیهای بسیار بر آتش کینههایی دمیدند که در درگیریهای ۱۹۰۵ و ۱۹۱۸ ریشه داشت. مدتهاست اظهارات تهدیدآمیز و به دور از عرف دیپلماتیک که حتی با سنت «عدم مداخله» در سیاست خارجی ترکیه نیز در تضاد است، نُقل زبان دیپلماتهای ترکیه شده است.
بغرنجتر از همه، بازشدن پای تکفیریها یا جنگجویان همپیمان ترکیه در سوریه به منطقه است. قفقاز جنوبی بهتنهایی حامل دهها مشکل و مسئله تاریخی و اجتماعی بود و آخرین چیزی که به آن نیاز داشت، گسترش سلفیگری و تروریسم وهابی به شکل مسلحانه بود که آن نیز اگر برایش فکری نشود، در حال ظهور است.
اگرچه این اقدام برای حکومت و جامعه سکولار باکو یک تهدید بالفعل نیز هست، اما تندادن به چنین برنامهای، نشاندهنده عمق اثرگذاری سیاستهای آنکارا در هیئت حاکمه باکو است. از سوی دیگر، ترکیه با محاسبه حساسیت ایران در خصوص ماهیت این نیروها، آنها را به جدار بیرونی مرزهای شمال غرب گسیل کرده است.
از نظر عملیاتی، نیروهای شبهنظامی در نبردهایی از این دست فاقد کارایی هستند؛زیرا ماهیت نبرد در جبهه ناگورنو- قره باغ، توپخانهای و فنی است که توسط یگانهای زرهی و هوابرد صورت میگیرد، نه جنگ شهری یا پارتیزانی. از طرفی نیز جمعیت جمهوری آذربایجان تقریبا سه برابر ارمنستان است و بودجه نظامی آن با بودجه سالانه کشور ارمنستان برابری میکند؛ بنابراین باکو نباید ضعف یا کمبود نیروی انسانی داشته باشد!
با وجود این، باکو- آنکارا چه ضرورت مبرمی برای استفاده از ارتش آزاد سوریه و گردانهای حمزه و سلطانمراد دیدهاند؟ پاسخ این پرسش هرچه باشد، به امنیت ملی ایران مرتبط است.
حضور و ماندگاری این نیروها در جدار مرزی ایران و قره باغ کوهستانی، تهدید امنیتی و مرزی امروز کشورمان است. ایران سالها تلاش کرد تا نیروهای تکفیری به مرزهایش نزدیک نشوند، اما امروز صدها تروریست وهابی در آستانه مرزها ایستادهاند که معلوم نیست در آینده چه استفادههایی از آنها خواهد شد. این موضوع در کنار حضور اطلاعاتی و نظامی اسرائیل در جمهوری آذربایجان مسئله را بغرنجتر میکند؛ بنابراین لایههایی از نیروهای متخاصم در فضای نزدیک پیرامونی ما متراکم شدهاند که معلوم نیست پس از پایان درگیریها متفرق شوند یا خیر.
ارسال نظر