این خانواده آواره در پارک زندگی می کنند..
باز هم یک خانواده دیگر به دلیل عدم توانایی در پرداخت اجاره بهاء آواره کوچه و خیابان شد.در این دنیای بزرگ تنها چند قابلمه و تعدادی کاسه و بشقاب سهم این خانواده است.
باز هم یک خانواده دیگر به دلیل عدم توانایی در پرداخت اجاره بهاء آواره کوچه و خیابان شد. این بار کانکس ۶ متری سر پناه این افراد شده اما ظرف چند روز آینده همین سر پناه نیز از آنها گرفته می شود.
هر کس حق دارد مسکن و سرپناهی داشته باشد. اما گاهی پستی وبلندیهای زندگی، طعم تلخ خود را به کام کسانی میچشاند که درسایه فقر سکنی گزیدهاند. باورش سخت است اما هنوز هم صاحبخانههایی هستند که با کمترین ترحمی حکم تخلیه میگیرند و وسایل مستاجر را به کنار خیابان میریزند. این اتفاق بازهم رخ داد و خانواده کم درآمدی، مجبورشدند به کانکسی ششمتری در گوشهای از پارک نازیآباد تهران پناه ببرند.
در این دنیای بزرگ تنها چند قابلمه و تعدادی کاسه و بشقاب سهم این خانواده است.
نگهبان داخل پارک میگوید: پشت آن بوتهها یک کانکس است که در آنجا یک خانواده ۶ نفره زندگی میکنند.
وی در ادامه میگوید: این خانواده ۳ ماه است که در پارک زندگی میکنند. پس از بارندگیهای اخیر، پیمانکار بازسازی دستشویی پارک این کانکس را برای زندگی در اختیار این خانواده قرار داد؛ چند روز دیگر این کانکس از پارک خارج میشود.
یکی از کارکنان پارک میگوید: پدر این خانواده سالم است، باید سر کار برود این بچهها چه گناهی کردند که باید در این کانکس زندگی کنند.
وی ادامه داد: حدود ۳ ماه است که این خانواده در پارک هستند و حدود ۱۰ روز است که این کانکس خانه آنها شده است.
پس از گفتوگو با این خانم به سمت کانکس زردرنگی که یک خانواده ۶ نفره را در خود جای داده است رفتیم، پدر خانواده س. رحمتی در کانکس بود، کانکسی که با یک دست رختخواب، پیکنیک، قابلمه، استکان، قوری و یک فرش کهنه پر شده بود.
مادر خانواده به دنبال فرزندان دوقلویش نرگس و امیر که امسال به کلاس اول دبستان رفتهاند، رفته بود.
رحمتی پدر این خانواده میگوید ۱۶ سال راننده خودروهای سنگین و شرکت واحد اتوبوسرانی بودم ۳ فرزند پسر و یک دختر حاصل ۲۰ سال زندگیام است.
وی میگوید: قبل از بیماری قلبی خودم متوجه شدیم پسر کوچکم (امیر) ناراحتی لثه دارد، پس از مراجعه به دکتر معلوم شد که نیاز به عمل جراحی دارد و چون عمل جراحی پلاستیک تحت پوشش بیمه نیست ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان برای این عمل پرداخت کردم.
پس از درمان فرزندم خودم ناراحتی قلبی و اعصاب گرفتم که موجب شد ۳ ماه در بیمارستان شریعتی بستری شوم. پس از مرخص شدن از بیمارستان کار را شروع کردم و رانندگی با اتوبوس را در حالی که ۳ ماه کرایه خانه به ارزش ۷۸۰ هزار تومان عقب افتاده بود. در حالی که ۲ میلیون پول پیش اجاره خانه در اختیار صاحبخانه بود حکم جلب مرا گرفت و بنده را دو ماه به زندان انداخت که پس از تسویه اجاره خانه، ۲ میلیون پول پیش را به عنوان خسارت ساختمان برداشت.
پدر این خانواده میگوید: پس از تخلیه خانه تمام اسباب و اثاثیه ما را در گوشهای از خیابان بود. جای نداشتیم که اثاثیه را ببریم. پسر بزرگم سرباز است، ۳ فرزند دیگرم هم مدرسه بودند من هم باید اتوبوس مردم را تحویل میدادم. وقتی که همسرم برای گرفتن وانت و حمل اثاث رفته بود وقتی که برگشت دید تمام اثاث،اسناد، شناسنامه، لباسها و ... را دزدیده بودند.
