فرهیختگان: خوئینیها نقش خاتمی را باز میکند
در غیاب بازیگران اصلی و فعال چند سال اخیر جریان اصلاحطلب، محمد موسویخوئینیها فعالتر از همیشه تلاش میکند میانداری کند. بعد از نامه تیرماه گذشته وی به مقام معظم رهبری که بهنوعی روی همه رادیکالهای اصلاحطلب را سفید کرده بود، حالا ۱۸۰ درجه مقابل آن موضع، طی یادداشتی همه را به حضور در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده دعوت کرده است.
روزنامه فرهیختگان: در غیاب بازیگران اصلی و فعال چند سال اخیر جریان اصلاحطلب، محمد موسویخوئینیها فعالتر از همیشه تلاش میکند میانداری کند. بعد از نامه تیرماه گذشته وی به مقام معظم رهبری که بهنوعی روی همه رادیکالهای اصلاحطلب را سفید کرده بود، حالا ۱۸۰ درجه مقابل آن موضع، طی یادداشتی همه را به حضور در انتخابات ریاستجمهوری سال آینده دعوت کرده است.
او در آن نامه گفته بود که پایههای مقبولیت و مشروعیت نظام بهشدت آسیب دیده و اظهارات مردمی از بیاعتقادی و بیاعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور حکایت میکند. او البته در آن نامه پا را فراتر هم گذاشته و گفته بود مردم ایراد اصلی در اداره کشور را نه از سوی مدیرانی که میآیند و میروند که به خاطر شیوه مدیریت در بالاترین سطح و قدرت نافذ آن میدانند، استدلالی که بهنوعی توضیحدهنده این بود که مشکلات مردم با انتخابات و تغییر دولتها و مجلسها مرتفع نخواهد شد و باید تغییرات از جانب دیگر و در سطوح بالاتری رقم بخورد.
حالا اما با وجود داشتن چنین موضعی، موسویخوئینیها اینبار ۱۸۰درجه برعکس وارد عمل شده و گفته که باید در جریان انتخابات آینده فعال بود، انگار نه انگار که همین دو، سه ماه پیش بود که نتیجه انتخابات را در تغییر سرنوشت کشور بینتیجه دانسته و گفته بود ایراد اصلی از سطوح عالی نظام است. به عبارت دیگر باید گفت وقتی فردی حضور در یک انتخابات را بیاثر میداند، توصیه به حضور و فعالیت چه معنایی میتواند داشته باشد. درکنار این موضوع البته نکات دیگری هم وجود دارد که نمیتوان از آنها گذشت.
اینکه در این انتخاباتها همواره اصلاحطلبان با عده و عده کامل حضور یافته و به پیروزی هم رسیدهاند، نکته مغفولی است که باید پرسیده شود آیا به سهو مغفول مانده یا تعمدی در پس پرده است؟
چرخش ناگهانی آن هم 180درجهای، چرا؟
اول: محمد خاتمی بعد از حمایت تام و تمامش از حسن روحانی طی سالهای ۹۲ و ۹۶ و همچنین لیست امید در انتخابات مجلس دهم، نهایتا مجبور به عذرخواهی از مردم شد یا بهعبارتی چارهای جز این کار نداشت، چراکه ریزش بدنه تحتتاثیر ناکارآمدی این دو آنقدر مشهود بود و هست که برای بقا حتی خاتمی را هم مجبور به فاصلهگذاری با دولت و عذرخواهی از مردم میکند. علاوهبر او چهرههایی مانند محمدرضا عارف هم که روزی در مجلس ریاست یک فراکسیون اصلی را برعهده داشتند، اکنون کنج عزلت گزیدهاند و همچنین از منظر نهادی هم شورای عالی با استعفای عارف و موسویلاری حالا راکدتر از همیشه بلاتکلیف مانده است. در چنین شرایطی و زمانی که انتقادها به لیدری محمد خاتمی بالا میگیرد بیسری در جریان اصلاحطلب بهعنوان یک امر مشهود به چشم میآید و شاید بیراه نباشد بگوییم محمد موسویخوئینیها درصدد به دست گرفتن لیدری همه یا بخشی از جریان اصلاحات برآمده است و از همینرو در سکوت اجباری آنها، متناوبا دست به قلم شده و اظهارنظرهای مختلفی را بیان میکند. چه آنکه این تلاش برای به دست گرفتن لیدری تندروها و رادیکالها باشد (که با نامه به رهبری برای آن تلاش شد) چه اینکه برای جریانها و افراد حامی کنش دروننظام که با یادداشت اخیر به آن پرداخته است.