ناچار بدون چارهای به پارک آمدیم و با کمک اهالی محله مقداری وسایل خریدیم.
معتاد نیستم؛ فقط سیگار میکشم
وی با تأکید بر اینکه اصلاً فکر نمیکردم روزی این زندگی من باشد، گفت: من معتاد نیستم فقط سیگار میکشم، نمیدانم باید چه کار کنم.
ضامن برای ۳ میلیون تومان وام نداشتم
وی میافزاید: از کمیته امداد امام خمینی (ره) درخواست کمک کردیم که اعلام کردند ۳ میلیون تومان وام میدهند ولی ضامن میخواستند. در این شرایط هیچ کس ضامن من نمیشد. رفته رفته این وام به یک میلیون تومان کاهش پیدا کرد که آن را هم فقط به صاحبخانه میدادند. با یک میلیون تومان هیچ کسی خانه اجاره نمیدهد.به مراکز حمایتی مراجعه کردم فقط شماره میگیرند و میگویند زنگ میزنیم.
روزی ۱۰ هزار تومان درآمد دارم
پدر این خانواده میگوید: در حال حاضر به صورت راننده کمکی با یک خودرو کار میکنم که روزی ۱۰هزار تومان بیشتر دستم را نمیگیرد که آن هم خرج خورد و خوراک میشود.
وی درباره رفع حاجات خانواده در این شرایط میگوید: دستشویی پارک چند ماهی برای تعمیرات و بازسازی خراب است و از دستشویی بیمارستان استفاده میکنیم. آب خنک نداریم، برای نوشیدن آب با یک ۲۰ لیتری آب میآوریم.
پدر خانواده دیگر نمیتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد در همین هنگام مادر به همراه فرزندان دوقلویش که از مدرسه تعطیل شده بودند وارد کانکس شدند. بچهها کیف مدرسه را گوشهای گذاشتند و آرام گوشهای از کانکس زانوها را در سینه جمع کردند و آرام نشستند.
بچههایم وسایل مدرسه نداشتند
پدر خانواده درباره تحصیل فرزندانش میگوید: اول مهر فرزندانم لوازمالتحریر و کیف برای رفتن به مدرسه نداشتن، دیدن نحوه رفتن آنها به مدرسه بدترین روز زندگیام بود. پس از مدتی با کمک همسایهها و خیرین لوازم تحریر و کیف برای فرزندانم خریدم.
صاحبخانه میگفت قانون در جیب من است
مادر خانواده که چشم به گلهای قالی کهنه انداخته بود گفت: هنگامی که صاحبخانه ما را بیانصافانه از خانه بیرون کرد میگفت قانون در جیب من است.
حسرت غذای خوب به دل بچه هایم مانده است
وی میگفت: حسرت یک غذای خوب به دل بچههایم مانده است، با یک قابلمه و یک پیکنیک و مقدار کمی حبوبات و برنج نمیتوان چیزی درست کرد.
اصلاً امنیت نداریم
مادر خانواده که در حال گریه کردن بود میافزاید: هنگامی که شوهرم در کانکس نیست اصلا امنیت نداریم هر لحظه کارتنخوابی مزاحم ما میشود.
چون اینترنت نداریم، یارانه به ما تعلق نگرفت
وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه مبلغ یارانهها را چطور استفاده میکنید: ما یارانه دریافت نمیکنیم ، برای دریافت یارانه چندین بار اقدام کردیم ولی کسی جوابگوی ما نبوده است و میگفتند باید از طریق اینترنت اقدام کنید ما هم که اینترنت نداشتیم.
پدر این خانواده گفت: در تهران یک برادر دارم که آن هم به سختی زندگی میکند و آبدارچی یک شرکت خصوصی است در کل به غیر از خدا کسی را نداریم.
این خانواده ۶ نفره در کنار یک پارک در حال گذران زندگیب هستند امیدواریم مسئولان مربوط در جهت حمایت برآمده و هر چه سریعتر مشکل این خانواده را برطرف کنند.
منبع: فارس
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
قابل توجه جناب رئیس جمهور و مسئولین !!
30000000000000000000