دوم: از دیدگاه هر کنشگر سیاسی، مورد سرزنش قرار گرفتن بابت حمایت از یک فرد ناکارآمد و ناتوان یا یک لیست بیخاصیت بهتر از حذف کامل از میدان سیاست در کشور است و انتخاب اولی در این دوراهی، این امکان را فراهم میآورد تا با استفاده از زمان و تغییر ذهنیت جامعه یا استفاده از فرصتهایی که جریان رقیب در اختیار میگذارد، به ترمیم وجهه پرداخته شود. از اینرو شاید بتوان این مساله را مدنظر قرار داد و آن را بهعنوان یکی از علل دوربرگردان موسویخوئینیها مطرح کرد.
سوم: یک مساله در سالهای متمادی و ادوار مختلف انتخابات بهصورت یک روال درآمده است و آن اینکه مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری قدری بالاتر از انتخابات مجلس شورای اسلامی است. برای مثال در انتخابات مجلس دهم در سال ۹۴، مشارکت در کل کشور ۶۱ درصد بود ولی یکسال و نیم بعد و در انتخابات سال ۹۶، مشارکت به حدود ۷۳ درصد رسید و از قضا همین نسبت هم برای دوره قبلی قابلمشاهده است، یعنی قیاس انتخابات مجلس نهم و ریاستجمهوری یازدهم. با چنین تخمینی باید انتظار داشت که انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ با مشارکتی بین ۵۵ تا ۶۰ درصد صورت پذیرد که البته اگر مناظرات دوباره داغکننده شور عمومی باشد و اتفاقات مهمی هم در جریان آنها روی دهد، مشارکت بالاتر خواهد رفت. اگر این اتفاق رخ دهد با فرض تحریم انتخابات از سوی اصلاحطلبان، مشخص خواهد شد که حضور آنها در انتخابات نهایتا باعث افزایش مشارکت به میزانی حدود ۱۵درصد خواهد بود و نشان میدهد که بهصورت واقعی آنها چه بخشی از جامعه را نمایندگی میکنند. از اینرو به نظر میرسد برای مشخص نشدن احتمالی این رقم و عدممقایسه دو دوره متوالی برای سنجش وزن اصلاحات در جامعه، موسویخوئینیها از ایده اولیه خود کوتاه آمده و تلاش کرده با حفظ برخی انتقادات، از وقوع چنین اتفاق احتمالی جلوگیری کند.
چهارم: آخرین علت احتمالی مربوط به تلاشهای افراد و جریانهایی است که با وجود داشتن برچسب اصلاحطلبانه، معتقد به حضور در انتخابات هستند. ممکن است در ماههای اخیر این افراد موسویخوئینیها را تحتفشار قرار داده و او را مجاب کرده باشند که مسدودکننده امر سیاسی برای فعالان این جریان نباشد و همین هم علتی برای تغییر موضع وی قرار گرفته باشد.
نظر کاربران
یه روزی مردم بین بد و بدتر به اینها رای دادن که زود فهمیدن فرقی بین میان این و آن نیست .
حالا توهمش برداشته که مردم طرفدارشن !!!
زور بیخود میزنه .
باز صد رحمت به ....
فرقی بین خاتمی و احمدی نژاد و روحانی نیست
... خوئینی ها در لباس خاتمی ها...
رئیس جمهور هیچ کاره است همانطور که قبلیهاکاره ایی نبودند وبعدی هم که بیاید همانند قبلیها است
پاسخ ها
سرخوشی!!!
مگه اينا فرقیم باهم میکنن؟